بازیگران اسطورهای عمر بسیار مفیدی دارند و از یک مقطع زمانی باید بازیگری را کنار بگذارند.
اگر هم میخواهند فعالیت خود را در سینما تداوم دهند باید نقشهای متناسبی را با سن و سال خود بپذیرند تا کارنامه کاری آنان را به چالش نکشد و امتداد فعالیتشان منجر به تخریب نوستالژیک حضور ماندگارشان نشود. نمونه خوب این بازیگران کریستوفر پلامر است که در سال 2012 توانست جایزه اسکار را برای فیلم «تازهکارها» کسب کند و دوباره در اسکار سال 2018 برای حضور در فیلم تمام پولهای جهان (ریدلی اسکات) با اینکه 11 سال از آلپاچینو بزرگتر است، دوباره نامزد دریافت جایزه اسکار شد.
آل پاچینو با امتداد فعالیتهایش در سینما در نقشهای خیلی معمولی، همچنان برای خود فاجعه میآفریند. فیلم «منگلهورن» از این بازیگر تیرماه 1394 اکران شد و فروش فقط 18 دلاری، اعتبار این بازیگر نامآور سینما را مخدوش کرد. این رقم برای آل پاچینو که میتوان او را از بزرگترین بازیگران زنده دنیا به حساب آورد شکست سنگینی به لحاظ تجاری به شمار میرود؛ آن هم در حالتی که اگر متوسط قیمت بلیت در آمریکای شمالی را 9 دلار فرض بگیریم دو نفر این فیلم را در سینماهای آمریکا دیدهاند. این اتفاق در صورتی میافتد که به غیر از آل پاچینوی کبیر، در منگلهورن یک بازیگر شاخص دیگر به هالی هانتر بازیگر معروف فیلم «پیانو» که برای آن اسکار بهترین بازیگر نقش اول را گرفته هم نقشآفرینی میکند.
پرسش مهم این است که آیا حضور در نقشهای متفاوت و متنوع برای آل پاچینو در این سن و سال مقدور است؟
او همچنان در حال و هوای فیلم «مخمصه» مایکل مان زندگی میکند و علاقهمند است چنین رلهای پرافتوخیزی را علاوه بر افتادگی شدید فیزیک و مخصوصا صورت بازی کند. با وجود اینکه با توجه به سن و سالش، مخـاطبان سینما او را در مقام مامور پلیـس، حتی کارآگاه خصوصی باور نمیکنند، اما اصرارش برای حضور در فیلمهای پلیسی منجر به فیلم نازلی مثل «مامور اعدام» یا همان «دارزن»میشود.
فیلم مامور اعدام، یک فاجعه بزرگ دیگر در کارنامه این بازیگر بزرگ سینماست. وقتی در سکانسهای نخستین فیلم، آل پاچینو، تبهکار اصلی را برای نخستین بار دستگیر میکند و برای متوقف کردن جنایتکار فیلم، اسلحهاش را بالا میآورد، موجب خنده تماشاگر میشود. اگر آل پاچینو در این فیلم حضور نداشت شاید حداقل یک بار دیدن موضوع و تم تکراری اثر ممکن بود. نه آل پاچینو علاقهای به بازنشستگی دارد و نه تم کلیشهای و تکراری قاتل سریالی در هالیوود بازنشسته خواهد شد. این دو ضایعه در کنار هم میتوانند به نابودی هر فیلمی منجر شوند؛ آل پاچینو و مضمون کلیشهای.
مامور اعدام، براساس کلیشههای روایی آثار دهه نودی شکل گرفته است. در آن دهه با توجه به موفقیت فیلم «هفت» دیوید فینچر، فیلمهای فراوانی در مورد قاتلان سریالی براساس همان الگوی داستانی ساخته شد. قاتلان سریالی که هویتی نامعلوم دارند و بتدریج بر اساس قتلهایی که انجام میدهند انگیزههای روانی آنان مشخص میشود و پلیس در نهایت موفق به دستگیری آنان میشود.
اما مامور اعدام، نسخهای کودکانه از فیلم «هفت» است که در آن سرنخهای قاتل بر اساس یک بازی کودکانه صغیره است تا هفت گناه کبیره.
آل پاچینو بازیگر نقش «آرچر» پلیس بازنشسته، زمان خود را با حل پازل، جدول کلمات متقاطع میگذراند و بر اساس نشانههای قاتل دوباره به یک تحقیق جنایی بازمیگردد تا مهارتهای خود را در بازی کلمات تست و کشف کند. علامت و شماره در صحنه جرم آنقدر در سینما تکرار شده که در شرایط فعلی از بازیهای کودکانه سینمایی و دراماتیک محسوب میشود. روی میز مدرسه محل نخستین قتل، شماره پرسنلی روبینرونی (کارل اوربان) است، که قبل از قتل همسرش به آرچر نزدیک بود و در مورد این پرونده قتل باهم اختلافاتی هم دارند. این دو قرار است مورگان فریمن و برادپیت هفت در فیلم دیگری باشند.
«دارزن یا همان مامور اعدام»، علامتی را با چاقو به سینههای قربانیانش میکشد و نشانههایی ارائه میدهد که قربانی دیگری هر شب در ساعت 11 شبانه روز آویزان خواهد شد. هانیبال جدید و سرنخهای جادویی، بنابراین کارآگاهان ما میتوانند بموقع به صحنه جرم بعدی برسند تا قربانی بعدی را ببینند، در حالی که بیش از حد در کار کارآگاهی گیرکردهاند.
فیلم که به پایان میرسد از خود خواهید پرسید مولفان چه چیزی را ترسیم کردند؟ کاریکاتور هانیبال جدید را. آیا این فیلم با چنین ساختار مبتذلی کشف دوباره هانیبال لکتر است؟! مامور اعدام، فیلم نیست بلکه یک انحراف خفیف سینمایی است درباره فیلمهای با مضمون قاتلان سریالی و افسانه به پایان رسیده آل پاچینو.