چه اتفاقی افتاده؟ چرا به این روزگار افتادهایم که همه به طرزی بیرحمانه و نابجا میخواهند از ما مخارج زندگی خویش را دربیاورند آن هم با هنر نداشتهشان؟ چرا باید صدای ادیت شده و کامپیوتریشان را به ما بفروشند؟ واقعاً چه شده؟ آیا بمب پلیبک ترکیده که همچون انفجار اتمی همهجا را آلوده خود ساخته است؟
اخبار فرهنگ و هنر - کنسرتهای پاپ عرصه جولان پلیبککنندگان شده است و تواناییهای ادیتورهای کامپیوتری صدا. هرچه ادیتور و اپراتور صدای شما بهتر از نرمافزارهای ادیت و پخش صدا سردربیاورد و هرچه فیلمبردار شما در تصویربرداری از کنسرت بیشتر بتواند لبهای شما را در حین خواندن در فیلم نیاورد و از آنها کمتر فیلم بگیرد کنسرت پاپ شما بهتر و راضیکنندهتر خواهد بود. مخصوصاً اگر چند آهنگ پر صدا و صدا و پر جنبوجوش چاشنی مجلس کنید تا مخاطب کمتر بفهمد که واقعاً در روی سن، صدا دارد از کجا درمیآید و پخش میشود هم که دیگر بهتر.
اغلب هم نخواهید فهمید که آیا خواننده میخواند یا صدای ضبطشده در بک استیج پخش میشود. همهچیز خوب و خوش تمام خواهد شد و اصلاً حنجره ناتوان خواننده و فالشیهای نوازندگان بر کسی پیدا نخواهد شد؛ چراکه همهچیز درنهایت تطبیق با آهنگهای ضبطشده در کنسرت به دست مخاطب رسیده است و مگر کسی هست که از آن ناراضی باشد؟
مخاطبی که از این کنسرت به آن کنسرت هزینه علاقهمندی خود به فلان خواننده و بهمان آهنگ خاطرهدار و نوستالژیکش را میپردازد آیا سزاوار بنجل و تقلب است؟
چه میزان وقاحت لازم است تا در ازای علاقهمندی کسی به خاطرات و آهنگهای نوستالژیکش به او لگام زده و بر گردهاش سوار شوند؟
و اسم این وقاحت را دنیای تجارت موسیقی بگذارند و دم از موزیسین بودن و هنر بزنند؟
مدتهاست که تشت رسوایی برخی خوانندههای پاپ، از بام افتاده و مدتهاست این خوانندگان کممایه رسواشدهاند، اما بااینحال با روی هر چه بیشتر در رقابتی تنگاتنگ با هم، برای ربودن گوی سبقت وقاحت از یکدیگر همچنان در حال فروختن اجراهای پلی بک خود هستند و هر چه بیشتر زمان میگذرد بیشتر بر کرده خود مصر میشوند و استفاده اغلب از این وضعیت را دلیل اجراهای پلی بک خود میآورند؛ که درجایی که همگان همین کار را میکنند آنها هم خود را مجاز میدانند برای رضایت مخاطب و بهتر جلوه دادن خود از آن بهره ببرند.
عذری که بدتر از صد گناه دیگر است و تایید میکنند آنها نمیتوانند خوب و بد را تشخیص دهند و با وزیدن هر بادی به سمت آن متمایل خواهند شد. آنها یک خطا و غلط را، چون که همگان انجام میدهند برای خویش مجاز میشمارند؛ درصورتیکه از اساس این رفتار غلط است و میانمایگی بسیاری از این خوانندگان را آشکار میکند و ضعف شخصیتی آنها را، اما ورای اینها این خود آنها هستند که در رقابت برای فروش کالای بنجل خویش به هر خطایی دست میزنند.
ازاینروست که تهیهکنندگان نیز شرایطی را فراهم میکنند تا آنها بتوانند به هر خواسته خویش دست بیابند. اما همه این موارد بازهم نهایت آن وقاحت نیست. خوانندگانی که تنها در استودیو میتوانند با صدبار اجرا و تکرار، چیزی را به ظن خویش درست از کار دربیاورند و به تکههای قبلی با کمک نرمافزارهای ادیت بچسبانند درست نیست قصد صحنه و اجرای زنده داشته باشند، اما سودای شهرت و ثروت آنها را بهجاهایی میکشاند که بتوانند هنرپیشگانی برای اجرا خواندههای استودیویی خود شوند؛ و فراتر از اینها تهیهکنندگانی هستند که دیگر از همان ابتدای ضبط استودیویی یک قطعه، شیوه جدیدی را برای کنسرتهای آتی خواننده کمبضاعت خود پیشبینی و ترتیب میدهند و آن همان ضبط نسخه پلیبک است.
باورش شاید کمی سخت باشد، اما اکنون یکی از تخصصهای صدابرداران استودیوها، مجرب بودن در ضبط نسخه پلیبک است و ادیت آن با افکتها برای خوب از کار درآوردن شلوغی یک سالن برای اجرای صحنهای شده! با این ترفند همه پذیرفتهاند که خواننده قادر نیست روی صحنه بهصورت زنده اجرا کند، اما نباید مخاطب اجرای زنده و درآمدش را از دست داد. پس چهبهتر که از همین حالا به فکر بود و ترتیبی داد که در آینده اجرای روی سن هم فراهم باشد. این مساله دیگر رنگی از وقاحت نهتنها بر چهره ندارد بلکه این بیشرمی را به امری پذیرفتهشده تبدیل میکند که به همت تهیهکنندگان منفعتطلب و خوانندگان شهرتطلب برای بهرهبرداری از مردم علاقهمند به موسیقی پاپ فراهمشده تا بنجلهایی که تهیهکنندگان میخواهند را بهصورت رنگشده به مردم بیندازند.
در این بازار پر سودا دیگر جابهجا کردن مرزهای وقاحت کاری است که قلم از گفتن صفت شایسته آن قاصر است و البته شاید از عهده هرکسی برنیاید، اما این اواخر یک خواننده و آهنگساز مشهور پاپ نشان داد که تواناییهای او تهیهکنندهها را نیز به حیرت واداشته است.
او اعلام کرده بود بهصورت آنلاین قرار است برای علاقهمندانش کنسرتی اجرا کند و از طریق ارتباط مجازی دنیای اینترنت به دست مخاطب برساند و البته با بهای بلیت گزاف ۵۰ هزارتومانی و انحصاری برای مخاطبانی که بلیت را خریداری کردهاند. با این حال مخاطبان نهتنها اجرای زندهای ندیدند بلکه اغلب با یک فیلم مواجه شدند که برای آنها پخش میشد. اینگونه خوانندگان کممایه هنرپیشگانی میشوند که مرزهای وقاحت را یکتنه جابهجا میکنند.