به جرأت میتوان گفت که هیچ موجود زندهای از مرگ استقبال نمیکند و بیشتر مرگومیرها بهخاطر وقایع طبیعی پیش میآیند، اما طبیعت بیرحم است و هرازگاهی، وحشتانگیز هم میشود. دنیای علم تلاش کرده است با بررسی نشانههای برجامانده از این رویدادهای وحشتناک، جزئیات لحظهبهلحظه این وقایع را واکاوی کند.
1- آتشفشان
مرگ در اثر خفگی با گازهای آتشفشانی اصلا راه دلپذیری برای مردن نیست. با وجود آنکه ذهن بسیاری از مردم بلافاصله به ماجرای «پومپی» و «هرکولانیوم» در سال ۷۹ میلادی معطوف میشود، اما خطر این نوع مرگ، امروز هم وجود دارد.
جریانهای مواد مذاب آتشفشانی میتوانند تا ۸۰ کیلومتر بر ساعت، سرعت داشته باشند. سرعت حرکت و انتشار گازهای سمی آتشفشانی هم بهمراتب از این میزان بیشتر است. ترکیب گازهای داغ با جریان گدازهای میتواند به حرارتی با دمای ۱۰۰۰ درجه سانتیگراد برسد و تقریبا هر چیزی را سر راه خود نابود میکند.
زمانی که گدازهها و خاکستر بر فراز خانهها پرتاب میشوند، در برخورد با هر جانداری آن را تقریبا بهصورت فوری کاملا میسوزانند. پوست بلافاصله و با شدت زیادی میسوزد و حتی برخی افراد، دچار گرمازدگی میشوند؛ درنتیجه، فرد دچار وضعیت انقباض شدید عضلانی میشود و حالتی شبیه به گارد بوکسورها به خود میگیرد. عدهی بدشانستری که از گرمای شدید این مواد زنده ماندهاند، بهاحتمالزیاد باز گازهای سمی و خاکستر آتشفشان، خفه خواهند شد.
در مورد این نوع مرگ، نکتهی ظریف اما ترسناکی هم وجود دارد که معمولا حرفی از آن زده نمیشود. جمجمههای بسیاری از قربانیان که در نزدیکی «هرکولانیوم» و «اوپلانتیس» یافت شدهاند، ترکهایی در خود دارند یا متلاشی شدهاند. دلیل آن هم این است که در اثر گرمای بسیار زیاد، مایعات داخل جمجمه به دمای جوش میرسند و در عرض چند ثانیه، منجر به ترکیدن سر افراد میشوند.
2- زنگ (ناقوس) غواصی
«دلفین بایفورد» یک دکل حفاری بود که روز ۵ نوامبر ۱۹۸۳ (۱۴ آبان ۱۳۶۲) مثل همیشه کار خود را آغاز کرد. غواصان بسیاری با کمک کلاهکی ناقوسمانند به نام «زنگ غواصی» در «میدان گازی فریگ» مشغول کار شدند.
زنگ غواصی، اتاقکی صلب و پر از هواست که برای کمک به غواصان و بردن آنان به اعماق خطرناک طراحیشده است. این زنگها با ورود به اعماق زیاد آب، با فشار بسیار زیادی روبهرو میشوند. به همین ترتیب، این فشار به درون آنها هم منتقل میشود؛ به همین دلیل، دو غواص معمولا بیرون از زنگ حضور دارند تا در مورد اتصال آن به یک سری اتاقکهای کمفشار اطمینان پیدا کنند و حاضران درون زنگ، بدون مشکل و شوک فشار، بتوانند از آن خارج شوند.
زنگ غواصی مجموعه دلفین بایفورد در آن روز، از اعماق آب به بالا کشیده شد و فرایندهای کاری به طور معمول در حال انجام بودند. غواصان از زنگ خارج شده بودند و به دالانی منتقل شده بودند که قرار بود آنها را به اتاقک فشار پایین برساند. دو غواص دیگر هم در بخش دیگری از همان اتاقک رسیده بودند.
غواصان قصد داشتند تا دریچه بین دالان و اتاقک را ببندند که ناگهان اتفاق ناگواری افتاد. زنگ غواصی که فشار درونش تقریبا ۹ برابر فشار اتاقک بود، به دلیل یک نقص فنی جزئی، مانند بمبی عظیم منفجر شد و در اثر این انفجار، چهار غواص درون اتاقک بلافاصله جان سپردند.
محققان در مطالعهای که سال ۱۹۸۸ (۱۳۶۷) در مورد این حادثه انجام دادند، با جزئیات دقیقی نشان دادند که این غواصان چگونه در اثر اختلاف فشار بین مایعات و هوای درون بدنشان با محیط بیرون، از درون متلاشی شدند.
غواصی که به دریچه محل انفجار نزدیکتر بود، در زمان حادثه از درون شکافی ۶۰ سانتیمتری بین دریچه زنگ و دالان به بیرون کشیده شده و کاملا ازهم پاشیده بود. در گزارش آمده بود که بعضی تکههای بدن او در اطراف دکل پیدا شدند.
در یادداشتهای این گزارش همچنین آمده است که بقایای غواص چهارم مانند مغز و ریهها در ۴ کیسه پلاستیکی برای محققان فرستاده شدند. کبد او هم روی عرشه دکل پیدا شد؛ گویی جسد او بهطور کامل کالبدشکافی شده و اعضایش از هم جداشده بودند. افت فشار ناگهانی در اطراف بدن غواصان باعث شده بود که خون در بدن غواصان به جوش بیاید؛ درنتیجه چربیهای بدن آنان ذوب شد و از درون بدن به اطراف آن نشت پیدا کرد.
۳- رعد و برق در داخل ساختمان
احتمال مرگ در اثر برخورد صاعقه بسیار کم است. در ایالاتمتحده، این اتفاق هرسال برای یک نفر از ۱٬۰۸۳٬۰۰۰ نفر میافتد. جالب است بدانید که احتمال مرگ در اثر سقوط از پله، بیشتر از احتمال مرگ با صاعقه است؛ پس اگر از صاعقه میترسید، بهتر است بیشتر نگران جاذبه باشید، چون جاذبه خطرناکتر است.
حال خودتان تصور کنید که احتمال مرگ بر اثر صاعقه، آن هم در فضای داخلی ساختمان چقدر کمتر خواهد بود؛ اما نشریهی «پاپیولار ساینس» در سال ۲۰۱۷ (۱۳۹۶)، توضیح داد که یک نفر دقیقا به همین طریق کشته شده است.
این فرد در زمان طوفان، کنار ستونی فلزی و بین دو نیمکت فلزی قرار داشت. صاعقه از طریق ستون فلزی ابتدا به پای او اصابت کرد و سپس با گذشتن از قلب، از طریق انگشت شست دستش از بدنش او خارجشده بود. ۷۰ درصد از بدن این فرد دچار انواع سوختگیهای مختلف درجه ۱، ۲ و ۳ شده بود. همچنین در گزارش کالبدشکافی میخوانیم که او دچار نوعش گرفتگی عضلات غیرعادی شده بود.
4- حل شدن در چشمه آبگرم آتشفشانی
«پارک ملی یلوستون» احتمالا روی یکی از مشهورترین ابرآتشفشانهای جهان قرار گرفته است. این آتشفشان امروزه فعال نیست، اما در این منطقه، چشمههای آبگرم زیادی را میتوانیم پیدا کنیم.
این استخرهای آبگرم معمولا یا قلیایی هستند یا بهشدت اسیدی و همیشه هم داغند. دمای آنها معمولا کمی از دمای جوش آب کمتر است؛ به همین دلیل، شنا کردن در آنها هرگز به کسی پیشنهاد نمیشود. بااینحال، هرازگاهی، یک نفر این اشتباه را مرتکب میشود و در اثر یک شرطبندی یا حماقتهایی ازایندست، به درون یکی از آنها شیرجه میزند.
مدتی پیش، جوانی به درون یکی از این استخرها یعنی «حوضچه نوریسگیزر» افتاد. آب داغ این حوضچه که بهشدت اسیدی است، در عرض مدت کوتاهی، پوست او را دچار سوختگی درجه ۳ کرد. هر سه لایه پوست او از بین رفت و به لایهای سیاه، چرمی و تکهتکه تبدیل شد. چربیهای زیر پوست او هم جوشید، حلشد و از بین رفت.
نکته عجیب این بود که او درد زیادی را متحمل نشد، زیرا اعصاب روی پوست او بهسرعت از بین رفت و باعث شد او درد زیادی را حس نکند. سپس خون او به دمای جوش رسید و از بدنش خارج شد؛ سپس با گذشت زمان، دیگر اعضای بدنش دچار سوختگی شدند و در اسید حل شدند. بااینحال، مشخص نیست که دلیل اصلی مرگ این فرد بیاحتیاط در آن لحظات، کدام مسئله بود.
جسد او (حتی اسکلتش) در عرض یک روز، بهطور کامل در اسید حوضچه حل شد و چیزی از او باقی نماند. به همین دلیل، باید به نشانههایی که شما را از شنا کردن در برخی چشمههای آبگرم منع میکند، توجه کرد، وگرنه شما هم مانند یک حبه قند در چای، حل خواهید شد.
5- زهر مار بومسلنگ
برخی مارهای سمی ممکن است در ظاهر رفتار تهاجمی نداشته باشند، اما اگر احساس کنند شما خطری برایشان دارید، شما را میگزند. «بومسلنگ» یکی از این مارهاست که خوشبختانه فقط در جنوب صحرای بزرگ آفریقا پیدا میشود. اگر این مار کسی را بگزد و دندانهای عقبیاش با پوست فرد تماس پیدا کنند، زهر مرگبارش به بدن شخص وارد میشود و سپس در تمام بدن او پخش خواهد شد.
خوشبختانه گوشهگیر بودن برخی از این نوع مارها و همینطور در دسترس بودن پادزهر، باعث شده مرگومیرهایی ازایندست بهشدت کاهش پیدا کنند؛ ولی متأسفانه مرگ با گزیدگی بومسلنگ، مرگ راحتی نیست.
نمونهای از این مرگ بهطور خاص مستند شده است. خزندهشناس مشهور «کارل پی اشمیت» در سپتامبر ۱۹۵۷ (شهریور ۱۳۳۶) نمونهای از این مارها را برای آزمایش به «موزه تاریخ طبیعی شیکاگو» برد. در یکی از آزمایشها، این مار انگشت شست دست چپ دکتر اشمیت را گزید. دکتر اشمیت هم به کمک دستیارش، اثرات و تجربه خود را تا روز بعد که از دنیا رفت، بهطور کامل ثبت و مستند کرد.
بر اساس این گزارش، تجربه مرگ با این گزیدگی بههیچوجه خوشایند نبود. ابتدا حالت تهوع شدیدی به او دست داد؛ سپس لرز و رعشه بسیار شدیدی بر بدن او مستولی شد و دمای بدنش هم بهسرعت بالا رفت. در مرحله بعد، خونریزی از دهان او آغاز شد. همچنین در ادرار او، خون وجود داشت. تمام شامی هم که آن شب خورده شده بود، به طرز شدیدی، بالا آورده شد.
خونریزی از حفرههای بدن او مانند بینی و چشمها ادامه پیدا کرد تا اینکه عکسالعملهای دکتر اشمیت به محرکهای بیرونی، متوقف شد. او درنهایت در اثر ایست تنفسی و خونریزی مغزی، جان خود را از دست داد.
بر اساس یافتههای علمی، زهر بومسلنگ باعث ایجاد تعداد زیادی ریزلختههای خون در بدن میشود و برای مدتی نهچندان کوتاه، مانع از عملکرد درست سیستم انعقاد خون میشود؛ به این ترتیب خونریزی شدیدی در قربانی اتفاق میافتد و درنهایت، او را از پا درمیآورد.