زنان استرس بیشتری را تجربه میکنند ، از بیماریهای مزمن بیشتری رنج میبرند، استرس و عصبانیت بیشتر را هم به این لیست اضافه کنید ضمن اینکه خانمها بیشتر از آقایان قربانی خشونت میشوند. اما مردان زودتر از زنان میمیرند!
در عین حال زنان درآمد کمتری نسبت به مردان دارند و در بسیاری از کشورها آنان از حقوق برابر با آقایان بهرهمند نیستند.
با همه اینها اگرچه زنان نابرابریهای اجتماعی را تجربه میکنند اما آنها عمر طولانیتر از مردان دارند. این موردی است که استثنا ندارد و در همه کشورها صدق پیدا میکند.
به گزارش بهداشت نیوز، در کشورهایی که فاصله حقوق مردان و زنان بسیار زیاد است (زنان درآمد کمتری دارند) و یا اینکه نابرابریهای اجتماعی بیشتری در این باره وجود دارد باز هم زنان بیشتر از مردان عمر میکنند.
با همه این تفاسیر که زنان به لحاظ سلامت در شرایط ضعیفتری از آقایان قرار دارند و نابرابریهای اجتماعی که در برخی از کشورها وجود دارد، چرا خانمها بیشتر از آقایان عمر میکنند؟
آیا پای دلایل بیولوژیکی در میان است؟
جنسیت به جنبههای اجتماعی از زن یا مرد بودن مانند استرسهای اجتماعی ،فرصتها و انتظارات اجتماعی اشاره دارد.بیولوژی میتواند تفاوتهایی را در امید به زندگی ایجاد کند. بر همین اساس زنان مزایای بیولوژیکی دارند که به آنها اجازه میدهد طولانیتر زندگی کنند.
به عنوان مثال استروژن موجود در بدن زنان برای آنها مفید واقع میشود چه اینکه کمک میکند تا کلسترول LDL یا همان کلسترول بد خون کاهش پیدا کند. در عین حال استروژن کلسترول HDL یا همان کلسترول خوب خون را افزایش میدهد. همین اتفاق سبب کاهش ریسک ابتلا به بیماریهای قلبی و عروقی خواهد شد.
از طرف دیگر هورمون تستوسترون باعث افزایش کلسترول بد خون و کاهش کلسترول خوب خون در مردان میشود که به تبع آن آقایان در معرض خطر مشکلاتی مانند فشار خون و بیماریهای قلبی و عروقی و گرفتگیهای عروقی قرار بگیرند.
وقتی موضوع بیماریهای مزمن به میان میآید خانمها بیشتر درگیر این بیماریها هستند. اما اینجا یک هشدار وجود دارد.آقایان و خانمها دچار بیماریهای مزمن در انواع متفاوتی هستند. بیماریهای مزمن خانمها غیر کشنده هستند در حالیکه بیماریهای مزمن آقایان بیشتر کشنده هستند.
به عنوان مثال زنان بیشتر درگیر بیماری مانند آرتروز میشوند که خب حتی اگر آنها را ناتوان هم کند اما یک بیماری مرگبار نیست. در مقابل خانمها، آقایان بیشتر درگیر بیماریهای مزمنی هستند که به میتوانند آنها را به کام مرگ بکشانند. بیماریهای قلبی در مردان 10 سال زودتر از زنان بروز میکند.
بنابراین، تفاوتهای بیولوژیکی نقش اساسی در فاصله امید به زندگی بین زنان و مردان بازی میکند. با این حال جنسیت نقش به مراتب بزرگتری در این بین دارد.
زنان آگاهی سلامت بیشتری دارند
مطالعات نشان میدهد به طور کلی زنان بیشتر به سلامت خود اهمیت میدهند و آنها آگاهی بیشتری نسبت به علائم فیزیکی و روحی خود دارند. همه این مسائل به سبک زندگی بهتر و استفاده بهینه از مراقبت بهداشتی ختم میشود. خانمها همچنین ارتباط بهتری با مشکلات برقرار میکنند که همین مسئله به پروسه تشخیص بیماریها کمک میکند.
اما مرد بودن به معنای تاخیر در شروع هر نوع از درمان است چه اینکه مردان کمتر پیگیر و تابع مسئله درمان خود میشوند.
این مسئله باعث میشود آقایان در برابر شکستهای درمانی آسیب پذیر باشند.
مرد بودن یک ساختار اجتماعی است.بسیاری از مردان رفتارهای خطرناک و ناسالم را به عنوان رفتارهای مردانه میشناسند در حالیکه آنها مراقبتهای بهداشتی و اهمیت دادن به سلامتی و ارتقا آن را به عنوان رفتارهای زنانه نگاه میکنند.
رفتارهای پر خطر و احساسی
تستوسترون نه تنها مردان را به لحاظ بیولوژیکی در معرض خطر قرار میدهد که به لحظ رفتاری هم برای آنها همین پیامد را دارد. به این ترتیب که پرخاشگری را در آنها بیشتر میکند. در نتیجه آمار مرگ و میر ناشی از حوادث و قتل هم بالاتر میرود.
تحقیقی که در همین زمینه بر روی بیش از 250 جوان انجام شده پیش بینی میکند که تستوسترون اساس بسیاری از رفتارهای خشونت آمیز در آینده است.
زنان به طور سیستماتیک خطر را از هر نوعی که باشد دست بالا میگیرند در حالیکه مردان به طور مداوم خطرات را دست کم میگیرند. در واقع این الگو بدون در نظر گرفتن زمینه ، مورد مشاهده واقع شده است. این الگوها شامل نمونههای مختلفی مانند عبور از جاده با احتساب خطر آتشفشان ، سیگار کشیدن یا یک حمله تروریستی میشود. در میان عابران ، مردان نقض قوانین بیشتری نسبت به خانمها داشتهاند و در میان رانندگان هم مردها به طور معمول قوانین را زیر پا میگذارند.
تصادفات مانند تصادفات وسایل نقلیه موتوری خیلی بیشتر در بین مردان اتفاق میافتد تا زنان. این موضوع به همان قسمت از ویژگی ریسک پذیری مردان مربوط میشود که خطرات را دست کم میگیرند، پیرو احساساتشان هستند و تمایل دارند از روی انگیزههای آنی و بدون فکر قبلی عمل کنند.
این تفاوت تقریبا به همه کارها در زندگی واقعی بسط داده میشود.
در این بخش با توضیح اینکه چرا زنان بیشتر درونی و مردان بیشتر بیرونی (درک کمتر از خطر )رفتار میکنند؛ روبهرو هستید.
استفاده از مواد مخدر بین مردان بیشتر از زنان است. در حالیکه این موضوع بر اساس تحقیقات انجام شده در سال 2011 شکاف باریکی را در این موضوع عیان میکند به طوریکه آقایان 2.2 برابر بیشتر از زنان احتمال مصرف مواد مخدر را دارند و احتمال وابستگی مردان به مواد مخدر 1.2 برابر بیشتر است.
بین آنهایی که با معضل استفاده از مواد مخدر دست و پنجه نرم میکنند، مردان با مشکلات جدیتری مواجه میشوند که به دفعات استفاده، تعدد مواد مخدر مورد استفاده که به بیشتر از یک نوع مواد ختم میشود و رفتارهای پر خطری مانند تزریق برای استعمال مواد برمیگردد.
در عین حال مردان با مشکل استفاده از مواد مخدر دیرتر از زنان به فکر درمان و مراقبت میافتند. مردان همچنین بیشتر از زنان در حالتی که مواد مخدر مصرف کردهاند رانندگی میکنند.
این موارد به همان مقوله "پیروی از احساسات" باز میگردد که باعث میشود بعضی از مردان برای کسب تجارب بیشتر و متفاوت به این سمت میروند.
قبول کردن بیچون و چرای رفتارهای پرخطر از طرف مردان همچنین میتواند به دلیل فشار از طرف هم جنسانشان باشد.
اگرچه برخی از این رفتارها ممکن است به میزان تستوسترون موجود در بدن آنها برگردد. علاوه بر اینها مردان بیشتر از زنان از ویژگی تصمیم گیریهای آنی و بدون فکر برخوردارند و البته به تبع آن آستانه تحمل آنها برای تبعات چنین تصمیمگیریهایی بالاتر است.
خودکشی!
در بیشتر کشورها مردان بیشتر از زنان به دلیل خودکشی جان خود را از دست میدهند. به عنوان مثال در امریکا آقایان 3.5 برابر بیشتر از زنان بر اثر خودکشی میمیرند. دلیل این موضوع هم استفاده مردان از ابزار کشندهتری مانند سلاح گرم برای خودکشی است.
یکی از دلایل میزان بالای خودکشی بین مردان وجود مسئله اختلالات روانی و استفاده از خدمات درمانی بهداشت روان است.
بنابراین وقتی مردان استرس را تجربه میکنند ، نسبت به زنان در معرض خطر بالاتری از مشکلات روحی و افسردگی قرار میگیرند. شاید یکی از دلایل این اتفاق صحبت نکردن آقایان درباره احساساتشان و البته عدم پیگیری درمان در چنین مواردی باشد.
چنین گرایشی در جهت پرهیز از مراقبتهای بهداشت روان به طور مستقیم به مرد بودن ، هنجارهای جنسیتی و انتظارات اجتماعی از مردان مربوط میشود.
فکر کردن درباره جنسیت
جنسیت ما میتواند تعیین کننده این موضوع باشد که والدین چطور با ما رفتار کنند. موضوعی که باعث میشود ما هم یاد بگیریم در چه مسیر قطعی بر اساس باورها، ارزشها و نگرشها رفتار کنیم.
پسرها و دخترها از سن کم با هنجارهای اجتماعی تحت عنوان مردسالاری یا زن سالاری روبهرو میشوند.
تفاوتهای جنسیتی در میزان مرگ و میر به طور عمده ، رفتاری و در نتیجه پیشگیری هستند؛ همانطور که این موارد قابل یادگیری در جامعه هستند (اکتسابی) در شمایلهای روانی و رفتاری آشکار میشوند.
همچنین در این زمینه مغز ما هم درگیر میشود. به هر حال این موضوع به ژنتیک مربوط نیست چه اینکه این مسائل به صورت اکتسابی از جامعه به دست میآیند و در عین حال میتوانند جاهلانه هم باشند.
تفاوتهای جنسیتی به جای اینکه اسثناهایی باشند، قوانین هستند. در حالیکه در بسیاری از موارد زنان عملکرد بدتری نسبت به مردان دارند، در مقوله امید به زندگی مردان از زنان بدتر ظاهر شدهاند. این موضوع عمدتا بر اساس طیف گستردهای از فاکتورهای اجتماعی، روانی، رفتاری مانند پیروی از احساسات، ریسک پذیری، مرد بودن، استفاده از مراقبتهای بهداشتی ضعیف و تمایل برای برون ریزی رفتارهاست.