صدای خنده هایی که از حیاط های با صفای قدیمی شنیده می شد را یادتان هست؟ وقتی در هر خانهای را می زدی، 4-5 تا بچه قد و نیم قد، سرشان را از لای در بیرون میآوردند. خانه ها کوچک بود، اما حیاط خانه با آن حوض آبی رنگش، تمام دنیای بچهها بود.
حال شاید در هر آپارتمان 20 واحدی، 3 خانوار فرزند کوچک داشته باشند؛ آن هم فقط یک فرزند که به ندرت صدایش در بیاید و شما آن را بشنوید. گهگاهی هم که صدایشان شنیده میشود؛ ساکنان ساختمان شکایت میکنند. اندک افرادی هم در میان ساکنان ساختمان خوشحال میشوند و میگویند چه صدای قشنگی در ساختمان در جریان است؛ صدای حیات و زندگی است.
کوچک که بودیم؛ با حضور در محل، فامیل یا هرجای دیگری که می رفتیم؛ به راحتی، هم سن وسالان خود را پیدا می کردیم و بدون هیچ مشکلی، سریع با یک تقاضای ساده دوستی، با آنها ارتباط برقرار می کردیم. آن قدر همبازی داشتیم که نیازی به پارک، اسباب بازیهای گران قیمت متنوع و شهربازی که اکنون به یک بازی پر خرج تبدیل شده را نداشتیم، اما اکنون که کودکان به پارک می روند؛ نیم ساعت طول می کشد تا از بی تحرکی و آرامی در بیایند و حالِ بازی کردن؛ پیدا کنند. حال چنین محیطی را به ندرت می بینیم. بچه ها از بس تنها مانده اند؛ تمایل دارند که خود به تنهایی با لوازمی که در اختیار دارند بازی کنند تا اینکه با بچه دیگری ارتباط برقرار کنند و لوازم شان را با هم استفاده کنند و به احتمال زیاد، دچار اختلاف شوند و نتوانند آن را حل کنند و کار به دعوا بکشد.
گاهی فریاد «من اونی که اون دختره داره را میخوام» را می شنویم. هیچ کدام از بچه ها راضی نمی شوند که با یکدیگر از وسایل بازی استفاده کنند. فقط می خواهند همه چیز را خودشان داشته باشند. خودخواهی بخش کوچکی از رفتار تک فرزندان است که خیلی هایمان به آن بی توجه هستیم. چون فکر میکنیم چیز مهمی نیست و اقتضای سن آنها است، اما دریغ از اینکه با بزرگ تر شدن؛ نه تنها این حس از بین نمی روند بلکه گسترده تر و عمیق تر می شود.
یک دِه آباد، به از دَه شهر خراب است
زمانی که از یکی از ستارههای مطرح دنیای موسیقی، در مورد رمز موفقیتش سوال پرسیده شد، این گونه پاسخ داد که اگر تک فرزند نبود، خانوادهاش هرگز امکان فراهم کردن شرایط برای پیشرفت او را در اختیار نداشتند و او اکنون یک فرد عادی مانند میلیاردها نفر دیگر در کره زمین بود.
با گذشت زمان و تغییرات اساسی در جامعه و زندگی بشر، ذهنیت ها نسبت به فرزنددار شدن دستخوش تغییر شد. همزمان با باسواد شدن پدر و مادرها، اغلب آن ها بیشتر از گذشته به درس، مدرسه و آینده فرزندان خود حساس تر شدند و کم کم به این نگرش رسیدند که بهتر است به جای تربیت چند بچه قد و نیم قد با آینده ای نیمه موفق، یک بچه کاملاً موفق تربیت کنند و تحویل جامعه بدهند.از طرفی، آنها فکر میکردند که با داشتن یک فرزند می توانند علاوه بر تربیت یک انسان موفق، مجالی برای رشد و پیشرفت خود پیدا کنند. هم وقت لازم برای رسیدگی به خود و همسرشان داشته باشند. این ذهنیت تا جایی ادامه پیدا کرد که خانواده های سطح متوسط و بالا هم، ترجیح می دهند تا یک فرزند داشته باشند، آن هم فقط یک فرزند کاملاً موفق. اما چه سود که بیشتر آنها در تربیت همان یک فرزند هم موفق نبودند و فرزندشان به یکی از همان میلیاردها انسان عادی روی زمین تبدیل شد.
تصور آنها محکوم به شکست است، چرا که بعد از 20 سال، فرزندشان نه یک تحصیلکرده درست و حسابی و به درد بخور از آب درآمد؛ نه به قدرت و شهرت رسیدند، تنها فرصت تربیت فرزند دیگر را از خودشان گرفتند و دست آخر جوانی بی مهارت را تحویل جامعه دادند. جوانی که مهارت فنی برای کار و دانش لازم برای کسب رزق را ندارد.
معایب تک فرزندی بیش از مزایای آن است
تک فرزندان نمی توانند حس رقابت، دعوا، بازی، دوستی، شراکت، هم صحبتی و همدلی را با نزدیکان خود تجربه کنند، از طرفی حمایت بیش از حد والدینِ تک فرزند، باعث می شود این کودکان روحیه حساس تر و ضعیف تری نسبت به سایر کودکان داشته و در مقابل مسائل و مشکلات ناتوان باشند.
طبق گفته محققان، طلاق در میان تک فرزندان بیشتر است و آن ها معتقدند: به ازای هر خواهر یا برادر، 2 درصد امکان طلاق کم تر می شود.
سپیده 23 ساله در این باره می گوید: من 4 خواهر و برادر بزرگ تر از خودم دارم و همیشه آن ها به هنگام مشکلات درسی و مالی و غیره به کمک من آمده اند. آنها راهنما و الگوی خوبی برای من هستند. بالاخره بچه ای که چند عروس و داماد در خانواده می بیند؛ تجارب خوبی برای زندگی خود به دست میآورد.
حوا یک مادر 41 ساله شاغل با 4 فرزند است که به تازگی فرزند اولش نامزد کرده است. او درباره تعدد فرزند میگوید: بچه هایم همیشه به من شکایت دارند که چرا با توجه به شرایط زندگی تان 4 بچه را به دنیا آورده ای و اکنون زندگی خوبی نداریم. حوا می گوید: آن ها حق دارند، زیرا همین درآمد کم هم تقسیم بر 4 می شود و مبلغی برای پس انداز نمی ماند و باعث می شود که ازدواج آن ها به تاخیر بیافتد.
حسن مکتبی، آسیب شناس بالینی می گوید: کودکانی که خواهر و بردار دارند، می توانند احساس مسئولیت بیشتری را تجربه کنند و هنگام ورود به جامعه می توانند برخورد بهتری داشته باشند.
این آسیب شناس می گوید: در خانوادههای تک فرزند، والدین و فرزندان هر دو احساس میکنند نیاز شدیدی به یکدیگر دارند، پس ناگزیر به مراعات یکدیگر هستند، اما خانوادههای چند فرزندی چنین نیستند، دعواهای مکرر، جریحه دار شدن احساسات و عصبانیت در خانوادههای چند فرزندی رایج است و کودکان معمولا برای کنترل این احساسات راهی مناسب مییابند و بار دیگر با هم بازی میکنند.
وی معتقد است: وابستگی شدید والدین به تک فرزند(این وابستگی سبب اضطراب تک فرزند میشود و همیشه نگران است که اگر صدمه ای به او برسد، والدین دچار لطمه روحی شدید خواهند شد)، حساسیت فراوان والدین درباره رفتار و گفتار تک فرزندشان، بدتر او را به سمت رفتار و گفتارهای نامطلوب سوق می دهد و لوس میشود و استقلال تک فرزند را به خطر می اندازد.
بچههای خانوادههای پرجمعیت، احساس همدلی و امید بیشتری دارند. تحرک و پویایی در این خانواده ها بهطور چشمگیری، متفاوت تر از خانواده های کمجمعیت است. آنها توانایی بیشتری در حل مسایل و روبهرو شدن با مشکلات دارند. تعداد خنده ها و شدت آن در خانواده های پرجمعیت، بیشتر است.
برخی از خانم ها نظرشان این بود که چند فرزندی بهتر است، اما به شرطی که شرایطش فراهم باشد، شرایطی که مطرح شد شامل شرایط مالی، حوصله و توان مادر، شاغل بودن یا نبودن مادر، داشتن وقت لازم برای رسیدگی به دو کودک یا بیشتر بود که در ادامه به آن می پردازیم.
تاثیر شرایط مالی بر تعدد فرزند
جعفر اردبیلی، مدیرعامل موسسه فرهنگیِ خانواده امین و استاد دانشگاه هامبورگ، در این باره می گوید: به نظر من مسایل مالی، بیشتر یک بهانه است تا یک دلیل حقیقی. زیرا بیان مشکلات اقتصادی، در جامعه وجهه قابل قبولی دارد؛ در حالی که راحت طلبی زوج های جوان، دلیل اصلی و واقعی آن است.آنها می گویند که 4 -5 سالی برای خودمان زندگی کنیم و از زندگی دو نفره، لذت ببریم و بفهمیم زندگی چیست؛ بعد، یک بچه بیاوریم. این چیز بدی نیست، اما این مردان و زنان مطمئنا به آمار ناباروری توجه نکرده اند که شیوع ناباروری در ایران بین 13 تا 18.5 درصد اعلام شده است که متوسط آن با آمارهای جهانی مطابقت دارد، این یعنی از هر 100 زوج جوان، 15 زوج دچار ناباروری هستند.
زوجین احتمال چنین چیزی را نمی دهند و فکر می کنند که هر وقت بخواهند؛ می توانند بچه دار شوند. آنها با این کار، حدودا 5 سال مفید، برای درمان را از دست می دهند و وقتی هم سن بالا می رود خود به عامل دومی برای ناباروری تبدیل می شود.
جعفر اردبیلی درباره برخی اقتضائات جامعه می گوید: دستیابی به یک جامعه مدرن، خوبی و بدی های خاص خودش را دارد. وقتی زن و مرد شاغل اند؛ مسلما وقت کمتری برای زندگی مشترک، تحکیم آن و فرزند آوری، دارند.
این استاد دانشگاه هامبورگ، دلیل دیگر تک فرزندی را زیادی تعهدات والدین نسبت به فرزندان می داند و می گوید: بدون توجه به نیازهای فرزندمان، همه چیز را در اختیارش میگذاریم، مثل اتاق خواب جدا، مدرسه خیلی خوب، کلاسهای متنوع و خیلی چیزهای دیگر که توان مالی ما را برای داشتن فرزندان بعدی، می گیرد.
امیر لطفی حقیقت، روان شناس و مدرس دانشگاه، دلیل این رفتار والدین را مربوط به حوزه شناختی آنها می داند و میگوید: بیشتر این رفتار والدین، به دلیل کمبودهای دوران کودکی خودشان است؛ به نام بچه ها می خرند، اما در واقع برای نیازهای درونی خودشان است.
وی از دیگر دلایل این رفتار افراطی والدین را الگو برداری(تقلید از دیگران)، رقابت پذیری(چشم و هم چشمی) و عدم آموزش های لازم برشمارد و گفت: آموزش ها در خانواده باید به صورت حرفه ای، توسط مدارس و NGO ها ارائه شود. این آموزش ها باید عالمانه و متعهدانه باشد؛ زیرا دچار ضعف تربیت هستیم و آسیب هایش به خودمان و فرزندمان باز میگردد.
تلاش بیهوده برای ثبت نام کودکان در کلاس های مختلف
محدثه 24 ساله می گوید همیشه در کنار مدرسه و دانشگاه در کلاس های متنوعی مانند شنا، بسکتبال، شطرنج، طراحی، بدمینتون، پینگ پونگ، تیراندازی،اسکیت، اسب سواری، دوره آرایشگری، زبان انگلیسی، عربی و خیلی کلاس های دیگر شرکت کردم که یادم نمی آید. دست آخر هم، همه آنها بهکارم نیامد؛ جنبه مثبتش هم که کم نیست؛ سلامت روان و شادابی ام است، اما با توجه به مشکلات مالی جامعه، لازم است پدر و مادرها ابتدا بچه هایشان را استعدادیابی کنند و بعد در همان زمینه برای بچه خرج کنند. البته این سرمایه گذاری به حساب می آید تا خرج. از اینکه در هر ورزشی, سررشته ای دارم خوشحالم و باعث شده برای ادامه تحصیل خود به رشته تربیت بدنی فکر کنم.
جعفر اردبیلی می گوید: هر جامعه ای دوره گذر دارد که در این دوره خیلی از مفاهیم تغییر می کند. مثل کلمه cousin در انگلیسی که معنای دخترخاله، دختر دایی، دختر عمه و دختر عمو را شامل می شود که در گذشته دارای کلمات جداگانه ای بود، اما الان همه، تبدیل به یک کلمه شده است. چون دیگر کاربرد قبل را ندارند.
وی معتقد است جامعه گذر ایران، طولانی شده است. از سنت به مدرن، مدرن به سنت و سنت به مدرن، می رویم و هر دو را زخمی می کنیم. گویی در برزخی از مدنیت گیر افتاده ایم. چون غربی شروع می کنیم و شرقی ادامه اش می دهیم.
سمیه در این باره می گوید: در حال حاضر زن ایرانی، مانند جوامع غربی، شاغل است، در حالی که با عُرف جامعه جلو می رود و کار منزل و رسیدگی به سلامت، درس و تربیت فرزند به عهده زن است. اگر در هر کدام کاستی ای دیده شود؛ همه تقصیرها گردن مادر می افتد. کسی نمی گوید که با یک دست نمی شود چند هندوانه برداشت. آراستگی ظاهری و به مد بودن خودم بخاطر همسرم و حفظ زندگی، همسرداری، خانه داری، فرزندداری و آخرسر هم هیچی. نه در منزل و نه در جامعه از زن قدردانی نمی شود و هیچ تسهیلات کارآمدی برای آرامش و راحتی او نیست.
بی حوصلگی دلیل قرار زوج های جوان از فرزندآوری
جعفر اردبیلی درباره دومین دلیل اصلی زوجین گفت: خیلی ها می گویند که حال و حوصله بچه را نداریم. به نظر من این دلیل هم، به خودخواهی آنها مربوط است. یعنی برای خودم وقت دارم اما برای بچه وقت ندارم. داریم به اومونیسم (انسان گرایی) زهرآگین تبدیل می شویم.
برخی از کارشناسان در مورد حوصله نداشتن برای فرزند دوم توصیه می کنند در این زمینه از یک مشاور کمک بگیرید و آن را برطرف کنید، زیرا بی حوصلگی به خودتان و خانواده تان، آسیب می زند.
عدم حمایت عاطفی از مادر، دلیلی برای پشیمانی او از بارداری مجدد
امیر لطفی حقیقت، از اهمیت رفتارهای حمایت گرانه اطرافیان می گوید: آمدن فرزند مرحله ای است که کانون زندگی مشترک را متحول می کند و لازم است نسبت به این موضوع پذیرش داشته باشیم که زندگی وارد مرحله جدیدی شده است؛ خوشی و لذت های جدید را با خود می آورد اما همه چیز مثل قبل نخواهد بود. اما با مدیریت، تدبیر و همراهی زوجین با یکدیگر و سعی در حفظ روابط بین زوجین، می توان بخش زیادی از شادی های قبل را حفظ کرد. در این مسیر، خانواده ها و خویشاوندان که سرمایه های معنوی و اجتماعی افراد هستند؛ می تواند با یک همراهی عالمانه، آرامش بیشتری را در روزهای نخستین برای پدر و مادرهای جوان و بی تجربه به همراه داشته باشد.
وی درباره اهمیت نقش آقایان می گوید: حمایت عاطفی آقایان در این دوره، حیاتی هست، چرا که فرزندآوری برای خانم ها، علاوه بر تغییرات فیزیکی زندگی، تغیرات درونی را هم به همراه دارد مانند تغییر هورمون ها از زمان باروری و شیردهی، افسردگی بعد از زایمان، بی خوابی ها و اضافه وزن که برایشان ناراحت کننده است. هر کدام از این عوامل، مسلما بر خلقیات و روحیات خانم ها اثر می گذارد و استرس و اضطراب آنها را زیاد می کند. آقایان با آگاهی از این موضوعات و پذیرش آن و صبوری کردن؛ می توانند این دوره را برای همسرشان و خودشان، به خاطرات شیرین تبدیل کنند تا منجر به پرهیز و اکراه نسبت به فرزند داشتن؛ نشود.
مریم یک مادر شاغل است که 2 فرزند دختر دارد و در این باره می گوید: اگر در زندگی آرامش باشد؛ چه از لحاظ مالی و چه از لحاظ خانوادگی، باز هم می شود سختی های بچه داری را به جان خرید.
اشتغال مادر ها
همه می دانیم که تحصیلات عالیه خانم ها، ازدواج آنها را به تاخیر انداخته است؛ البته نبود بازار کار برای آقایان هم، بسیار موثر است. مشخص است که خانم ها بعد از زحمات و خرج هایی که برای ورود به دانشگاه و درس خواندن هزینه کرده اند؛ علاقه دارند وارد بازار کار شوند. در بازار کار هم به خاطر هویت جنسی شان که دارای هوش هیجانی بالاتری نسبت به آقایان هستند؛ برای کارهای اداری و بازاریابی که ساعت ها وقت می خواهد؛ مناسب شناخته می شوند.
با این اوصاف 2-3 سالی باید حسابی تلاش کنند تا در حوزه کاری خود جا بیافتند. آن وقت در 29-30 سالگی ممکن است به ازدواج فکر کنند. تازه اگر تصمیم جدی داشته باشند؛ حداقل 3 سالی طول می کشد تا فرد مورد علاقه خود را پیدا کنند. بعد آن هم که 4-5 سالی بچه نمی خواهند. در نتیجه شاهد پدر و مادرهای پیر در مقابل فرزندان کوچک خواهیم بود. شاید در دهه اول، مشکلی احساس نشود، اما در دوره بلوغ که نظارت و رابطه دوستانه بیشتری را می طلبد؛ پدر و مادر حال و حوصله و انرژی جوانی را ندارند. در اینجا 2 آسیب برای نوجوان، پیش می آید یا به سمت دوست یابی می رود یا منزوی و افسرده می شود.
شاغل بودن مادر و آسیب به تربیت فرزند
مادران شاغل، 2 راه پیش روی خود دارند. راه اول اینکه بچه را با خود به محل کار ببرند و راه دوم بدون بچه راهی کار شوند. در حالت اول، به دلیل توان جسمی خانم ها، این کار برایشان دشوار است که در تابستان و زمستان بچه را با خود سر کار ببرند و بیاورند. البته 8 ساعت کاری با احتساب مسیر، مسلما برای کودک هم طاقت فرسا خواهد بود. با توجه به اینکه مدیران و همکاران، اغلب جوان هستند و درک مشکلات زندگی مشترک را ندارند؛ امنیت شغلی مادر به خطر می افتد و استرس آن، بیشتر بر کودک اثر می گذارد. در حالت دوم، سه راه وجود دارد. مهد کودک، خانه مادربزرگ یا اگر بچه دبستانی باشد؛ تنها در خانه بماند.
مهد کودک هزینه بالایی دارد و وظیفه اش نگهداری بچه است و نه تربیت آن. تازه توصیه میشود که کودکی که هنوز زبان باز نکرده هرگز به مهدکودک نرود، زیرا نمی تواند نیازهایش را به مربی بگوید یا مسائلی که در طی روز آنجا اتفاق افتاده را به شما بگوید.خانه مادربزرگ هم جایی است که خیال والدین از بابت دلسوزی و فرهنگی که شبیه فرهنگ آن ها است؛ آسوده است. اما یک نکته آن هم اینکه پدربزرگ ها و مادر بزرگ ها نمی توانند بچه ها را با توجه به مسائل و نیازهای روز تربیت کنند یا اینکه محبت وافر آنها، مانع سخت گیری و مطالبه وظایف شان می شود.
تنها ماندن در منزل، بدترین راهی است که می شود انتخاب کرد. اول به این دلیل که ساعت های طولانی بر رفتار بچه نظارتی نیست. دوم به دلیل خطر برق، گاز گرفتگی و لب پنجره رفتن و سوم اینکه یک کودکِ تنها، در خانه امنیت ندارد و زود گول می خورد. شاید قفل کردن درب منزل به ذهنتان برسد که کار خوبی نیست،چراکه امکان دارد که در صورت وقوع اتفاقی مثل آتش سوزی، راه فرار بر کودک بسته شود.
جالب است که بدانید در کشور کانادا، والدین اجازه ندارند بچه را تنها در خانه بگذارند، حتی در حد گذاشتن زباله دم در خانه و برگشتن، اگر دولت متوجه این موضوع شود؛ بچه را از آنها می گیرد.
بهار 42 ساله می گوید من شاغل هستم و ساعات مفید روز را سرکار هستم. وقتی هم به خانه باز می گردم، خسته ام و دیگر وقتی نمی ماند که بخواهم با دختر 13 ساله ام که تمام روز را در خانه تنها بوده است؛ سپری کنم. برایش غصه می خورم که تنهاست، اما به هر حال به خاطر رفاه بیشتر او، تک فرزندی را انتخاب کردیم.