علیاصغر روحالامین کارشناس اقتصادی در یادداشتی درباره رهیافتهایی شکلگیری اقتصاد مقاومتی نوشت: مبحث اقتصاد مقاومتی که در چند سال اخیر مورد تاکید مقام معظم رهبری قرار گرفته، جریانی در بین مسئولان بوجود آورده که غالبا فارغ از اینکه با مفهوم صحیح آن آشنا باشند، همه اقدامات خود را در راستای اقتصاد مقاومتی گزارش می دهند. بعضی ها هم از ظن خود اقتصاد مقاومتی را تعریف کرده، که اکثر این تعاریف از جنس نمودها و نتایج اقدامات همیشه خوب و آرمانی هستند که تصویری از یک اقتصاد ایده آل است. گاهی هم عده ای اقتصاد مقاومتی را معادل جلوگیری از خام فروشی نفت، اقتصاد دانش بنیان، صادرات غیر نفتی و ... می دانند. اما از همان ابتدا که اقتصاد مقاومتی مطرح شد، بطور صحیحی مفهوم پردازی نشد و صرفا با چند مثال ایده آل، اقتصاد مقاومتی به یک کلید واژه پُربسامد در دیالوگ های مسئولین و افراد دغدغه مند نظام تبدیل شد.
نکته قابل توجه در اقتصاد مقاومتی داشتن برنامه ای بر اساس یک سری مفاهیم صحیح است و آسیب برنامه ریزی در کشور ما این است که با اتمام دوره یک دولت، دولت بعد با فهم و سلیقه خود برنامه را اجرا می کند یا خودش از ابتدا برنامه ای را تدوین می کند. اقتصاد مقاومتی هم نیاز به یک برنامه بلند مدت برای مخاطرات آینده کشور (مثل بحران آب، جمعیت، تغییر اکوسیستم ها و ...) و نیاز به یک برنامه کوتاه مدت که ناهنجاری هایی که بعلت شوک ها بوجود آمده را پاسخ دهد. لذا لازمه موفقیت این برنامه وجود یک نهاد با ثبات با کمترین نرخ تغییرات رویکردی و با سرمایه انسانی فرهیخته است. اقتصاد مقاومتی بشدت نیازمند کار پژوهشی مبتنی بر واقعیات کشور است.
اگر بپذیریم که شرایط محیطی حاکم بر اقتصاد، همیشه ثابت و یکنواخت نیست و یک الگوی اقتصادی پویا بهتر میتواند به حل مسائل و مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کمک کند، در آن صورت، درک مبانی اقتصاد مقاومتی به عنوان یک الگو و مدل اقتصادی پویا سادهتر خواهد بود. تئوریهای اقتصادی، در شرایط عادی و مساعد، اثربخشتر است و نظریه دست نامرئی آدام اسمیت، تا زمانی میتواند عرضه و تقاضا را کنترل کند که متغیرهای اقتصادی و سیاستهای پولی و مالی در شرایط عادی قرارداشته باشند. بنابراین، مبانی فلسفی اقتصاد مقاومتی به لحاظ محتوایی با مبانی تئوریهای اقتصادی، متفاوت بوده و صرفا برای افزایش پایدارسازی متغیرهای اقتصادی نیست، زیرا چنین تصوری، ما را از رسالت اصلی اقتصاد مقاومتی و فلسفه وجودی آن دور میسازد. به این ترتیب، رهیافت اقتصاد مقاومتی را میتوان در پنج قاعده کلی مطرح کرد.
قاعده اول: «کارکرد آن، بهمنظور نظارت بر سیاستهای پولی و مالی درشرایط تحمیلی یا بحرانی بیشتر است.» زمانی که دست نامرئی آدام اسمیت، کارآیی خود را از دست داده و نمیتواند تعادل و موازنه اقتصادی را برقرار سازد، سیاست اقتصاد مقاومتی کارآیی خود را بهمنظور نظارت و کنترل بر سیاستهای پولی و مالی نشان میدهد. پایه و اساس تئوریهای اقتصادی، متکی بر دانش نظری بوده، درحالیکه مبانی اقتصاد مقاومتی، علاوه برتئوریهای علمی و نظری، بر مشارکت و حمایت مردمی تاکید دارد.
قاعده دوم: «ابزاری برای مقابله با رفتارهای غیرمنصفانه وتبعیضآمیز است.» در صورتی میتوان سطح روحیه وهمکاری را در جامعه افزایش داد که رفتارهای اقتصادی و اجتماعی شفاف شده و فرصتهای اقتصادی در شرایط عادلانه و منصفانه در بین اعضای جامعه توزیع شده باشد. در چنین شرایطی اعتماد و اطمینان در جامعه برقرار میشود. در اقتصاد مبتنی برتئوریهای اقتصادی، ملاک ارزیابی و سنجش عملکرد، میزان سرمایه مادی و سوددهی آنها است، درحالیکه در اقتصاد مقاومتی، کارکردها با در نظرگرفتن مسوولیتهای اجتماعی و تعهدات قانونی و اخلاقی مورد ارزیابی قرار میگیرند. بنابراین، اقتصاد مقاومتی یک مدل اقتصادی است که پایه و اساس آن برعدالت و قانون مداری استوار است.
قاعده سوم: «به این علت که اساس تصمیمگیری و انتخاب راه حل بهینه، بر پایه مشورت با اهل فن وخرد جمعی است، مدیریت عالمانه حکمفرما است.» بهطور کلی، داشتن نقشه راه خوب و هدفمند و سازماندهی منابع و امکانات، نیازمند برنامهریزی و تصمیم گیری درست و به موقع است. این مهم در شرایطی که متغیرهای اقتصادی از حالت عادی خارج میشوند، بیشتر احساس میشود. در این وضعیت مدیریت عالمانه با پیروی از الگوی اقتصاد مقاومتی، مسیرهای هدفمند، کوتاه و کم هزینه را برای برون رفت از مشکلات پیدا میکند.
قاعده چهارم: «با ایجاد شبکههای فعال و موثر اقتصادی، سهم وابستگی به درآمدهای نفتی را کاهش میدهد.» می دانیم، سهم قابل توجهی از تراز تجاری کشور به درآمدهای نفتی وابسته است و چون بخش قابل توجهی از سرمایهگذاری با تزریق درآمدهای نفتی شکل میگیرد، با کاهش درآمدهای نفتی، میزان سرمایهگذاری ملی نیز کاهش مییابد و این مشکل، زمانی بیشتر احساس میشود که با محدودیت تقاضا یا فروش مواجه باشیم. برای برونرفت از این شرایط بحرانی یا تحمیلی و برای تحقق رشد ملی، استقلال اقتصادی، عزت و سربلندی، مبانی اقتصاد مقاومتی که بر اصلاح الگوی مصرف، تولید محصولات با کیفیت، صادرات محصولات غیرنفتی و دانش بنیان تاکید دارد، کمک میکند تا اقتصاد نفتی به اقتصاد غیرنفتی مبدل شود.
قاعده پنجم: «نتیجه اجرای الگوی اقتصاد مقاومتی، حرکت به سمت پیشرفت و اعتلا است.» انسجام و هماهنگی و همدلی بین اعضای جامعه، رفتار متعهدانه برای رسیدن به اهداف مشترک، تلاش و پشتکار، تفکر خوداتکایی و خودباوری، از جمله عواملی هستند که باعث میشوند تا «ناامیدی و شکست»، جای خود را به «امید و پیروزی» بدهد.