زندگی مجردی،‌درست یا غلط؟

گروه اجتماعی- سال 1389 سازمان ملی جوانان اعلام کرد که بر اساس تحقیقات صورت گرفته  30درصد جوانان 6 کلانشهر بزرگ کشور ترجیح داده اند به صورت مجردی زندگی کنند.

به گزارش افکارنیوز، ‌بر اساس پژوهش های صورت گرفته از سوی سازمان ملی جوانان، یک سوم جوانان (30درصد)  جوانان در کلانشهرهای تهران، شیراز، مشهد، اصفهان، تبریز و اهواز به صورت مجردی زندگی می کردند که به حتم در سال های اخیر این رقم افزایش یافته است.

این آمار درسال 89 می توانست مربوط به زندگی جوانان دانشجویی بوده باشد که به خاطر ادامه تحصیل در شهرهای مختلف مجبور می شدند خانه ای گرفته و  به صورت مجردی زندگی کنند اما بررسی های نه چندان دقیق از وضعیت کنونی  نشان می دهد به دلیل بالا رفتن سن ازدواج برخی از خانواده ها حاضر به پذیرش شیوه های نوین زندگی از سوی جوانانشان شده اند؛ به عبارت دیگر خانواده‌ها خواسته یا ناخواسته شرایط زندگی مجردی فرزندان خود را فراهم می‌ کنند و این مساله این روزها ناهنجاری محسوب نمی شود.

در گذشته های نه چندان دور معمولا فرزندانی که به اختلاف با خانواده برمی خوردند برای رهایی از فشارها، گزینه زندگی مجردی را انتخاب می کردند البته این شیوه زندگی به طور غیر مستقیم زیر نظر خانواده بود یعنی والدین بسیار روشنفکر خانه ای در نزدیکی خانه خود برای فرزند اجاره کرده و با صاحبخانه آشنا می شدند و این گونه می توانستند به کارهای فرزند خود نظارت داشته باشند، البته امکان موافقت خانواده ها با این شیوه زندگی تقریبا بسیار کم بود.

یکی دیگر از دلایل زندگی در خانه مجردی،‌ ادامه تحصیل در شهرهای دیگر و نامناسب بودن محیط خوابگاه از نظر تعداد جمعیت، امکانات و ... بود که خانواده را ناگزیر به اجاره یک خانه برای فرزند در دیار غربت می کرد که البته این کار دارای شوایط و ضوابط خاصی نظیر یافتن همخانه مورد اعتماد و ... بود و معمولا بلافاصله پس از اتمام تحصیل قرارداد خانه مورد نظر فسخ می شد.

اما در سال های اخیر بسیاری از جوانان از خانواده و محیط خانه فاصله گرفته و ترجیح می دهند با حداقل امکانات مانند یک شغل با درآمد معین، نسبت به اجاره یک خانه هرچند کوچک برای زندگی مجردی اقدام کنند.

این روزها جوانان به دنبال بهانه هایی مانند اختلاف عقاید و ... برای جدا زندگی کردن نیستند بلکه پس از رسیدن به بیش از 23-24 سالگی تمایل خود را برای جدا شدن از خانواده اعلام می کنند این کار آنها اصلا مستلزم ازدواج و داشتن همسر هم نمی شود و جالب اینکه از نظر جنسیتی تفاوت چندانی میان خواسته دختران و پسران برای جدایی از خانواده و گذران زندگی به صورت مستقل و مجردی وجود ندارد.

زندگی مجردی را نمی توان به خودی خود بد یا خوب به شمار آورد؛ در بسیاری از موارد دیده شده که افراد مجرد در خانه خود دست از پا خطا نکرده و با رعایت تمام اصول اخلاقی گذران زندگی می کنند اما مشکل از آنجایی آغاز می شود که عده ای از جوانان با برگزیدن  زندگی مجردی به دنبال کسب تجربه در تمام زمینه ها می روند و انواع ناهنجاری ها مانند ارتباط نامناسب با جنس مخالف،‌استعمال دخانیات،‌مواد مخدر،‌مشروبات الکلی و ... را در این خانه ها تجربه کرده و در نهایت به سراشیبی انحطاط سقوط می کنند.

******

فریبا دختر جوان 30 ساله ای است که از حدود 3 سال پیش تاکنون به صورت مجردی زندگی می کند.

وی درباره دلایل برگزیدن این سبک زندگی می گوید: پدر و مادرم دائم باهم اختلاف داشتند و این مساله مربوط به سال های اخیر نیست بلکه از کودکی شاهد دعواها و ... آنها بودم،  چند سالی است که سر کار می روم و درآمد خوبی دارم به همین دلیل 3 سال پیش تصمیم گرفتم با گرفتن خانه از خانواده ام جدا شوم.

وی می افزاید: این کار سختی هایی مانند حاضر نبودن غذا و امکانات رفاهی،‌نظافت و ... نیز دارد اما آرامش و استقلالم را با چیزی عوض نمی کنم.

وی توضیح می دهد:‌برخی افراد فامیل با این کار من مشکل دارند و برای میهمانی ها و ... دعوتم نمی کنند زیرا اعتقاد دارند رفتارم ممکن است بر روی فرزندان آنها تاثیر بگذارد.

وی اظهار می کند:‌پدر و مادرم سال نخست با این کارم مشکل داشتند اما اکنون شرایط زندگیم را پذیرفته اند.

وی بیان می کند:‌البته اوضاع همیشه خوب پیش نمی رود بلکه زندگی مجردی سختی هایی هم دارد برای نمونه اوایل برخی همکارانم چه خانم و چه آقا انتظار داشتند آخر هفته ها در خانه ام میهمانی برگزار کنم و آنها دور هم جمع شوند اما سبک زندگی من با این خواسته ها همخوانی ندارد.

فریبا ادامه می دهد:‌ جالب اینکه چند خواستگار داشته ام که گفته اند بهتر است چند وقت با هم در خانه ام زندگی کنیم و اگر مشکلی وجود نداشت نسبت به عقد و ازدواج اقدام کنیم.

وی تاکید می کند:‌زندگی مجردی نزد بسیاری از افراد جامعه مترادف با بی بندو باری است البته نمی توانم منکر برخی رفتارهای نامناسب در بین کسانی که زندگی مجردی دارند،‌بشوم اما همه یکسان نیستند.

******

محمدرضا جوانی 37 ساله است که حداقل در 10سال گذشته تنها زندگی کرده است.

وی می گوید:‌خانواده ام در بالای یوسف آباد زندگی می کنند و خانه من در پایین یوسف آباد است.

وی ادامه می دهد:‌ من برای زندگی خانوادگی و تاهل زاده نشده ام و ترجیح می دهم فارغ از تعهدات و ... زندگی کنم.

وی بیان می کند:‌ خانواده ام هیچ مشکلی با سبک زندگی ام ندارند زیرا بودن من در کنار آنها سبب تنش و مشکل و دعوا می شد به طوری که به راحتی نمی توانستم دوستانم را به خانه دعوت کنم.

وی تصریح می کند: در میهمانی های مجردی نوشیدنیها و ... سرو می شود که به مذاق خانواده ها خوش نمی آید اما در خانه خودم راحتم و می توانم هرکاری انجام دهد.

وی می گوید:‌چند وقتی با دوستم در قالب ازدواج سیفد زندگی کردیم و بعد از چند سال تصمیم به جدایی گرفتیم و کسی هم مشکلی با این مساله نداشت.

وی توضیح می دهد:‌تقریبا با فامیل و ... رفت و آمد ندارم اما همسایه ها تاکنون بارها نسبت به برگزاری میهمانی ها، رفت و آمدها به خانه ام تذکر داده اند .

******

نفس دختری اهل شیراز شهر شعر و طرب است و با وجود زندگی با خانواده، در این شهر خانه ای خریده که هفته ای چند بار به آن سر می زند.

نفس می گوید:‌گاهی اوقات زندگی با خانواده کسالت آور می شود و داشتن جایی که بتوانی آرامش بگیری لازم است.

وی بیان می کند:‌ خانه ام را به صورت مبله خریده ام و هفته ای چند شب با دوستانم و یا تنها در آن می مانم.

وی ادامه می دهد:‌ با مادرم اوایل بابت این مساله دعوا داشتم اما یکی دو سالی است که با خانه مجردی من و کارهای مورد علاقه ام کنار آمده و چیزی نمی گوید.

وی تصریح می کند:‌ کلید خانه ام را خواهرم و چند نفر از دوستانم دارند و در صورت نیاز با هماهنگی قبلی از آن استفاده می کنند.

وی خاطر نشان می کند: دیگر نمی توان جوانان را مجبور به حضور در خانه کرد،‌آنها استقلال مالی و شخصیتی می خواهند که در محیط خانه پدری تا حد زیادی امکان پذیر نیست.

******

افزایش تمایل زندگی مجردی در بین جوانان به ویژه در کلانشهرها را باید واقعیتی انکارناپذیر به شمار آورد که در سال های اخیر روز به روز پررنگ تر شده است؛ برخی خانواده ها این مساله را پذیرفته و خود برای اجاره و یا خرید خانه برای جوانان به ویژه دختران اقدام می کنند و ترجیح می دهند فرزندانشان زیر نظر غیر مستقیم آنها اما مستقل زندگی کنند اما در مقابل نظر اکثریت جامعه به این مساله منفی است و زندگی مجردی به ویژه برای دختران را مذموم می داند.

 در دهه های گذشته زندگی مجردی از سوی پسران و مردان جوانان در جامعه پذیرفته شده اما اگر دختری بخواهد زندگی مجردی را تجربه کند با انگ ها و تهمت های گاه ناروا مواجه می شود .

تجردگرایی سبب تمایل نداشتن جوانان به تشکیل خانواده و ازواج شده و برخی از این جوانان پس از چند سال و از بین رفتن هیجان ناشی از زندگی مجردی احساس افسردگی می کنند.

‌دختران و پسرانی که زندگی مجردی را برگزیده اند از خانواده ها فاصله های معناداری گرفته و با دلیل داشتن استقلال مالی و ... تمایلی به بازگشت به محیط خانواده و حتی ازدواج ندارند.

‌چند سالی است که شاهد بی علاقگی جوانان به مقوله ازدواج هستیم و ادامه زندگی مجردی به حتم ضربات جبران ناپذیری به نسل آینده وارد خواهد کرد.

‌بررسی ها نشان دهنده افزایش خانواده های تک نفره است و جوانان ترجیح می دهند بدون داشتن تعهد و حداکثر در قالب ازدواج سفید یا موقت با کسی زندگی کنند و به این صورت به تدریج زندگی متاهلی و خانوادگی در کشور دچار مشکل خواهد شد.

زنگ های خطر افزایش تمایل جوانان به زندگی مجردی در کلانشهرها از سال 1389 به صدا درآمد و اکنون حدود 6 سال از آن اعلام خطر گذشته اما در سایه بی توجهی به امور جوانان به جرات می توان گفت که اکنون بیش از 30درصد از جوانان به صورت مجردی زندگی می کنند و این سبک زندگی به شهرهای کوچک نیز تسری یافته است و اگر برنامه ریزی مناسبی صورت نگیرد حتم بدانید در آینده ای نه چندان دور جوانان شهرهای کوچک و روستاها نیز از ازدواج گریزان شده و زندگی مجردی را برمی گزینند.