دونالد ترامپ، رئیسجمهور خودشیفته امریکا که تلاش میکند شکاف تجارب سیاسی و حکمرانی خود را با تکیه بر سوابق تجارت و خدمات کابارهای و قمارخانهای پر کند، راهبرد فشار تحریمی و تشدید جنگ اقتصادی را با هدف واداشتن ایران اسلامی به تسلیم و سازش در پیش گرفت. او که روی همراهی برخی سران کشورهای نفتی منطقه برای شراکت در هزینههای مادی این نبرد و واداشتن قدرتهای اقتصادی جهان به همکاری در این جنگ ظالمانه علیه مردم شریف ایران اسلامی و ایجاد شکاف بین مردم و حاکمیت در جمهوری اسلامی ایران حساب ویژه باز کرده بود، با ادعای اعمال بزرگترین تحریمها یا مادر تحریم سعی در بر هم زدن فضای روانی در مردم و ایجاد التهاب و استیصال در جامعه ایرانی داشت.
او جنگ اقتصادی را ضامن دستیابی به هدف رؤیایی خویش دانسته و لذا برای پیشبرد آن با تغییر در حلقه سیاستمداران اطراف خویش و روی کار آوردن چهرههای تند و ضدایرانی مثل جانبولتون و پمپئو و همچنین خروج از برجام و نقض تعهدات خویش نسبت به جمهوری اسلامی از یک سو و تهدید سایر کشورها و فشار بر آنها برای کاهش مناسبات اقتصادی تلاش کرد فضای سیاسی- روانی برای باورپذیری نسبت به موفقیت طرح خود را فراهم ساخته و با بهکارگیری پادوهای داخلی و جوجهتروریستهای مزدور وجود زمینههای شورش داخلی در ایران را القا کرده و با تردید در سران سایر کشورها نسبت به استحکام نظام سیاسی در ایران، آنان را به همراهی با خود بکشاند.
ترامپ در پیگیری این راهبرد خیالپردازانه خویش، حتی زبان زور علیه برخی متحدان اروپایی خویش بهکار گرفته و با رویهای دستوری و اجباری از آنان تقاضای همراهی داشت و رویه نرم و مماشات آنان با ایران را تحقیر میکرد.
ترامپ در پیگیری این راهبرد خیالپردازانه خویش، حتی زبان زور علیه برخی متحدان اروپایی خویش بهکار گرفته و با رویهای دستوری و اجباری از آنان تقاضای همراهی داشت و رویه نرم و مماشات آنان با ایران را تحقیر میکرد.
دونالد ترامپ در توهم موفقیت طرح خود حتی از ارتباطگیری مقامات رسمی کشورش با گروهکهای ضدانقلابی با سوابق تروریستی ابایی نداشته و ائتلافسازی علیه ایران اسلامی را با حضور چهرههای منفوری، چون بنسلمان در قالب ناتوی عربی دنبال میکرد.
اما بهرغم هزینههای سنگینی که امریکا برای این راهبرد توهمی متحمل شد که تشدید نفرت مردم ایران از عهدشکنی امریکا و رسوایی امریکاییها در اصرار به یکجانبهگرایی و عادت به رویههای عقبمانده و متعلق به قرون گذشته، علائم ناکامی و شکست این راهبرد آشکار گردیده که مهمترین آنها عبارتند از:
۱- عدم موفقیت امریکا در پیشبرد سیاست اعلامی به صفر رساندن صادرات نفتی ایران که اصرار کشورهای صنعتی دنیا به ادامه خرید نفت کشورمان، امریکا مجبور به معافیت تعدادی از آنها در تحریم نفتی شد.
۲- اعلام مخالفت علنی برخی سران اروپایی و اقدامات جبرانی آنها برای حفظ استقلال در برابر سیاستهای یکجانبهگرا و تحقیرآمیز امریکایی علیه استقلال کشورهای اروپایی که حتی برخی از آنها عدم همراهی با تحریم علیه ایران را فرصتی برای ایجاد این استدلال در برابر امریکا برشمردند.
۳- فراهم شدن شرایط مبادلات اقتصادی با حذف دلار در بین تعدادی از کشورها با جمهوری اسلامی ایران و تأکید بر بیاعتبارسازی دلار در تجارت بینالملل توسط قدرتهای بزرگ و رقبای اقتصادی امریکا مثل چین که در واقع نوعی واکنش نسبت به سیاستهای تهاجمی و به دور از نزاکت ترامپ و تیم همراه وی در کاخ سفید محسوب میشود.
۴- مخالفت رسمی تعدادی از کشورها با سیاستهای تحریمی کاخ سفید و تأکید بر محوریت منافع ملی کشورشان در تجارت با جمهوری اسلامی که با اعلام این مخالفت از سوی کشورهایی، چون چین، ترکیه، عراق، روسیه و هند عملاً آثار تحریم در نظر ترامپ بینتیجه میماند.
شاید یکی از دلایل فشار اخیر علیه عربستان سعودی برای پرداخت هزینه بیشتر امریکا را بتوان یکی از دلایل روشن شدن هزینههای سنگین سیاستهای ضدایرانی برای کاخ سفید دانست که ترامپ بخشی از آن را در پاسخگویی به مطالبات آلسعود طراحی و به اجرا گذاشته است.