پیامی که از تهران ارسال شد

 گفت‌وگوهای عمان در شرایطی روز شنبه شکل اجرایی به خود گرفت که رسانه‌های غربی در روزهای گذشته با تمرکز ویژه‌ای اخبار نقل و انتقالات تسلیحاتی آمریکا به منطقه را پوشش می‌دادند و تلاش داشتند در سایه چنین اخباری، از یک‌سو افکارعمومی داخل کشور را تحت‌تاثیر قرار دهند و ازسوی دیگر بر راهبردهای مذاکراتی طرف ایرانی تاثیر بگذارند.

در چنین شرایطی اما تهران ضمن تاکید بر آمادگی برای مواجهه قاطع با هرگونه تهدید خصمانه، بار دیگر اراده خود را برای گام برداشتن بر مسیر دیپلماسی نشان داد تا در سایه عمل‌گرایی ایران، رویکرد «تهدیدمحور» آمریکا بی‌نتیجه بماند. در این زمینه تلویزیون همشهری در ادامه مصاحبه‌های خود با صاحب‌نظران پیرامون «مذاکرات عمان»، با مصطفی نجفی، تحلیلگر ارشد مسائل بین‌الملل گفت‌وگو کرده است که در ادامه می‌خوانید.

چرا قبل از شکل‌گیری مذاکرات، شاهد جنگ به راه انداختن جنگ روانی ازسوی طرف آمریکایی هستیم؟ این مدل جنگ روانی، خاص ترامپ است یا اینکه ازسوی تیم مشاوران او القا می‌شود؟ در این چارچوب ارسال بی‌سابقه ناوها به منطقه به چه معنی است و آنها به دنبال چه هستند؟

دستورکار آمریکایی‌ها درباره مذاکره با ایران در دور دوم ریاست‌جمهوری ترامپ با دوره نخست او متفاوت است؛ در دوره کنونی این موضوع در چارچوب سیاست فشارحداکثری، اما به‌صورت جامع‌تری دنبال می‌شود. نکته اینجاست که بسته سیاستی دور اول ریاست‌جمهوری ترامپ نتیجه‌بخش نبود، چرا که نتوانست رفتار ایران را تغییر دهد، اما در دور دوم شاهد تغییر هستیم؛ اینکه سیاست فشارحداکثری جامع‌تر شده‌است. در واقع در کنار فشار اقتصادی، فشار نظامی را نیز اضافه کرده‌اند. براین اساس هم هست که در کنار صدور یادداشت اجرایی ضدایرانی ازسوی ترامپ، شاهد گسیل گسترده تجهیزات سنگین نظامی و راهبردی به منطقه هستیم.

چنین رویکردی را باید یک «بلوف» دانست یا اینکه سیاست ویژه‌ای در پس آن دیده می‌شود؟

این رویکرد، یک راهبرد برای ایجاد سایه جنگ باهدف کسب امتیاز از ایران بر سر میز دیپلماسی است و به نوعی «دیپلماسی اجبار» محسوب می‌شود. ازسوی دیگر برخلاف دور نخست، دیپلماسی هم آغاز شده است. بنابراین اکنون هم باب دیپلسماسی باز شده و هم اینکه احتمال تقابل افزایش یافته است. احتمال هر دو گزینه وجود دارد و طرفین نیز برای هر دو سناریو آماده‌اند.

فارغ از نتیجه مذاکرات در عمان، حاضر شدن ایران پای میز مذاکره غیرمستقیم با آمریکا چه پیامی را از طرف تهران برای جامعه جهانی مخابره می‌کند؟

سیاست بین‌الملل عرصه پویایی است. موضوع مهم این است که فارغ از جنبه‌های اعلامی، سیاست‌ها براساس تغییرات در صحنه بین‌الملل، تغییر می‌یابد. برخی معتقدند موضع ایران قبل از نامه ترامپ «نفی مذاکره» بود، اما این رویکرد به دلایل مختلف تغییر کرد. بخشی ناشی از چانه‌زنی‌های ساسی داخلی است که بسیار مهم ارزیابی می‌شود. یک بخش دیگر هم مربوط به تمایل آمریکا برای مذاکره است. آنها بودند که برای ایران نامه ارسال و تقاضای مذاکره کردند. ایران در پاسخ به این نامه، اعلام آمادگی کرد؛ منتها نه در چارچوب مدنظر آنها. براساس شنیده‌ها، آنها برای ایران فرصت دو ماهه تعیین کرده بودند، اما ایران براساس اجماع داخلی جواب نامه را داد که در نهات منجر به شکل‌گیری مذاکره شد. آنچه مهم است؛ اینکه برخلاف برخی فضاسازی‌های مخرب، مذاکره با آمریکا یک امر استثنا نیست. در همه دولت‌های جمهوری اسلامی با آمریکایی‌ها مذاکره داشته‌ایم و مذاکره هیچ‌گاه «تابو» نبوده‌است. همواره متناسب با سیاست‌های خود، مذاکرات را پیش برده‌ایم که در مقاطعی نیز منجر به کاهش فشارها شده‌است. با این وجود بدعهدی آمریکایی‌ها نکته مهمی در مذاکرات گذشته بوده‌است. نکته راهبردی معطوف به این است که گفت‌وگو در چارچوب منافع ملی ماست.

گذشته از تحلیل‌های موجود، اصولا اکنون قرار است بر سر چه موضوع‌هایی مذاکره کنیم؟

به‌نظر من آنچه در مذاکرات روز شنبه دنبال می‌شود، بحث بر سر نامه‌های رد و بدل میان تهران و واشنگتن شده است. ترامپ در نامه خود انتظاراتی را مطرح کرده‌است، بدون اینکه از «امتیازات» سخنی بگوید. به نظرم مذاکرات روز شنبه حول محور محدود کردن انتظارات و قرار دادن گفت‌وگوها روی ریلی مشخص است. آنها همواره مضوع‌های مختلفی از جمله فعالیت‌های هسته‌ای ایران، بحث موشکی و تحولات منطقه‌ای را مطرح کرده‌اند، اما این موضوع، مطلوب ایران نیست. به نظرم هیات ایرانی از یک‌سو به دنبال محدود کردن مذاکرات در موضوع هسته‌ای است و ازسوی دیگر روی موضوع مهلت ۲ ماهه آمریکایی‌ها کار خواهد کرد.

با توجه به وضعیت کنونی، می‌توان گفت که به سمت توافق پیش می‌رویم؟

باید دید در مذاکرات عمان چه تحولی روی خواهد داد؛ اینکه پس از مذاکرات چه گفته می‌شود، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. نکته مهم این است که ترامپ در دوره کنونی ریاست‌جمهوری‌اش، از دوره اول تجربه‌ای از توجه به مشاوره‌های چهره‌های تندرویی مانند بولتون اندوخته بود که با آن ذهنیت وارد حل و فصل پرونده‌های بحرانی مطرح برای آمریکا نشد. او برای مذاکره با ایران فرد مورد اعتماد خود را معرفی کرد و تیم امنیت‌ملی‌اش را یک گام عقب‌تر نگه داشت. ازسوی دیگر این مذاکرات برای ویتکاف خیلی مهم است. اگر موفق نشود، احتمال ورود چهره‌های تندروتر وجود دارد که نمی‌تواند برای مذاکرات مطلوب باشد.