برآن شدیم که به گونهای دیگر قرآن بخوانیم و قرآن فهم کنیم و ان شالله قرآنی عمل کنیم این متن برداشتی متفاوت از سوره مبارکه بلد است و بر اساس دسته آیات ۱ تا ۴ سوره مبارکه بلد نگارش شده اند.
موضوع این آیات خلقت انسان در سختی هاست و ارتباط آن با هذا البلد و بنیان گذاران آن است.
انسان در سختی/ راه گریزی از سختی نیست
لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ ﴿۱﴾ سوگند به این شهر (۱)
وَأَنْتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ ﴿۲﴾ و حال آنکه تو در این شهر جاى دارى (۲)
وَوَالِدٍ وَمَا وَلَدَ ﴿۳﴾ سوگند به پدرى [چنان]و آن کسى را که به وجود آورد (۳)
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی کَبَدٍ ﴿۴﴾ براستى که انسان را در رنج آفریده ایم (۴)
بر اساس معنای این آیات انسان در سختی متولد میشود، در سختی زندگی میکند و عمرش را در همین سختی به آخر میگذراند. خلقت انسان پیچیده درسختی هاست؛ زیرا بی نهایتی است که رو به بی نهایت دارد و همین حیاتش را در ظرف محدود دنیا تنگ و سخت میکند. سختی چنان با او عجین شده که راه گریزی از آن ندارد. اما همین انسانِ آمده در دنیای محدود، انتخاب هم میتواند بکند که چه سختی ای بکشد، امکاناتش را برای چه کسی و در چه راهی هزینه کند و زندگیش را چگونه بگذراند.
میتوان فرصت محدود را صرف محدودیت و بنای حیاتی تنگ کرد و یا محدودیتها را هزینه کرد برای بنا و حیاتی نامحدود و بی نهایت. روی همین زمین کسی بندگی خدا را انتخاب کرد و سختی کشید برای گستراندن وسعت رحمت خدا.
این سر زمین قسم خوردنی است
لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ ﴿۱﴾ سوگند به این شهر (۱)
وَأَنْتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ ﴿۲﴾ و حال آنکه تو در این شهر جاى دارى (۲)
هذاالبلد یعنی این سرزمین، همین سرزمینِ نزدیک، همین که اینجاست. انگار این سرزمین به هرکسی و در هرجای عالم نزدیک باشد. این سوره را در هر جای زمین که بخوانی میگویی «لا اقسم بهذا البلد».
شهری که خداوند به آن قسم خورده، سرزمینی که پیامبر در آن حضور داشته، پیامبری که با وجود لایتناها و قداستش آمده در این سرزمین و بوده و زندگی کرده تا انسان بیاید و قدم بردارد و نسل به نسل، آدم به آدم ادامه پیدا کند در زمین و ایمان بیاورد و برسد و بشود.
هذا البلد اگر شرافت یافته به خاطر توست... دلمان که هوایی میشود پر میکشد به سوی هذا البلدهای شرافت یافته، میرود مشهد و مشهدی میخوانندش کربلا میرود و کربلایی مینامندش مکه و مدینه میرود و حاجی دل سوخته بازمیگردد؛ که حاجی و مشهدی و کربلایی شرافت دارند بین مردم شهر به خاطر قدم برداشتن و بودن در هذا البلدها.
هذالبلدها شرافت شان از پس خون و قربانی و غربت و شکنجه واشک و عطش، از پس مشقتهای بسیار، از پس کوهها و گردنههای حوادث، از پس کربها و بلاها این چنین عالم گیر شده است و، اما آن انسانها تحملشان بر این همه رنج و سختی، نه برای آن بود که تو بار سفر ببندی و به هذا البلدها روی و آرام بگیری؛ تو را شرافت دادند که تو نیز عالمی را شرافت بدهی.
روزی که ولد او ظهور کند
وَوَالِدٍ وَمَا وَلَدَ ﴿۳﴾ سوگند به پدرى [چنان]و آن کسى را که به وجود آورد (۳)
در تفسیر این آیه شان نزول آن را مربوط به حضرت ابراهیم سلام الله علیه و وفرزندش اسماعیل علیه السلام بیان شده است؛ بنابراین متن زیر توجه ما را به این اتفاق معطوف مینماید.
انگار ابراهیم میخواست همان بنایی را که آدم در زمین آغازکرد، برای تمامی اعصار دیدنی کند سنگ بنایِ حکایتی دوباره ازابوالبشر، والد و ولد.
خانه توحید بنا شد تا هرکس در هر عصری بتواند توحید را درعالم، جاری بیابد و بیت الله آباد کند. اسماعیل که به یاری پدر برخاست، بر عالم مسجل شد که این خانه ماندنی است و روزی که محمد صلی الله علیه وآله در آن سرزمین و آن بنا، ندای اسلام سر داد، همه «والد و ما ولد» را فهمیدند و روزی که ولد او ظهور کند، همه میفهمند که همه عالم قسم خوردنی است.