این توقع منطقی به وجود آمد که کارلوس کیروش او را هم مثل بقیه «نازکنندگان برای تیم ملی» در بلک لیست قرار بدهد و تا زمان حضورش در ایران، از دعوت آزمون به اردوها خودداری کند.
با این وجود بلافاصله جریانی دست به کار شد که نشان بدهد مورد سردار با داستان مهدی رحمتی و هادی عقیلی فرق داشته و او میتواند به تیم ملی برگردد. این جریان عقیده دارد رحمتی و عقیلی به تیم ملی پشت کردند و رحمتی حتی یک مصاحبه تند هم علیه کیروش انجام داد، اما آزمون بعد از پایان مسابقات جامجهانی صرفا به بهانه مشکلات خانوادگی بازنشستگیاش از تیم ملی را مطرح کرده و شانس آن را دارد که بعد از عادی شدن شرایط، دوباره به تیم ملی برگردد. موافقان این تئوری میگویند دعوت احتمالی از سردار در آینده، اقتدار کیروش را زیر سوال نخواهد برد چون مورد او فرق میکند.
این مسایل در حالی مطرح میشود که به نظر میرسد دوستان دارند آدرس اشتباه میدهند. اصل مقایسه خداحافظی سردار با مهدی رحمتی غلط است، چرا که باید ماجرای او را با خداحافظی علی کریمی مقایسه کنیم. جادوگر فوتبال ایران در سالهای آخر بازیگریاش عضو تیم ملی بود و رابطه بسیار خوبی هم با کارلوس کیروش داشت.
کیروش همان روزها یک بار درباره کریمی گفته بود: «معتقدم هنوز هم علی کریمی خیلی حرفها برای گفتن در فوتبال ایران دارد. ما همه میدانیم که کریمی دیگر بازیکن جوانی نیست ولی کریمی چیزی دارد که حتی ثروتمندترین آدم در ایران هم نمیتواند آن را بخرد و آن تجربه است، تجربه بینالمللی فوتبالی. این را نه جایی میتوان خرید و نه جایی میتوان به سادگی یاد گرفت.» به این ترتیب واضح بود که کیروش روی حضور کریمی در جامجهانی برزیل هم حساب کرده. با این وجود بهار92 بعد از شکست تلخ پرسپولیس برابر سپاهان در فینال جام حذفی و خداحافظی غریبانه مهدی مهدویکیا، کریمی در تصمیمی احساسی از میادین فوتبال (و تازه نه فقط تیم ملی) خداحافظی کرد.
او البته خیلی زود اعلام کرد از تصمیمش منصرف شده، اما همان اعلام شفاهی خداحافظی بهانه دست کیروش داد و او دیگر کریمی را به اردو دعوت نکرد. جالب بود که کریمی در سال منتهی به جامجهانی در تیم باشگاهیاش بازی میکرد، اما کیروش میگفت: «از نظر من او خداحافظی کرده.» حالا شما پرونده جادوگر را با آزمون مقایسه کنید و ببینید در صورت حفظ اصول، آیا جایی برای دعوت از سردار توسط کیروش باقی میماند یا نه؟