اگر از دانشآموزان قدیم که حالا سالهاست از فضای درس و مدرسه دور شدهاند و خود صاحب فرزند دانشآموز هستند درباره روزهای مدرسه سوال کنیم، همگی میگویند دوست دارند بدانند همکلاسیها و معلمانشان الان کجا هستند؟ اما وقتی میپرسیم دوست دارند دوباره دانشآموز شوند؟ برای پاسخ مثبت دچار تردید میشوند.
این مشکل نه فقط دانش آموزان دیروز بلکه بچههای امروز را هم شامل میشود، چرا دانشآموزان کشور تمایل چندانی به مدرسه ندارند؟ علت خوشحالی بچهها با شنیدن اخبار تعطیلی مدارس به دلایلی همچون آلودگی هوا یا بارش برف، چیست؟
مدتی است وزیر آموزشوپرورش از ضرورت بازگشت نشاط به مدارس خبر میدهد، حتی مسئولان وزارتخانه هم میدانند مدارس کشور در ماجرای جذب دانشآموزان موفق نیستند. البته این موضوع دلایل بسیار مختلفی دارد و با شرایط فعلی به این آسانیها نمیتوان نشاط را ساکن مدارس کشور کرد، برای جذاب شدن محیط مدارس و داشتن دانشآموزانی با نشاط نیاز به تغییرات اساسی در آموزشوپرورش است، تغییراتی که دربرابر بسیاری از آنها مقاومتهای شدیدی هم انجام خواهد شد.
درباره وضعیت نشاط مدارس، سید محمد بطحایی وزیر آموزشوپرورش معتقد است که امروز مدارس از شادابی و نشاط فاصله گرفتهاند و این فاصله در حال افزایش است به گونهای که سرزندگی و شادی در مدرسه کمرنگ شده است؛ البته این سخنان او را از طریق همکلام شدن با خانوادهها و دانشآموزان به وضوح درخواهیم یافت.
هر چند آموزشوپرورش گامهایی را برای حذف استرس و ایجاد نشاط در مدارس برداشته است و در اینباره میتوان به تصمیم اخیر مسئولان این وزارتخانه برای حذف آزمون ورودی برخی مدارس و تلاش برای کوتاه کردن دست موسسات خصوصی از مدارس ابتدایی اشاره کرد، اما این کار با خطاهایی همراه بود که منجر به شکلگیری مشکلات مدارس سمپاد در دوره متوسطه اول و بالطبع ایجاد استرس جدید برای بخش دیگری از دانشآموزان شد.
برای بازگشت روزهای شاد به مدارس در مرحله نخست باید حاکمیت برخی رفتارها و قوانین در مدارس پایان یابد چرا که بسیاری از این عوامل سرمنشأ اصلی استرس، ناامیدی و دلزدگی دانشآموزان هستند.
کاستن از حجم بالای کتابهای درسی و حذف مطالبی که واقعا اگر دانشآموز آنها را نخواند هیچ چیز از دست نداده است، یکی از مهمترین ضروریات بازگرداندن نشاط به مدارس است، این حجم از کتابهای درسی که حتی در برخی مواقع معلم فرصت آموزش کامل آنها را ندارد، چه ضرورتی دارد؟ چرا مسئولان به این مسئله پاسخ نمیدهد که چه میزان از مطالب کتاب ریاضی به درد زندگی آینده دانشآموز میخورد؟ آیا این حجم از مطالب کتابهای درسی که بعدها در زندگی اجتماعی کاربردی برای دانشآموز نداشته و دردی از او دوا نمیکند ضروریتر است یا آموزش مهارت در مدارس؟ چرا وعده سبک شدن کیف دانشآموزان و کاستن از حجم کتابهای درسی محقق نشد؟ قرار بود در دوره دبیرستان به دانشآموزان شاخه نظری یک مهارت آموزش داده شود، سرنوشت این طرح چه شد؟
شیوه تدریس معلمان یکی از عوامل کلیدی ایجاد فضای شاد در کلاس درس است، اما چند درصد از معلمان در کلاس درس روشهای خلاق و گفتگو محور را به کار میبرند؟ چقدر برای تدریس درس علوم به دانشآموزان ابتدایی از روشهای عملی استفاده میشود تا موضوع به خوبی تفهیم شود؟
در دوره ابتدایی که هنوز دانشآموز در دوران کودکی به سر میبرد نقش عوامل نشاطآفرین در جذب او به مدرسه بسیار مهم است، اما هماکنون کلاسهای درس شلوغ، نیمکتهایی که سه دانشآموز باید در کنار هم بنشینند، جذاب و شاد نبودن محیط فیزیکی مدرسه، عدم به کارگیری شیوههای تدریس خلاق که مشارکت و شادی دانش آموز را به همراه دارد و اجازه ندادن به دانشآموز ابتدایی برای کودکی کردن و درگیری او با تکالیف سنگین از جمله عوامل مهم دلزدگی از مدرسه است. حتی برخی صاحبنظران ساعت شروع کار دبستانها از هفت صبح را به ویژه برای دانشآموزان سه ساله اول دوره ابتدایی از جمله عوامل دلزدگی از مدرسه میدانند.
در برخی مدارس نیز شاهد سختگیریهای عجیب کادر آموزشی بر دانشآموزان ابتدایی هستیم در اینباره به مثال مادری اشاره میکنم که فرزند او در کلاس اول دبستان تحصیل میکند، "معلم پسرم، به او برای رفتن به سرویس بهداشتی در خلال کلاس درس اجازه نمیداد و انتظار داشت که هنگام زنگ تفریح تمام کارهایش را انجام دهد و در کلاس برای رفتن به سرویس بهداشتی اجازه نخواهد و همین مسئله باعث شده بود تا کودکی که سال اول دبستان است دیگر از معلم برای خروج از کلاس اجازه نگیرد و با مشکلات دیگری مواجه شود. "
فضای فیزیکی کلاسهای درس از نظر روانی در ایجاد شادابی دانش آموزان بسیار مهم هستند هیچ چیز به اندازه یک کلاس ایستا برای دانشآموز کسل کننده نیست. رنگ و نور کلاس بر نحوه یادگیری تاثیر بسیاری دارد و چیدمان صندلیها به صورت دایره شکل در بحث یادگیری مهم است، اما این اصول در بسیاری از مدارس فرسوده کشور مشاهده نمیشود.
وضعیت دانشآموزان دوره متوسطه دوم هم که مشخص است، کنکور فرصتی برای نشاط برای دانشآموز نمیگذارد و آنها باید بافوق برنامهها و کلاسهای مختلف کنکور درگیر شوند و کم نیستند دانشآموزانی که به دلیل ناکام ماندن تلاشها و قبول نشدن در رشته و دانشگاه دلخواهشان دچار افسردگی میشوند و یکی از مخاطبان ما در همین باره از افسردگی دختر نوجوانش به دلیل قبول نشدن در دانشگاه مورد علاقهاش خبر میدهد که حالا کار او به روانپزشک و استفاده از قرصهای افسردگی رسیده است. البته باید گفت: تکمیل بخشی از ظرفیت دانشگاهها با استفاده از سوابق تحصیلی، تا حد قابل توجهی از نگرانی برخی دانشآموزان برای ورود به دانشگاه کاسته است.
بسیاری از نوجوانان و حتی جوانان امروز که فارغ التحصیلان مدارس هستند، نمیتوانند به خوبی صحبت کنند و حتی برخی اعتماد به نفس صحبت کردن را ندارند، چرا یک جوان نمیتواند در حد دو جمله به خوبی حرف بزند؟ کجا باید این مسائل را به او آموزش و اعتماد به نفس او را تقویت میکرد؟ چرا مدارس پرداختن به این مسائل را جز وظایف خود نمیدانند و تمام دغدغه آنها برگزاری کلاس فوقالعاده فیزیک یا ریاضی و قبولی در کنکور است؟
البته باید به این نکته توجه داشت، مدارس دولتی خود مهمترین عامل شاد نبودن دانشآموزان هستند. به مدد عدم حمایتهای دولت از این مدارس تفاوت بسیاری را در کیفیت آنها با مدارس غیردولتی شاهد هستیم و در شرایط فعلی مدارس دولتی کاملا طبیعی است که دانشآموز نشاط و شادابی نداشته باشد. در کلاسهای درسی که تعداد دانشآموزان آنها به مرز ۴۰ نفر یا بیشتر میرسد، در شرایطی که معلم تنها تلاشش کنترل کلاس درس و تدریس کتابهای حجیم است چگونه میتوان از نشاط و شادی سخن گفت؟
شرایط فعلی به گونهای پیش میرود که معلم دغدغه تامین معیشت خود را دارد و انگیزه کافی برای تدریس ندارد، از سوی دیگر وضعیت مدارس دولتی باعث شده خلاقیت بسیاری از دانشآموزان رصد و شناسایی نشده و هدر برود و بیتوجهی به مسائل تربیتی نیز دانشآموزان را با انواع آسیبهای اجتماعی مواجه میکند.
در یک کلام باید گفت: با اوضاع فعلی مدارس دولتی، نشاط و شادابی معنایی ندارد و تا اوضاع به این روال پیش برود سخن گفتن از نشاط و شادابی مدارس فقط در حد حرف باقی میماند و در عرصه عمل مدارس دولتی هر روز اوضاعشان نسبت به قبل بدتر میشود و اینجاست که اعتماد عمومی به این مدارس لطمه خورده و بخش زیادی از خلاقیتها در این مدارس زنده به گور میشوند، این همان نقطهای است که اگر مسئولان امروز فکری به حال آن نکنند فردا بسیار دیر است.