الا رفتن تصاعدی شمار آرای مردمی به شرکتکنندگان در مسابقه «خندانندهشو2» در همین چهار شب آغازین مرحله اول، حکایت از جدی گرفتن این رقابت از سوی مخاطبان دارد. البته در این فصل، کوچک کردن و به طنز کشیدن برخی اصول اخلاقی، اجتماعی، سیاسی یا قومیتی که در شمار خط قرمزهای فرهنگی ما هستند، به ظرافت همچنان حضوری فعال دارد که باید بیشتر روی حفظ حرمتها دقت کنند. به سبک کمدی 18 رقیب متفاوت خندانندهشو2 نگاهی میاندازیم. این گزارش را در این صفحه و صفحه 4 بخوانید.
گروه مرگ: مربی، رامبد جوان
ساره رشیدی: زبلترین بانوی کمدین
رشیدی همچون برخی از رقبای خود از توان فرهنگ بومی شهرش، شیراز به نفع کمدی خود بهره برد. او با تعریف چند تیپ از بانوان خانهدار به ظاهر ساده و بانمک، فرمولهای عملی خوشبختی را به صورت زیرپوستی به مخاطبانی که به جستوجوی آن در همایشها و کلاسها میروند، تذکر میداد. حافظه قوی و جابهجایی تر و فرز میان چند تیپ نمایشی، ویژگی متمایزکننده اولین اجرای ساره رشیدی است. با این وجود، اتکای زیاده از حد به متن و سرعت در انتقال جملات این چند شخصیت خیلی از اوقات اجرا را برای تماشاگر نامفهوم و ملالآور میکرد و از طرفی، دوزِ خنده دادنش اندک و بیشتر شبیه چند سکانس از یک فیلم بود.
محمدجواد رضایی: نماینده خوب روستا
سادگی و بیشیله پیله بودن متن و اجرای «رضایی» روستایی زاده بیشتر از هر عاملی به دل مخاطب مینشست. همین طور نگاه متفاوت وی به لرزش غیرطبیعی دستانش برای محوریت شوخیهایش تحسین برانگیز بود. با اینکه ضعف محسوس در نوع اجرا و کمتر اجتماعی بودن رضایی به حضورش روی صحنه ضربه زده ولی با اجراهای بیشتر میتواند این کمبود را رفع کند.
امیرحسین قیاسی: بچه زرنگ گروه
پیش از هر چیز قیاسی با حفظ ظاهری آرام و در عین استرس داشتن از دیگر رقبای خود روی صحنه این شوی تلویزیونی فاصله گرفت. احساس راحتیای که خوشبختانه برخلاف برخی از دیگر خندانندهها، با زیاد خندیدن خودش، بالا و پایین پریدنهای بی مورد یا بداههپردازی لحظهای در اجرا برای خوش آمدن به مذاق مخاطب اشتباه نگرفت. وی با متنی کم نقص، سبک زندگی و روبهرو شدن با معضل فقر را در محلههای پایین شهر به سخره میگیرد و همزمان درک عمیقش از مسائل اجتماعی و هوش خود را در انتخاب استایل اجرا به نمایش میگذارد؛ خاصه آنجا که با غافلگیری تماشاگر، نه سبکبالی و خوشبختی بلکه گاوصندوقی مملو از بدهی را وجه تمایز پایین و بالاشهریها بیان میکند.
آیت بیغم: کمدی زیرپوستی و فاخر
هماهنگی پوشش، لحن، چهره و متن او با هدف خنداندن، بارزترین خصیصه اجرای اوست. بیغم با به طنز کشیدن تلخی رفتارهای ناهنجار اجتماعی مثل مسخره کردن ظاهر افراد، کمدی فاخر را نشانه میرود و برای موثر واقع شدن این هدف از متنی خوب کمک میگیرد. البته در جاهایی از این داستانپردازی مثل به تصویر کشیدن یک خواب و بخصوص پایانبندی سینماییاش، بیشتر به فیلمهای فانتزی شبیه شده بود تا جایی که بیننده مرز بین واقعیت و خیال را گم میکرد. با دست ساکت کردن غیرارادی صدای خنده تماشاچیان هم از جمله نقطه ضعفهای منحصربهفرد از جنس آیت بیغم بود.
محمدرضا شکوریفرد: بازگشت آرام
یکی از برندگان گروه بازگشت مرحله مقدماتی «خنداننده شو2» با رأی تماشاگران داخل استودیو دوباره به مسابقه برگشت و با سبک اجرایی آرام و سوژه قرار دادن شکل ارتباطی خاص میان او و دیگر اعضای خانوادهاش بسیار بیشتر از دیگر رقبایش در این گروه جلب توجه کرد و انتخاب شد.
گروه متفاوتها: مربی، اشکان خطیبی
رضا نظری: ذاتا کمدین
لحن، میمیک و فن بیان رضا نظری، همگی خبر از استندآپ کمدینی بانمک ذاتی میداد. محتوای شوخیهای او با موضوع ازدواج بیشتر از دیگران به مرز خط قرمزها تنه میزد و آنها را با شکلی خلاقانه هم به مخاطب میرساند و هم از تیغ سانسور میجست. صورت منعطف، قد بلند، سر بیمو و خندههای بهاصطلاح هندلی به اجرای وی کمک کرد.
سهیل غلامرضاپور: بمب انرژی
فیزیک بدنی درشت و لحن شیرین و متفاوت غلامرضاپور در این فصل از خندانندهشو، ما را در همان نگاه اول به یاد حسین شاهرخنیا از گروه حسن معجونی میاندازد. خندانندهای از دیار گیلان که به قول خودش آمده تا «واترکاند». مانند همه سنگین وزنها، با حال، خوشمزه و پرانرژی هر ماجرایی که تعریف میکند، دلنشین و شنیدنی است. البته کمدی جذاب و پرشوخی او با سوژه قرار دادن جثه مادرش و لهجه محلی شان وقتی نشان از بالا رفتن ظرفیت افراد در مواجهه با کمدی دارد که حریمهای اخلاقی و ادبی را نشکند. درحالی که مخاطب در حین خندیدن به استندآپ غلامرضاپور مدام به خود نهیب میزند؛
«چقدر زیاده روی کرده.»
ایمان خرمی زاده: اجرای دقیق اما کمنمک
خرمیزاده یکی از منظمترین و دقیقترین متنهای اجرا شده را در میان شاگردان گروه خطیبی ارائه میکند. او تلاش کرد در اجرای بیاسترس و با اعتماد به نفس خود، زشتی دروغگویی را در ابعاد فردی و اجتماعی گوشزد کند. اما ای کاش این همه تاکید بر متن خوب با یک اجرای زندهتر و پرهیجانتر همراه میشد. اجرای کم جان، طوطیوار و خالی از احساس و نمک خرمیزاده در شب اول کمتر به چشم آمد، اما در ادامه از او یک گوینده خستهکننده خواهد ساخت.
محمدمتین نصیری: پدیده بعد از این
با اینکه در نگاه اول از این پسر 17 ساله در آستانه 18سالگی، توقع یک اجرای شسته رفته و روی حساب نمیرفت، اما بعد از دیدن استندآپ نصیری به سبک انشا خواندن مدرسهای، شاید به اعتقاد مربیاش اشکان خطیبی، با بالا رفتن او از این مرحله، باید منتظر یک پدیده در استندآپ کمدی خندوانه باشیم. با اینکه واکنش پانتهآ بهرام با این حرف که «شوخیهایت مناسب سن و سالت نیست» به زیادهروی نصیری در انتخاب شوخیهایش اشاره داشت، جوان و خطیبی بهزعم خودشان خواستند از نصیری و همنسلانش دفاع کنند و جوابی منشوریتر دادند: «دیگه همه بچهها در این سن و سال چشم و گوش باز شدهاند!». از طرفی، کمدی با تفکر نصیری در شکل اجرای روی سن خلاقیتی ندارد و مرتبا در اوج شوخی ها، وقفههایی میافتاد که دلیل آنها برای تماشاچی معلوم نبود و به اُفت معنادار ریتم اجرا لطمه وارد میکرد.
مجید مجیدی: مجیدی از نوع استندآپ کمدین
دیگر برنده گروه بازگشت مرحله مقدماتی، مجید مجیدی است که از مناطق مرزنشین کشور در این شوی تلویزیونی شرکت کرده و تا اینجای کار با دستمایه قرار دادن کمدی تلخ اجتماعی در داستانپردازی و با چاشنی ته لهجه محلی اش خودش را جذاب تر از دیگر رقبای گروه حذفیها نشان داد و با همین ویژگیها از سوی تماشاچیان حاضر در برنامه انتخاب شد.
گروه ماجراجویان: مربی، پانتهآ بهرام
ابوطالب حسینی: اجرا از نوع ابوووطالب
حسینی، کسب مقبولیت اجتماعی از راه تعارفات بیمعنی و گاهی دست و پا گیر ایرانی را سوژه اجرای کمدی خود قرار داد. سوژهای که برای تماشاگرش بشدت قابل لمس و فهمیدنی است، چون به کرات در طول روز با آن دست به گریبان است. در این بین، او بسادگی و با هوشمندی از تکرار نام خودش، «ابوطالب» یا «پیاله» در بزنگاههایی از نقل داستانهایش برای خنده گرفتن پیوسته از بیننده استفاده کرد. البته اجرای حسینی هم مثل شماری از رقبایش با اوج و فرودهای نادرستی همراه شد که به مرور زمان باید به تصحیح آنها بپردازد.
بیتا پورحسینی: فانتزی تر از دیگران
ذهن فانتزی و خلق جهان داستانی کمدی پورحسینی مهمترین مشخصه اجرای او بود. طراحی و اجرای متنی دقیق بر اساس تخیل به اجرای متفاوت هم نیاز دارد که کمتر در سبک استندآپ پورحسینی دیده شد. شاید وابستگی به متن و تکیه بیش از حد روی این بخش، دست و پای او را در بیشتر نشان دادن توان اجرایی اش بست. کمبودی که با رای آوردن از مرحله اول، تنها با اجراهای بیشتر قابل رفع خواهد بود.
ناصر محبی: ماجراهای من و بابام
از همان سلام دادن ویژه با ته لهجه آذری، خودش را استندآپ کمدینی بانمک و خوش انرژی نشان داد. پسری از شهر اردبیل که ماجراهای شیرین و متفاوت میان خود و پدرش را دستمایه شوخی کرد. با سوژهای جدید و مخصوص به خودش، اُفت و خیزهای فکری و اخلاقی میان یک پدر و پسر را که به احتمال فراوان مبتلابه خیلیهاست، به اجرا گذاشت. با این حال در بخشهایی مثل خرید یک کیلو گوجه فرنگی یا فیلم دیدن همراه پدرش گیراتر و خنده دارتر ظاهر شد و با افراط در جزئیات قسمتهایی از شوخیهایش برای بیننده غیرجذاب و بیمعنی به نظر رسید.
محمدحسن دژاهنگ: مردی با اراده
مثل رضا بهمنی از سری اول «خنداننده شو»، دوباره پسری از خطه جنوب، نماینده سادگی و خونگرمی مردمان این بخش از کشور است. او موضوع ترس را محور شوخیهایش قرار داد اما این سوژه را در خدمت زبان طنز خودش بهکار گرفت و انواع ترسهایش را از آب، زدن موی پشت سر و اکلیل برای بینندگانش به تصویر کشید، طوری که بیشترین سطح غافلگیری را برای مخاطبانش داشت. استفاده مناسب از زبان بدن ویژگی منحصربهفرد دژاهنگ است.
گروه لب مرز: مربی، فرهاد آئیش
مهسا آقادادی: تلاش برای هیچ
یکی از ضعیفترین اجراهای این فصل بیشک، اجرای مهسا آقادادی است. محور اولین شب اجرای وی، نمایش مشکلات دختران مجرد در خانوادههای ایرانی بود که تلاش بیهودهاش برای بامزه نشان دادن این موضوع لوث شده با افراط در حرکات لب و دهان یا بالا بردن بیمورد صدا در بسیاری از اوقات توی ذوق بیننده میزد و با همه آلات و ادوات همراهش، دمپایی و مگسکش نتوانست کاری از پیش ببرد. بویژه گنجاندن عبارات زننده درباره دختران دم بخت به بهانه شوخی با خودش، در واقع همه دختران را نشانه میرفت؛ نکاتی که ممکن است در چند مورد محدود درست به نظر برسد، اما در حقیقت بخشی از فرهنگ ایرانی ـ اسلامی ما هستند.
امیرحسن یوسفی: تکراری ترین کمدین
مهمترین ویژگی هر اجرا برخورداری از متن نو و تازه است که این مهم از نظر امیرحسن یوسفی دور افتاد. اجرای او با موضوع دستهبندی فیلم و سریالهای ایرانی و خارجی بیش از حد مایوسکننده و کسالتبار بود. تازه به شرط آن که مخاطب همه آن تولیدات تصویری را دیده باشد و بفهمد منظورش از هر شوخی چه بوده است. سرعت در اجرا و نجویده بیان کردن شوخیهای مفهومی و نیز اجرای کمهیجان و خطی یوسفی بعلاوه کم بودن توان شوخیهایش از دیگر معایب متن و اجرای او در شب اول بود. شاید چون به اعتقاد فرهاد آئیش که مرتب به شاگردانش تاکید میکند که با اجرای شان حال کنند، عمل کرد و کار را زیادی راحت گرفت!
وحید رحیمیان: نقره داغت میکنم!
شوخی با اعضای به ظاهر معیوب بدن را مانند محمدجواد رضایی، به شکلی تازه و مالِ خود به اجرا درآورد. در واقع، رحیمیان با کوچک کردن این کمبود ظاهری در دو انگشت کوتاه دستانش تولید خنده کرد؛ بویژه با تکرار غلو شده انگشت در بینی کردن. گونهکمدی رحیمیان با فرم شخصیت ناآرام و به قول مربیاش، بدون دیسیپلین او همخوانی دارد و از نوعی شلختگی و بداههگویی هدفمند برخوردار است. سبکی که به اعتقاد خطیبی به سبک یکی از استندآپ کمدینهای مشهور جهان، مخاطبش را از فرط غافلگیری، نقره داغ میکند. مسلما این شیوه تا پخته شدن راه زیادی دارد و فعلا بیشتر اجرایی بیبرنامه با زیادهروی در طرح شوخیها به نظر میرسید.
علی صبوری: دردسرهای پسر آقای صبوری
راحتی در اجرا و همراهی علی صبوری با متن و مخاطبش، مهمترین وجه تمایز او با دیگر رقباست. اما همین استندآپ کمدین خوشحال، آنقدر با اجرای خودش حال میکند که حد خندیدن را در اواخر اجرا از کف میدهد و بیننده از ریتم خندههای قطاریاش جا میماند چون داستانهایش ظرفیت این همه قهقهههای دنبالهدار را ندارد.
حفظ یک روایت خطی از ابتدا تا انتهای اجرا از سوژه دردسرهای جابهجایی فرزندان در زمان تولد، یکی از نقاط قوت اجرای علی صبوری است که به شکلی تخیلی و اغراقآمیز اما شیرین و شنیدنی نوشته شده بود.