نقدی بر فیلم «مجبوریم»| بیانیه‌ای شعاری، گل‌درشت و نمایشی

آنتونیا شرکا، نویسنده و منتقد سینما، به تحلیل و ارزیابی فیلم سینمایی « مجبوریم » ساخته رضا درمیشیان پرداخته است. در ادامه، مشروح این نقد را از نظر می‌گذرانید: 

«ابتدا باید گفت از آنجا که این فیلم به مدت چند سال اجازه نمایش نداشت، به شخصه بسیار منتظر بودم که فیلم را روی پرده ببینم. باوجود این پس از تماشا، فیلم انتظار من را برآورده نکرد.

من معتقدم که درمیشیان جزء آن دسته از فیلمسازان نسل جوان است که دغدغه اجتماعی دارند و این دغدغه ارزشمندی است. اما به نظر می‌رسد که سبک و روش او در این فیلم، خیلی شعاری و نمایشی است. به عبارت دیگر، شخصیت‌هایی که او در «مجبوریم» خلق کرده است، بیش از آنکه برانگیزاننده همدلی باشند، آدم‌هایی هستند که در خدمت بیان و انتقال شعارهایی که مدنظر کارگردان بوده، قرار گرفته‌اند. از این نظر می‌توانم بگویم که فیلم‌های درمیشیان بیش از آنکه دراماتیزه شده باشند، بیانیه و شعار هستند.

نقدی بر فیلم «مجبوریم»| بیانیه‌ای شعاری، گل‌درشت و نمایشی

در «مجبوریم» انگیزه شخصیت‌ها به درستی روشن نمی‌شود. برای مثال، انگیزه‌های پزشکی که معتمدآریا نقشش را بازی می‌کند، قابل درک نبود. البته پس از اینکه دلایلش را گفت، به انگیزه‌اش پی بردم اما شخصیت این پزشک، شخصیتی نیست که بتواند شما را همراه خود بکشاند. در واقع میان شخصیت و تماشاگر فاصله وجود دارد و ما احساس می‌کنیم مادامی که این آدم زبان باز نکند و به توضیح دغدغه‌هایش نپردازد، نمی‌توان درک زیادی نسبت به او یافت. آنچه که ما در تصویر می‌بینیم و فیلم به واسطه آنها پیش می‌رود، شعارهایی گل‌درشت و پررنگ درباره مسائل و معضلات اجتماعی است.

من فکر می‌کنم که درمیشیان با ساخت «مجبوریم» هیچ قدمی رو به جلو برنداشته است و فیلم نسبت به آثار قبلی کارگردان، جهشی محسوب نمی‌شود. شاید بتوان گفت که فیلم «بغض» به عنوان اولین ساخته او، عاشقانه‌ای بود که نوید ظهور فیلمسازی جوان را می‌داد و من از تماشای آن لذت بردم؛ اما فیلم‌های بعدی درمیشیان تفاوت زیادی با یکدیگر نداشتند.

در این فیلم با لحنی عصبی و کوبنده روبه‌رو هستیم؛ این لحن، بیش از آنکه به تماشاگر مجال و امکان فکر، قضاوت و تصمیم‌گیری درباره اینکه با دیدگاه‌های فیلمساز موافق باشد یا خیر را بدهد، در پی این است که حرف‌هایش را به تماشاگر تحمیل کند. این یک نقطه ضعف است.

مجبوریم

اینکه بخواهم بگویم در «مجبوریم» کدام یک از دو عنصر فیلم‌نامه و کارگردانی نیازمند تمرکز و ترمیم بیشتری برای بهتر شدن است، در وهله اول، فکر می‌کنم که مجموعه‌ای از عناصر فیلم که فیلمنامه و کارگردانی هم بخشی از آنها هستند، نیاز به بهتر شدن دارند. اما اگر قرار باشد اولویت را به یکی از دو عنصر فیلم‌نامه و کارگردانی بدهیم، به نظر من اولویت با فیلم‌نامه خواهد بود. ما در این فیلم با شخصیت‌های زنی مواجهیم که لازم است بتوانیم با آنها ارتباط دراماتیک برقرار کنیم. بنابراین این آدم‌ها قبل از اینکه بخواهند حامل حرف‌های سنگین، گل‌درشت و شعاری کارگردان باشند، باید توسط تماشاگران درک شده و حس همدلی آنها را برانگیخته باشند. اما در نهایت مشخص نیست که چه سابقه و انگیزه‌ای شخصیت‌ها را هل می‌دهد که وارد چنین خطوط قرمزی شوند و اینچنین خطر کنند. فارغ از اینکه می‌توان به شخصیت پزشک حق داد یا نداد، قطعا کسی که نسبت به چنین رفتاری اقدام می‌کند، در پی اصلاح مسائلی است که به جامعه آسیب می‌زند. با وجود این، ما نمی‌توانیم درک کنیم چه چیزی آدم‌های فیلم را به محدوده‌های قرمز و خطرناکی که واردش می‌شوند، هدایت می‌کند. این نقص فیلم است.

نقشی که پردیس احمدیه در فیلم ایفا می‌کند، انگار زیر بار سنگین شعارهایی که کارگردان روی شانه‌هایش قرار داده، کمر خم می‌کند و له می‌شود؛ به شکلی که ما دیگر خود پردیس را در فیلم نمی‌بینیم؛ صرفا کسی را می‌بینیم که صدها آسیب اجتماعی روی سرش خراب شده است. البته نمی‌خواهم بگویم که چنین واقعیت‌هایی در جامعه وجود ندارد، حرفم این است که گویی شخصیت‌های فیلم، ماکت‌هایی هستند که قرار است حرف‌هایی را به تماشاگر انتقال دهند.

مجبوریم

ما پیش از آنکه به لحاظ حسی و عاطفی با شخصیت‌های قصه ارتباط برقرار کنیم، نمی‌توانیم به یک باره با آنها روبه‌رو شویم و در معرض رفتارها و تصمیماتشان قرار بگیریم. چنین اتفاقی در «مجبوریم» نمیفتد و این حفره‌ای است که در فیلم‌نامه وجود دارد. البته منظورم این نیست که کارگردان بیاید تاریخچه زندگی همه شخصیت‌های فیلم را توضیح دهد؛ چراکه طبیعتا چنین مجالی در فیلم وجود ندارد.

در تحلیل عملکرد بازیگران، باید گفت که بازی بیشتر شخصیت‌های فیلم به شکلی است که گویی صرفا در تیپ خود فرو رفته‌اند و از تیپ به شخصیت تبدیل نمی‌شوند. برای مثال، من در فیلم هیچ حس قرابت و محبتی میان شخصیت‌های نگار جواهریان و پردیس احمدیه نمی‌بینم. بنابراین من به پردیس حق می‌دهم که نسبت به وکیلی که تصمیم گرفته آن خدمت را در حق او انجام دهد، دچار سوءظن باشد؛ چراکه هیچ حسی بین دو این شخصیت وجود ندارد. به هر ترتیب، شخصیت‌های اصلی فیلم، سه زن هستند اما مشخص نیست که چرا این سه زن باید تا این اندازه ماکت و خالی از حس باشند؟»