پایان بررسی لایحه برنامه هفتم توسعه در شورای نگهبان، بندی از ماده ۲۹ لایحه درخصوص « افزایش سن بازنشستگی » در راستای «کاهش ناترازی صندوقهای بازنشستگی و تقویت توان صندوقها در انجام تکالیف محوله» خلاف موازین شرع و قانون اساسی شناخته نشد، بدین ترتیب این بند نیز به تأیید شورای نگهبان رسید و علیرغم تمامی مخالفتها، آب پاکی را به روی دست بیمهشدگان ریخت؛ لذا به ازای هر سال سنوات اشتغال بیمهشدگان، چندین ماه به سالهای اشتغال آنها اضافه خواهد شد.
البته اجرای تمام یا بخشی از احکام فوق الذکر مشروط بر آن است که سن بیمه شده در زمان بازنشستگی برای مردان از ۶۲ سال و برای زنان از ۵۵ سال بیشتر نباشد؛ به عبارت دیگر بر اساس این مصوبه جدید مجلس، سنوات خدمت لازم برای بازنشستگی زنان و مردان، بهترتیب ۳۰ و ۳۵ سال تعیین شده است.
با این حساب و قانونی شدن این امر، تنها نحوه اجرا و تدوین آییننامههای اجرایی مطرح است که وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی و سایر دستگاههای ذیربط در این زمینه باید دستورالعملهای لازم را نگاشته تا آماده ابلاغ شود.
از دیگر سو؛ در توافق دولت و مجلس برای رفع مشکل کاهش ناترازی صندوقهای بازنشستگی و جلوگیری از ورشکستگی رسمی این صندوقها مقرر شد در ازای افزایش سن بازنشستگی، «همسانسازی حقوق بازنشستگان با شاغلان» اجرا شود؛ که هرچند در خفا، داد از نهاد صندوقها بدلیل بارمالی هنگفت این همسانسازی بلند کرد اما از سوی دیگر بارقه امیدی در دل بازنشستگان ایجاد کرد تا از قافله تورم و هزینههای زندگی عقب نمانند.
اما بحث تامین منابع مالی پایدار این امر آنقدر جدی شد که رئیس مجلس در روزهای آخر آذرماه، خواستار توضیح کتبی و شفاف دولت برای تامین محل منابع مالی اجرای همسانسازی شد و شرط پذیرش آن را تخصیص ۵۰ همت در لایحه بودجه سال ۱۴۰۳ عنوان کرد؛ شرطی که در نهایت رئیس سازمان برنامه آن را پذیرفت.
بدنبال این امر و با اصلاحاتی که دولت در لایحه بودجه سال ۱۴۰۳ انجام داد، منابع همسان سازی حقوق بازنشستگان از محل افزایش مالیات بر ارزش افزوده به میزان یک واحد درصد در سال آیند اجرایی خواهد شد که نشان میدهد دولت منبع مالی پایداری را برای آن در نظر گرفته است.
پس از این امر، ۲۴ دیماه، سخنگوی شورای نگهبان نیز از موافقت شورای نگهبان با متناسبسازی حقوق بازنشستگان خبر داد و گفت که «حکم برنامه هفتم درباره متناسب سازی حقوق بازنشستگان خلاف موازین شرع و قانون اساسی شناخته نشد و ظرف ۳ سال، بازنشسته باید ۹۰ درصد حقوق شاغلان را دریافت کند.» میزان ۹۰ درصد حقوق شاغل همتراز بدین صورت است این افزایش از سال ۱۴۰۳ در سال اول ۴۰ درصد و در سال های دوم و سوم هر سال ۳۰ درصد افزایش می یابد.
تامینبار مالی اجرای همسانسازی هرچند باعث شد صندوقهای بازنشستگی دولتی نفس راحتی بکشند اما خیال برخی دیگر از صندوقها همچون تامیناجتماعی که به صورت سهجانبهگرایی اداره میشود آرام نیست تا جایی که نمایندگان مجلس شورای اسلامی بندی از لایحه برنامه هفتم توسعه را که در آن وزارت تعاون مکلف میشد تا نسبت به متناسبسازی حقوق بازنشستگان تامین اجتماعی اقدام کند را بدلیل دارا بودن ابهام و رفع آن، به کمیسیون تلفیق ارجاع دادند.
پس از این ماجرا حاجی بابایی رئیس کمیسیون تلفیق بودجه سال ۱۴۰۳ مجلس، از تصویب ۱۷۰ هزار میلیارد تومان برای متناسب سازی حقوق بازنشستگان تامین اجتماعی در کمیسیون تلفیق مجلس خبر داد که بر اساس آن ۱۷۰ همت از بدهیهای دولت به تامین اجتماعی توسط دولت پرداخت شود و از آن محل، منابع اجرای قانون همسانسازی برای مستمریبگیران و بازنشستگان سازمان تامین اجتماعی تامین شود.
این در حالیست که نباید فراموش کرد افزایش حقوق بازنشستگان تامین اجتماعی توسط دولت و کارفرمایان تعیین میشود و مجلس در این زمینه تعیین تکلیفی نمی کند لذا مجلس در این بخش تنها یک سیاست گذاری را برای بازنشستگان تامین اجتماعی داشته و برای این مصوبه، منبع تعیین کرده است.
متناسبسازی برای این بازنشستگان قابلیت اجرا دارد؟
درخصوص نحوه اجرای متناسبسازی حقوقها توسط سازمان تامین اجتماعی و تامین منابع مالی آن، چالشهای پیش روی سازمان و … با علی حیدری، کارشناس رفاه و تامین اجتماعی به گفتوگو نشستیم.
حیدری با بیان اینکه سازمانها و صندوقهای بیمهگر اجتماعی سالانه به طور معمول متناسب سازی را انجام میدهند گفت: حتی سازمان تامین اجتماعی زمان برقراری حقوق برای بازنشسته و یا بازمانده، متناسب سازی را انجام میدهد؛ در مورد صندوقهای لشگری و کشوری هم همینطور است چرا که در تمامی این صندوقها هر سال حداقل حقوق تعیین میشود که مبنای تعیین حداقل مستمری هم قرار میگیرد. بنابراین مستمری بازنشستگان تامیناجتماعی شامل همان حداقل حقوق کارگران شاغل به علاوه مزایای جانبی است چرا که بیمه و مالیات از آن کسر نمیشود در نتیجه یک متناسب سازی در زمان برقراری حقوق بازنشستگی و مستمری داریم.
وی ادامه داد: میانگین حقوق دو سال آخر فرد شاغل برای برقراری مستمری بازنشستگی در نظر گرفته میشود، این میانگین از حداقل حقوق سال قبل + حداقل حقوق سال بازنشسته شدن، تقسیم بر ۲ حاصل میشود؛ طبیعتا عددی که بدست میآید از حداقل حقوق همان سال برقراری مستمری کمتر است اما چون صندوقهای بیمهگر مکلفند حقوق فرد در زمان بازنشستگی هرچقدر باشد را بر مبنای حداقل حقوق همان سال شاغلان بپردازند، بنابراین یک متناسب سازی در زمان برقراری مستمری انجام میشود. این در حالیست که متناسب سازی دوم نیز سالانه صورت میگیرد یعنی با آغاز هر سال جدید، وقتی حداقل دستمزدها افزایش مییابد، این افزایش شامل مستمریبگیران هم میشود.
این کارشناس تامیناجتماعی در ادامه در خصوص متناسب سازی حقوق بازنشستگان و مستمریبگیران بر اساس حکم جدید برنامه هفتم توسعه اظهار کرد: در برنامه هفتم حکمی برای بازنشستگان کشوری و لشگری تصویب شد تا حقوق آنها طی سه سال به ۹۰ درصد حقوق شاغل همتراز برسد؛ بازنشسته چون بیمه و مالیات نمیدهد، حقوققش با متناسب سازی برابری میکند با ۱۰۰ درصد شاغل همتراز خودش و تکلیف این دسته با منابعی که از سوی دولت اختصاص یافته، مشخص است. نمایندگان مجلس در مقابل انتظارات بازنشستگان تامیناجتماعی و نیروهای کارگری، مشابه همین حکم را برای بازنشستگان کارگری هم تصویب کرد در حالیکه این مشابهت بین کارگران و کارمندان وجود ندارد چرا که بدلیل اجرای قانون مدیریت خدمات کشوری و تعریف مشاغل واحد در بین بازنشستگان دولتی یعنی کارمندان، میتوان شاغل همتراز پیدا کرد؛ مثلا مشخص است فردی با مدرک دکترا و فلان سال سنوات کاری چه گروه و رتبهای خواهد داشت و یا یک لیسانسه جایگاهش با هر سال سابقه و مزایایش معلوم است لذا استانداردی برای این قشر وجود دارد اما در حوزه تامیناجتماعی و کارگران این استاندارد وجود ندارد چرا که هر کارگاهی و کارخانهای مشاغل جداگانهای دارد.]
تامین اجتماعی «پول» میخواهد نه قانون جدید
وی ادامه داد: از طرف دیگر یکسری از بیمهپردازان اصلا شاغل نیستند و بیمه شده اختیاری، بیمه زنان خانهدار، دانشجویی، کارفرما و … هستند لذا شاغل همتراز اینجا (بین بیمهشدگان تامین اجتماعی) معنی ندارد. از سوی دیگر برخی از بیمهها مبتنی بر شغل نیست و یکی راننده و یکی قالیباف و یکی هنرمند و یکی پدیدآورنده کتاب و .. است؛ لذا در حوزه تامین اجتماعی امکان اینکه شاغل همتراز پیدا کنید وجود ندارد. این در حالیست که بر اساس ماده ۱۱۱ تامین اجتماعی اگر مستمری کسی زیر حداقل حقوق و دستمزد باشد، سازمان مکلف است حداقل حقوق را به وی بپردازد بنابراین معنی ندارد بگوییم ۹۰ درصد حداقل را به چنین فردی بدهیم چرا که طبق قانون، تامیناجتماعی مکلف است کف حقوق را بپردازد، پس این حکم متناسب با شرایط تامیناجتماعی نبود.
حیدری با بیان اینکه سازمان تامیناجتماعی برای اجرای متناسب سازی نیازی به حکم ندارد چرا که این حکم از قبل در ماده ۹۶ و ۱۱۱ قانون تامین اجتماعی وجود دارد و اینها مواد مخصوص متناسب سازی هستند تاکید کرد: سازمان نیازی به حکم جدید ندارد بلکه پول و منابع لازم دارد. به همین دلیل است که این بخش برنامه دارای ایراد و ابهام شناخته شد.
نحوه محاسبه افزایش حقوق بازنشستگان تامیناجتماعی برای اجرای متناسبسازی
وی در خصوص بارمالی و نحوه محاسبه افزایش حقوق بازنشستگان تامیناجتماعی برای اجرای متناسبسازی براساس قانون برنامه هفتم توسعه اظهار کرد: این امر بستگی به محاسبات بیمهای بر اساس مشارکت بیمهای افراد، سنوات بیمهپردازی، مبنای پرداخت حق بیمه، زمان برقراری مستمری و محاسبه میانگین دو سال آخر برقراری حقوق است. در قانون تامین اجتماعی دو ماده ۹۶ و ۱۱۱ برای متناسب سازی را داریم که مستمری فرد نباید کمتر از حداقل دستمزد باشد در نتیجه اینها محاسباتی دارد که بر اساس آن، سازمان متناسب سازی را با همکاری شرکای اجتماعی خود یعنی تشکلهای بازنشستگی تدوین و به تصویب هیات مدیره و هیات امنا میرساند و بعد طبق قانون به هیات وزیران میرود؛ در نتیجه الان نمیتوان بار مالی اجرای متناسب سازی برای بازنشستگان تامین اجتماعی و اینکه حقوقها چقدر افزایش مییابد را دقیق برآورد کرد اما طبق اعلام آقای حاجی بابایی، قرار است ۱۷۰ همت از بدهیهای دولت به تامین اجتماعی پرداخت شود که ۳۰ درصد این مبلغ را سازمان صرف متناسب سازی خواهد کرد.
اما این کارشناس رفاه و تامیناجتماعی درباره متناسب سازی حقوقها که انتظارش چند سالیاست ایجاد شده اظهار کرد: حداقل حقوقهای کارگری و کارمندی هر ساله با یک شیبی رشد میکرد؛ حقوقهای سایر سطوح درآمدی هم با شیب خاص خودش رشد میکرد؛ در گذشته این دو شیب با هم متناسب بود یعنی میگفتند میزان افزایش حقوقِ حقوقبگیران و سایر سطوح درآمدی مثلا ۲۰ درصد است، در نتیجه میزان رشد حقوقِ حداقلبگیران با رشد حقوق سایر سطوح درآمدی هموزن بود، اما حدود یک دهه است که این افزایش شیب حقوق حداقلبگیران نسبت به افزایش حقوق سایر سطوح درآمدی بیشتر شده است؛ در نتیجه بعد از چند سال مستمریبگیران سایر سطوح درآمدی به کف مستمری دریافتی رسیدند و اینجا نقطه آغازین نارضایتیها بود چرا که این افراد (سایر سطوح درآمدی) میگفتند ما با سطوح بالای دستمزدی حق بیمه پرداخت کردیم و حقوقمان در سال برقراری مستمری بازنشستگی نسبت به فردی که حقوق و رتبه اداری پایینتری داشت، بالاتر بود اما حالا حقوقمان با کسی که از نظر حقوقی همتراز ما نبود، یکسان شده است.
وی شروع این داستان و رشد پلکانی افزایش حقوق حداقلبگیران را در دوران ریاست جمهوری احمدینژاد خواند و بیان کرد: در دولت احمدی نژاد نکتهای مطرح شد در رابطه با رشد پلکانی نزولی سایر سطوح درآمدی، به این معنا که دستمزد حداقلبگیران رشد بالاتری نسبت به سایر سطوح درآمدی یافت و این باعث شد سایر سطوح بعد از چند سال به کف دستمزد بچسبند و اینجا بود که بحث متناسب سازی پیش آمد؛ لذا گفته شد این دسته از افراد عقبماندگیهایی نسبت به همترازان خودشان دارند که باید با متناسب سازی رفع این مشکل را رفع کرد و اینجا بود که برای اولین بار توقع برای متناسب سازی حقوقها ایجاد شد.
«تورم» و «تجرد فرزندان»؛ متغییرهای فرهنگی اجتماعی و بازنشستگانی که بدنبال جبران هزینههای زندگی هستند
این کارشناس تامیناجتماعی عامل دیگر در ایجاد انتظار متناسبسازی حقوقها را «تورم» دانست و گفت: برخی متغییرها خارج از صندوقهاست، تورم، قدرت خرید مستمریبگیران صندوقها را کاهش داده و این انتظار متناسب سازی ایجاد کرده است.
به گفته وی این در حالیست که یکسری عوامل جنبی هم در این امر دخیل هستند که ربطی به صندوق ها ندارد؛ همچون متغییرهای فرهنگی و اجتماعی؛ بدین صورت که در گذشته و تا یکی دو دهه قبل فردی که بازنشسته و مستمری بگیر میشد، فرزند ازدواج نکرده و غیرشاغل در منزل نداشت لذا طبیعتا مستمری دریافتی بازنشسته به خانوار کوچکتری تعلق میگرفت اما در حال حاضر و با افزایش سن ازدواج و ازدیاد بیکاری فرزندان، مستمری پرداختی جوابگوی بعد خانوار مستمریبگیرنیست و به ناچار علاوه بر افزایش سالانه حقوقها، انتظار افزایش حقوق با کمک متناسب سازی را هم ایجاد کرده است.
حیدری در ادامه با اشاره به تامینمنابع مالی اجرای متناسبسازی حقوق بازنشستگان با شاغلان به ایسنا گفت: یکسری از صندوقهای بازنشستگی کشور به منابع دولتی و یا دستگاههای اجرایی مربوط به خودشان وصل هستند؛ الان حدود ۱۸ صندوق داریم که اصطلاحا به آنها صندوقهای کارمندی گفته میشود که اینها صندوقهای دو جانبه به شمار میروند یعنی کارمند نقش بیمهشده دارد و دولت هم نقش کارفرما و هم نقش حاکمیتی دارد؛ منابع این صندوقها را یا دولت مستقیما میپردازد و یا به یک دستگاه اجرایی وصل هستند و این دستگاه اجرایی منابع را تامین میکند لذا اینها برای متناسب سازی از منابع دستگاه دولتی هزینه میکنند به طوریکه در بودجه سال آینده ۳۳۰ همت برای ۴ صندوق کشوری، لشکری، فولاد و وزارت اطلاعات دیده شده تا به اینها کمک شود.
وی ادامه داد: وقتی منابع و اعتبارات دولتی به سمت صندوقهای کارمندی میرود و حقوق و مستمریشان افزایش مییابد، این توقع برای تامین اجتماعی و بیمه روستاییان هم ایجاد میشود تا متناسب سازی برای بیمهشدگان این صندوق ها هم اجرا شود اما تفاوت تامین اجتماعی با صندوق کشوری و لشگری این است که تامین اجتماعی از منابع دولتی استفاده نمیکند(چرا که به صورت سهجانبهگرایی اداره میشود) لذا مجبور میشوند هزینه متناسبسازی را از منابع خودشان تامین و هزینه کنند.
این کارشناس تامین اجتماعی با تاکید بر اینکه تامیناجتماعی مشکل تامین نقدینگی دارد که بخش اعظم این امر به عدم پرداخت حقبیمه از سوی دولت به تامین اجتماعی بازمیگردد گفت: حالا اگر تامیناجتماعی بخواهد متناسب سازی را هم اجرا کند، این امر کسریهای این صندوق را بسیار زیاد میکند؛ اینجا یک راهحل میانهای از دولت قبل اجرا شد به این صورت که وقتی دولت به صندوقهای کارمندی کمک بلاعوض کرد گفته شد دولت لااقل بیاید و بدهی خود به تامین را هم بپردازد؛ مکانیسم اجرایی هم پرداخت بدهی در قالب واگذاری اموال و سهام و داراییها بود که این روش برای اجرای متناسب سازی در بودجه ۱۴۰۳ هم بیان شده به طوریکه کمیسیون تلفیق مصوبهای در این خصوص داده است. اما چنانچه دولتها حق بیمههای خود را به موقع و هر ساله به سازمان تامیناجتماعی پرداخت میکردند، این سازمان قادر بود از محل منابع خودش متناسب سازی را اجرا کند اما در حال حاضر با این اوصاف و بدون تامین منبع مالی، در صورت اجرا دچارکسری شدید بودجه و نقدینگی میشود.
حیدری در خصوص داراییها و سهامهای قابل واگذاری به سازمان تامین اجتماعی در قبال رد دیون دولت با توجه به تجربه سازمان از واگذاری سهامها و شرکتهای زیانده از سوی دول گذشته گفت: دولتها در گذشته سهامی که میدادند در اصطلاح گوشت و استخوانش درهم بود؛ یکسری سهام خوب و یکسری هم کم بازده و یا با حاشیه سود پایین واگذار میکردند اما بهتر بود تامیناجتماعی در گذشته وقتی چنین سبد سرمایهگذاری را دریافت میکرد، به مرور سهامهای زیان ده و یا کم بازده را از گردونه خارج میکرد و یا با کلینیک شرکتی اینها را تغییر، ادغام و یا تجمیع میکرد تا به نوعی از حالت کمبازدهی خارج میشد.
وی ادامه داد: حالا دولت یا بستهای از سهام خوب و بد را با هم میدهد و یا اگر سهامی خوب بدهد، آن را گرانتر میدهد و این روشی است که دولتها به کار میبرند. در ایران حتی شرکتهای با بازدهی کم، به لحاظ ارزش افزودهای که دارند و یا نرخ ارزش ذاتی و ارزش جایگزینی، بازم هم خیلی ضررده به سازمان نیستند به شرطی که تامیناجتماعی بتواند به سرعت از طریق کلینیک شرکتی اینها را تبدیل، تجمیع و یا ادغام کند و یا با تغییر پلتفرم، تکنولوژی آنها را عوض کند. اما در نهایت تامیناجتماعی مجبور به پذیرش واگذاری دارایی و سهام است وگرنه بهترین حالت برایش دریافت نقدی دیون است.
حیدری با تاکیدبر اینکه در برنامه هفتم توسعه چندین بار به پرداخت بدهیهای دولت به پیمانکاران، نظام بانکی و بانک مرکزی در قالب اوراق بهادار اشاره شده است گفت: حتی در برنامه آمده که دولت اصل و فرع اوراق را تضمین و آن را به پیمانکاران و بانکها بدهد یعنی بدهیهای خود را از طریق بهادارسازی صاف کند اما چنین حکمی برای تامین اجتماعی دیده نشده؛ لذا در چنین شرایطی واگذاری هر دارایی و سهام به سازمان غنیمت است.