"شهرام ناظری" خواننده صاحب سبک موسیقی سنتی ایران امروز شمع تولد ۶۸ سالگی خود را خاموش خواهد کرد. شهرام ناظری در سال ۱۳۲۸ در خانوادهای هنردوست، در کرمانشاه به دنیا آمد. از کودکی و زیر نظر پدرش، آموزشهای اولیه موسیقی و آواز را فرا گرفت.
پس از آن تحت تعلیم نورعلی خان برومند آثار گذشتگان موسیقی را فرا گرفت و همزمان برای تکمیل ردیف آوازی از محضر استاد زندهیاد عبدالله خان دوامی نکتهها آموخت.
ناظری همزمان با آموختن آواز به آموختن ساز سه تار هم پرداخت و از جمله کسانی بودکه بیشترین حشر ونشر را با استاد نامدار سه تار، استاد احمد عبادی داشت و نیز در این مسیر از دانش و تواناییهای مدرسانی چون محمود تاجبخش، جلال ذوالفنون و محمود هاشمی (سازنده معروف سه تار) نیز نکتهها آموخت، ضمن آنکه در دورهای که رضا قاسمی در آلبوم گل صدبرگ با ناظری همکاری میکرد، از وی هم نکات قابل اعتنایی فرا گرفت.
نقطه عطف اول کاری شهرام ناظری را باید در ضربی شوشتری و تصنیف معروف کاروان شهید جستجو کرد. این اثر را استاد محمد رضا لطفی ساخته و ناظری در مایه شوشتری خوانده است.
کار فضایی حماسی دارد و استفاده از مثنوی معروف هوشنگ ابتهاج سایه در این کار، وجهی تراژیک به آن بخشیده است. صدای ناظری در این اثر پر انرژی و جوان و جسور است و در بخشهای اوج کار، حماسی و تاثیرگذار. این اثر بعدها تحت عنوان چاووش ۷ منتشر شد.
ناظری همراه لطفی مثنوی معروف سایه را در دستگاه ماهور هم خواند که تنها نسخهای از آن گاه به گاه از تلویزیون پخش میشود. اورتور (درآمد) این کار و ضربیای که آواز ناظری روی آن خوانده میشود، در آلبوم چاووش ۶ با صدای آقای شجریان هم خوانده شده است. آلبومی که تصنیف معروف ایران هم در ادامه این آواز و ضربی آمده است.
در همین دوران وی آواز شور را با کمانچه مرحوم بهاری و نیز همراهی سنتور پرویز مشکاتیان میخواند. آواز این کار یکی از درخشانترین آوازهای ناظری است، که در کمتر اثر دیگری تکرار شده است.
صدایی در اوج و حماسی که همنوازی پر و پیمان استاد زنده یاد بهاری به آن وجه و صبغه دیگری داده است؛ آوازی با مطلع شعری «چندین شب و خاموشی، وقت است که برخیزیم/ وین آتش پنهان را با صبح در آمیزیم»
این اثر به همراه تصنیف معروف «مرا عاشق» با آهنگسازی آقای مشکاتیان بعدها در آلبومی که به نام لاله بهار (به یاد ملکالشعرای بهار) کار شده بود، انتشار مییابد.
پس از آن وی گل صد برگ را در اوایل دهه شصت به بازار موسیقی عرضه میکند. کاری مشترک با جلال ذوالفنون و البته رضا قاسمی که بر روی طرح این کار زحمات فراوانی صرف کرد و حتی بخش عمده ایده این کار را باید از آن وی دانست تا ذوالفنون.
بعدها وی آلبوم آتش در نیستان را با جلال ذوالفنون اجرا میکند که استفاده از اشعار مولانا در این اثر هم از جمله ویژگیهای کار به شمار میرود. کاری که میتوان آن را تداوم منطقی گل صدبرگ به شمار آورد و نشان داد که ناظری علاوه بر آواز دستی چیره در تصنیفسازی و ذهنی بکر برای پروردن برخی ملودیهای جذاب و دلنشین دارد.
پیش از این کار البته ناظری با کیخسرو پورناظری آلبوم «صدای سخن عشق» را کار کرده بود که این اثر خود سنگ بنایی شد برای کارهایی که بعدها با گروهنوازی ساز تنبور انتشار یافت که نقطه عطف آن را باید در «آلبوم مهتاب رو» دانست که تصنیفی خیرهکننده را در آن شاهدیم.
این تصنیف نمونه شاخص و تکامل یافته تصانیفی است که بعدها به جریان موسیقی عرفانی یا سماع شهره شدند. تصنیفی که اوج و فرودهای منحصر به فردی دارد و به خوبی روی شعر مولانا نشسته و ناظری آن را به نیکوترین وجه اجراکرده است.
نقطه عطف بعدی کار ناظری با آلبوم شورانگیز حسین علیزاده شکل گرفت. اثری که خود به لحاظ استفاده از فرمها و ابداعات تازه در موسیقی ایرانی کاری نو و متفاوت است و از ذهن پیچیده و مبدع علیزاده در این کار خبر میدهد.
پس از این دوران ناظری با گروه دستان همکاری میکند که نقطه عطف آن را باید در آلبوم «سفر به دیگر سو» جست و جو کرد. این آلبوم نمونهای شاخص از تحول در ریتم و سرعت در موسیقی سنتیاست، شاخصی که گروه دستان و به خصوص حمید متبسم پایهگذار آن بود و اکنون به ژانری غالب در گروهنوازی موسیقی سنتی تبدیل شدهاست.
خود ناظری هم در گفتگویی گفته است که سفر به دیگر سو مهمترین کار وی در عرصه موسیقی و به نوعی مانیفست کاری وی به شمار میرود. اثری که ناظری سعی کرد در آن فرمهای آوازی تازهای را با الهام از ساختار موسیقی ردیفی و موسیقی نواحی ایران به کار گیرد.
در این دوران ناظری همکاریهایی هم باگروه کامکارها داشته است که حاصل آن در آلبومی منتشر شده است. پس از این دوران هم ناظری همکاریهایی با لوریس چکناوریان انجام داده است که کارهای چکناوریان اصولا ژانری متفاوت دارد. همچنانکه کاری که وی با کامبیز روشن روان انجام داده است نیز فضایی متفاوت با آثاری دارد که ناظری با دیگر هنرمندان انجام دادهاست.
این کارها فضایی ارکسترال دارد. کارهایی که با زمستان اخوان (باآهنگسازی محمد رضا درویشی) شروع و سپس با «در گلستانه» سهراب سپهری (با آهنگسازی هوشنگ کامکار) ادامه یافت و در نهایت با ساقینامه کامبیز روشن روان و همکاریای که با چکناوریان و ارکستر سمفونیک داشته به پایان رسید.
اگر چه در گلستانه و زمستان آثاری هستند که وی برای نخستین بار آواز را در شعر نو تجربه میکند. از چند سال قبل نیز ناظری همکاریهایی را با فرزندش حافظ انجام داده است که از جمله آنها کنسرتی بود که با وی در کاخ سعد آباد تهران داشت.
از اواسط دهه هقتاد ناظری به همکاری با گروه کامکارها پرداخت که حاصل آن انتشار آلبوم کنسرت مشترک وی با این گروه بود.
ناظری در زمینه آوازهای قدیمی ایران هم تجربههایی دارد که در آلبوم آواز اساطیر آن را عرضه عمومی کرد. ناظری در چند سال گذشته کنسرتهای بسیاری را در ایران و خارج از ایران اجرا کردهاست.
هم اکنون با مطرح کردن شکلی از آواز در پی اشاعه و گسترش این نوع از آواز است، و در این راه کنسرتهای بسیاری اجرا کرده که کنسرت با گروه کامکارها را میتوان نام برد.