محمود گودرزی در چند نوبت به اردوی کشتی فرنگی سرکشی کرد و حتی این گوش شکسته با فرنگی کاران تمرین کرد در واقع بعد از نامه سرگشاده رسول خادم به حسن روحانی، گودرزی نه تنها به کشتی آزاد سر نزد بلکه نوعی بی تفاوتی نسبت به این رئیس فدراسیون نشان داد.
قاعدتا برای رسول خادم که برخلاف امیر رضایشان درست سر جای خودش نشسته و مدیریت میکند، سخت بود که رئیس فدراسیونی باشد که مربی کشتی فرنگیاش با وزیر نرمش صبحگاهی انجام میدهد.
رسول اما مثل دوران کشتی گیری خود عمل کرد، باهوش و مردانه، او با وجود برخی دلخوری ها تقریبا همه درخواست های بنا را انجام داد و هیچ چیز برای فرنگی کم و کسری نگذاشت او طوری مدیریت میکرد که انگار در حال کشتی با خادراتسوف روس است و یا کوین جکسون آمریکایی مرد و مردانه.
بنا مثل پروین!
گریه های بنا خیلی ها را اذیت کرد، بنا حتما یکی از خوش غیرت های کشتی است، آقای خاص مردی از جنس غیرت. با این وجود او اشتباهاتی داشت، با وجود آنکه آقای خاص از حمایت مردم و وزیر به صورت خاص برخوردار بود، مرتکب اشتباهاتی شد که رقبا را به او مسلط کرد و از آنها فن کمر خورد.
بنای کشتی فرنگی، «بنای» کشتی فرنگی را روی نامدارها بنا کرد، آنها که شاید سیر شده بودند و شاید خسته شده بودند و شاید اسیر دیالکتیک و جبر زمان آثار پیری روی صورت می دیدند.
سنگ بنا آنجا غلط شد که بنا همان تیم لندن را به ریو برد! این طراحی غلط بود، آنها که در لندن رستم دستان بودند، در ریو برخی از آنها رخت پیشکسوت بر تن کرده بودند، اما بنا همان کرد که خیلی از ممتازها و استادها و افتخار آفرینان میکنند. او روی دیوار قهرمانان قدیمی یادگاری نوشت، مثل پروین که روی دیوار استیلی و رهبری فر و انصاریان و ناصر ابراهیمی و ... یادگاری نوشت تا مردی که در تهران به خاطرش ترافیک راه میافتاد را برخی با پوست پرتغال بزنند.
جایی برای پیرمرد ها نیست
به سن و سال فرنگی کارها نگاه کنید: امید نوروزی ۳۱ سال، بشیر باباجان زاده ۲۷ سال، حبیب اخلاقی ۳۱ سال، حمید سوریان ۳۱ سال، سعید عبدولی ۲۷ سال، قاسم رضایی ۳۱ سال. میانگین: ۲۹.۶۶۶ یعنی تقریبا سی سال!
حال ببینید رسول چگونه ریو را مثل قدیم ها بزکش و مال خود کرد: حسن رحیمی ۲۷ سال، حسن یزدانی ۲۲ سال، رضا یزدانی ۳۲ سال، کمیل قاسمی ۲۹ سال، میثم نصیری ۲۷ سال، علیرضا کریمی ۲۲ سال. میانگین: ۲۶.۵
رسول خادم در واقع پنجاه درصد کشتی گیرانش را در فاصله لندن تا ریو عوض کرد و اجازه داد گرسنه ترها « از منظر افتخار» و جوان تر ها وارد گود شوند. نکته اینجاست که در میان همه اینها حسن یزدانی که از همه کوچکتر بود طلا گرفت و سوریان « اسطوره فرنگی ایران» که از همه غول تر بود بدترین شکست را دریافت کرد.
سنگ محک بنا به جای ترازوی انتخابی
در واقع بنا، سنگ بنا را اشتباه گذاشت آنجا که از خودش دور شد و دیگر بنا نبود، او فقط مهندس تغذیه شد و ورزش. بنا حتی جلوی کشتی های انتخابی را هم گرفت، خودش شد ترازو، شد میزان، شد باسکول!
خودش تشخیص میداد با متر خودش انتخاب میکرد که چه کسی به ریو برود، در حالیکه برای این کار انتخابی وجود دارد که ترازویی بسیار دقیق تر از ترازوی چشم بنا و بنا ها است و عدد مشخص دارد، علم دارد، مقیاس و متر تابلوی نتایج را دارد.
بنا تیمی پیر را به ریو برد اما رسول تیمش جوان تر و جسورتر بود، جالب اینجاست که نمایش حسن یزدانی بهترین نمایش ریو بود و اتفاقا او جوان ترین فرد اردو هم بود.
اشتباه وزیر ورزش
بنا اما اشتباهی نوشته بود، راه را اشتباه رفته بود. شاید گریه های مردانه بنا هم به همین دلیل بود. شاید او بدل خورده بود، مهندسی کشتی اش اشتباه بود و این را با آخرین شکست فرنگی کاران فهمید، شاید هم زودتر همان موقع که سوریان – این نخبه کشتی فرنگی جهان- زیر دست آن ژاپنی لعنتی در حال خفه شدن بود و زیر دست قزاق تحقیر شد.
بنا سنگ بنا را اشتباه ریخته بود، او به جوان ترها اجازه جنگیدن نداده بود و فراموش کرده بود که « جایی برای پیرمردها نیست».
حالا شاید وزیر ورزش هم به خود بیاید بهتر متوجه شود که حمایت زیاد، عزیز کرده های کشتی ایران، امثال بنا و سوریان که هیبت بزرگی داشتند را هم میتواند دچار اشتباه کند، شاید اگر عنان کار در دست رسول خادم به عنوان رئیس متخصص فدراسیون بود، خود بنا به جای گریه، خنده های دندان نما میکرد و سوریان به عنوان نماد، با کت و شلوار شیک، مثل افسانه ها، بیننده کشتی ها در ریو بود و همه کشتی گیرهای فرنگی جهان دنبال سلفی گرفتن با او بودند نه ضربه فنی کردنش!