پس از اینکه در سال ۲۰۱۵ مطلب Jill Waldbieser درباره تهدیدات خطرناک روانی، برای کسانی که از خوردن گوشت سرباز میزنند، منتشر شد. موضوع ارتباط بین رژیم گیاهخواری و افسردگی از اهمیت بیشتری برخوردار شد. دهها مقاله در این باره وجود دارد. در بین این مقالهها، پورتالهای تحسین برانگیز علمی نیز وجود دارد که به دفاع و یا رد ارتباط بین افسردگی و گیاهخواری پرداختهاند. آمار، از افزایش چشمگیر گیاهخواران در این چند سال اخیر خبر میدهند. از این رو، سطح اختلاف در مورد رژیم غذایی بدون گوشت، به طور نمادینی رو به افزایش است.
از یک طرف پرداختن افراد به این موضوع و تحقیق کردن در این باره بسیار خوب است. چنین تحقیقاتی با این سطح وسیع به آنها کمک میکند تا اثرات واقعی رژیمهای گیاهی را بهتر درک کنند. با توجه به این واقعیت که تعداد گیاهخواران هر روزه رو به افزایش است. میتوان نتیجه گرفت این افراد از دادههایی که در اینباره بدست میآورند، بسیار راضی هستند. تا جایی که برخی مطالب مخالف، نظرشان را درباره گیاهخواری عوض نکرده است. با این حال شاید بتوان گفت برخی به دنبال سمت و شناخته شدن هستند و توانایی ترساندن مردم را نیز دارند. اگر هر مطلبی چه رد و چه تایید گیاهخواری در یک سایت و یا روزنامه مشهور منتشر شود، تاثیرات بسیار زیادی دارد. حال اگر چنین مطالبی در یک سایت تخصصی عنوان شود بیشک تاثیرات آن بیشتر نیز خواهد بود.
نکته تامل برانگیز و ناراحت کننده، این است که مردم به دنبال تحقیقات عمیقتر نیستند و اولین مقالهای را که میبینند تایید و یا تکذیب میکنند. این ممکن است، اشتباه بسیار فاحشی باشد، زیرا نویسندگان در پارهای از مواقع برنامههای خود و یا سایت مربوطه را پیاده میکنند. پس دیدن چند تحقیق از چند منابع مختلف به هیچ وجه ضرر ندارد، بلکه به شما کمک میکند تا موضوع را بهتر مورد بررسی قرار دهید.
به عنوان مثال، یک تحقیق ویژه که در
آلمان صورت گرفت، برای اثبات استدلال اصلی خود در ارتباط با رژیم گیاه خواری و رابطه آن با افسردگی نکات جالبی را ارائه میداد. این مطالعه که از یک نظر سنجی بین ۴۱۰۰ نفر صورت گرفته بود، نشان میداد، افرادی که دارای رژیم گیاهی و یا به گیاهخواری رو آورده بودند، سطح افسردگیشان ۱۵ درصد بالاتر از بقیه افرادی بود که رژیم معمولی و کاملی داشتند. با این حال ممکن است این افراد از قبل مستعد افسردگی بوده باشند و یا قبل از آنکه به رژیم گیاهخواری رو بیاورند افسرده باشند و این که بگوییم گیاهخواری باعث این افسردگی شده است جای بحث دارد. به خاطرهمین موضوع، نتایج این مطالعه غیر قابل حل ماند. به همین علت نمیتوان روی این موضوع که گیاهخواری رابطه مستقیم با افسردگی دارد مانور خاصی داد و البته این را هم نمیتوان گفت که گیاهخواری به هیچ عنوان با افسردگی ارتباط ندارد. این موضوع شاید باعث شود، برخی افراد به رژیم گوشتخواری روی بیاورند، برعکس رژیم گیاه خواری. به هر حال آنچه که دانشمندان مطمئن هستند، این است که آنها بین درک ارتباط مستقیم رژیم گیاهخواری و افسردگی مطمئن نیستند. بنابراین شما مجبورید تمام مطالعاتی که در این باره صورت گرفته است را مطالعه کنید. چه مطالعات در تایید ارتباط بین افسردگی با رژیم گیاه خواری و چه رد این موضوع، در چنین مواردی حد اعتدال میتواند راه چاره خوبی باشد. به منظور ایجاد ذهنیت درست درباره این موضوع، شما باید نگاه دقیقتری به خود غذا و اثرات آن بر بدن داشته باشید.
گیاهخواران و افسردگی: درک مواد
در وهله اول ما باید ادعای ارتباط بین افسردگی و رژیم گیاهخواری را درک کنیم. به دلیل نداشتن شواهد، میتوان این نظریه را رد کرد. میتوان گفت چون تحقیقات در اینباره به نتیجه قانع کنندهای نرسیده است، آن را قبول نکنید. پس بنابراین رابطهای بین افسردگی و رژیم گیاهخواری وجود ندارد؟ اما ما باید این واقعیت را قبول کنیم؛ هر غذایی که میخوریم، ممکن است بر وضعیت ذهنی و عاطفی ما تاثیر گذار باشند. بنابراین مواد غذایی توانایی تغییر سیستم بدنی ما را دارند. با این تفاسیر به این موضوع میرسیم که مواد غذاییای که ما مصرف میکنیم، باعث ایجاد واکنشهای مختلف زنجیرهای میشوند که ممکن است شما احساس خوب یا بدی داشته باشید. این خود میتواند اثبات کند که برخی مواد غذایی میتوانند عواطف و احساسات ما را تحت تاثیر قرار دهند و یا اینکه میزان
استرس را در بدن کاهش و یا افزایش دهند:«با این نتیجهگیری باید دقت بیشتری بکنیم که از چه نوع
مواد غذایی برای چه مدت مصرف کنیم»
این بدان معنی است که شما باید به ارتباط میان رژیم گیاهخواری و افسردگی دقت کنید، نه به ارتباط اثرات احساسی غذاها بر روی خودتان. در این مورد، یک رژیم غذایی بدون گوشت قطعا بهتر و سالمتر به نظر میرسد، چرا که
گوشت قرمز جزء آن دسته از محصولاتی است که باعث التهاب در بدن میشود و مصرف چنین محصولاتی در مقادیر زیاد، میتواند باعث افزایش اضطراب و استرس در بدن شود. رژیم گیاهخواری میتواند متعادلتر به نظر برسد و به طور عرف سالمتر نیز هست. در عین حال میتواند با بدنتان هماهنگی بیشتری داشته باشد. این نوع رژیم به نظر میرسد به سالم ماندن جسمتان کمک کند. وقتی جسم سالمی داشته باشید به ناچار از نظر عاطفی شرایط بهتری خواهید داشت. وقتی که شما به این موضوعات نگاه میکنید، واضح است که نتیجه بگیرید گیاه خواری علت به وجود آمدن افسردگی در بدن نیست. موادی که رژیم غذایی گیاهخواری از آن تشکیل شده است؛ مثل انواع توتها، آجیل،
روغن زیتون و غیره سیستم عصبی شما با چنین مواد مغذیای احاطه شده است. این نوع رژیم به شما کمک میکند تا در زمانهای مختلف نیازهایتان را برطرف کنید. با این حال یک رژیم غذایی کاملا گیاهی که در آن از هیچ گونه گوشتی استفاده نمیشود، شاید اثرات نامطلوبی بر
سلامت ذهنی و جسمی شما بگذارد. در چنین شرایطی گیاهخواران نمیتوانند تمام رژیم غذایی مغذی که بدن به آنها نیاز دارد برسند. کمبود برخی مواد مغذی در بدن باعث ایجاد اضطراب و استرس میشود.
آیا یک رژیم گیاهخواری و افسردگی واقعا با هم وابسته هستند؟
نتیجه درست این بحث این است که بله، به هم وابسته هستند. از آنجا که رژیم غذایی و وضعیت روانی هرشخص با هم در ارتباط هستند. نمیتوان نخوردن گوشت را نادیده گرفت. این مهم نیست که شما چه تنوعی در رژیم غذایی گیاهی خود دارید و به چه اندازه مصرف میکنید، مهم این است که گوشت در رژیم غذایی شما جایی ندارد. همین امر میتواند در سیستم بدنیتان اختلال و بیثباتی ایجاد کند. اگر میخواهید قدرتمند باقی بمانید و
ذهن و بدن خود را سالم نگه دارید، و خود را از هجوم انواع بیماریها مصون نگه دارید، باید یک رژیم غذایی سالم با تمام مواد مغذی داشته باشید. «سیستم بدنی ما انسانها به نحوی طراحی شده است که چهار گروه غذایی مثل؛ ۱. گروه
شیر و لبنیات ۲. گروه نان و غلات ۳. گروه گوشت، تخم مرغ، حبوبات و مغزها ۴. گروه میوه و سبزیجات را باید مصرف کنیم. حذف و یا اضافه کردن این گروه به نفع ما نیست. مهم درست و به اندازه مصرف کردن مواد مغذی است نه حذف و اضافه کردن آنها»