اول ذی القعده، مصادف با روز میلاد حضرت معصومه سلام الله علیها است. بانویی که به گفته امام صادق علیه السلام سه در از درهای بهشت به خاطر وجود نورانی ایشان، از قم به روی شیعیان باز میشود. روز میلاد حضرت معصومه سلام الله علیها در کشور ما با نام روز دختر شناخته میشود. به همین بهانه با دخترهایی که در حریم حرم کریمه اهل بیت مشغول به خدمت هستند، گفت و گوی کوتاهی انجام دادهایم. در ادامه گفتوگو با ۳ نفر از خدام حرم حضرت معصومه سلاماللهعلیها میخوانید.
ثانیه به ثانیه حضور در حرم برایم دوست داشتنی است
مائده محمدی از دهه هفتادیهایی است که شش ماه میشود که خادم حرم شده است و به قول خودش از تازه واردهاست. او درباره اینکه چطور شد که خادم حرم حضرت معصومه سلامالله علیها شد، میگوید:«در واقع تصمیم ناگهانی بود. نیاز داشتم یک فضای معنوی را تجربه کنم و چه جایی بهتر از حرم» محمدی دلایل علاقهاش برای خدمت به این بانوی بزرگوار را ابن گونه ذکر میکند:«خیلی فضا شاد و صمیمانه است به خصوص در میان خدام، وقت صبحانه این فضا را به صورت ملموس میتوان حس کرد»
او درباره حضور بچهها در حرم و بازیهای کودکانهشان این طور روایت میکند:«بیشترشان سعی میکنند روی سنگفرشهای حرم بازی کنند و لیز بخورند. هنگامی که زمین میخورند، اصلا به روی خودشان نمیآورند و قیافه بامزهای به خودشان میگیرند»
وقتی از او خواستم برایم خاطرهای از همین مدت چندماهه حضور در حرم بگوید گفت:«ما در دفتر حرم بودیم که خانمی تنها وارد شد و از ما خواست کاری برایش انجام بدهیم. او دختربچهای را که بیرون ایستاده بود به ما نشان داد و گفت که مادر این دختر به تازگی در تصادف جانش را از دست داده است. این دختر امسال جشن تکلیفش بوده و همه روزههایش را کامل گرفته و قرآن را هم خیلی زیبا قرائت میکند. قرار بود آخر این ماه با مادرش به مشهد برود که نشد. حالا هم هر چه ما به او میگوییم بیا به مشهد برویم، قبول نمیکند و میگوید بعد از فوت مادرم هیچ جا نمیآیم. قرار شد او بیاید و برای ما چند سوره قرآن بخواند و ما به او بگوییم که جایزهاش سفر به مشهد است. انصافا هم زیبا و روان قرآن را تلاوت میکرد. بعد از اینکه او سفر مشهد را قبول کرد، خالهاش از ما بسیار تشکر کرد و گفت شما هم در ثواب این زیارت شریک هستید. با اینکه ماجرای فوت مادر دخترک، برای ما بسیار ناراحت کننده بود، اما ته دلمان از این که توانستیم او را راضی به رفتن کنیم، خیلی خوشحال بودیم»
محمدی از شور و اشتیاق زائران برای گرفتن دفترچه ثقلین برایم گفت. دفترچههایی که زائران میتوانند با آن نهجالبلاغه، قرآن و صحیفه سجادیه را به صورت روزانه ختم کنند. وقتی از او درباره بهترین لحظات معنوی حرم پرسیدم گفت:«هر صبح که همه خدام برای خطبه خوانی جمع میشوند و بعد از زیارت هر کس مشغول انجام وظایف خودش میشود، برای من از بهترین و شیرینترین لحظات است» در حالی که شادی خاصی را میشد در چشمان او دید، ادامه داد:«ثانیه به ثانیه حضور در حرم را دوست دارم. در فضای حرم یک آرامش خاصی را میتوان حس کرد که در هیچ جای دیگر نمیشود. وقتی در این فضا قرار میگیرم، حتی به کوچکترین مسئلهٔ ناراحت کنندهای هم نمیتوانم فکر کنم»
از برکات حضور در حرم برای من حفظ ۲۱ جزء قرآن بود
دومین دختری که با او هم صحبت شدم، دو سال و نیم است که در بخش امور فرهنگی حرم مشغول به فعالیت است. وقتی از او درباره حس و حال خادم بودن پرسیدم، گفت:«هر وقت کلمه خادم را میشنوم، ناخوداگاه به یاد اباصلت خادم امام رضا علیهالسلام میافتم. مردی که باید از نظر رفتار و اخلاق الگوی تمام خدام باشد. من واقعا به ایشان و موقعیتشان غبطه میخورم»
او با شوق و ذوقی وصف نشدنی درباره روزهایی که باید در حرم حاضر باشد، برایم گفت:«من هنوز از ذوق خدمت به حضرت معصومه سلامالله علیها شبهایی که فردایش را باید در حرم حضور داشته باشم، خواب به چشمم نمیآید. انگار اولین روزی است که دارم به حرم میروم» وقتی از او خواستم خاطرهای برایم بگوید، او هم به حضور بچهها در حرم اشاره کرد و گفت که یک بار یکی از بچهها از من پرسیده بود:«خاله این حرم برای شماست؟ من کلی خندیدم و برایش از حضرت معصومه سلامالله علیها و جزئیات زندگی ایشان گفتم»
از او درباره تاثیر خدمت در حرم بر زندگیاش سوال کردم که او به ماجرای حفظ قرآناش اشاره کرد:«از برکات مشرف شدنم در حرم حفظ قرآن بود. البته من تا قبل از آن ۳ جزء حفظ بودم ولی فضای معنوی حرم به من انگیزه مضاعفی داد و حالا ۲۱ جزء از قرآن را حفظ هستم. حالا دیگر میتوانم وقتی زائرها با من درد و دل میکنند، آنها را با آیات قرآن تسلی بدهم. البته در این مسیر تشویقهای هم شیفتی عزیزم که خودشان استاد صوت و لحن هستند هم بیتاثیر نبود»
وقتی به عنوان آخرین سوال از او پرسیدم دعایش در روز میلاد حضرت معصومه سلامالله علیها چیست. بدون مکث پاسخ داد:«اولین و آخرین دعایم تعجیل در فرج است»
آخرین کسی که با او صحبت کردم، زهرا ملکی یکی از خدام دهه هفتادی حرم بود. او به مدت سه سال و در بخش غبارروبی حرم مشغول به کار است. وقتی از او درباره اینکه چطور شد که خادم حرم شد، سوال کردم. او برایم گفت:«به خاطر آرامشی که در حرم پیدا کردم و میتوانم تمام حرفها و غصههایم را برای حضرت معصومه سلامالله بگویم. من همیشه برای حضور در حرم لحظه شماری میکنم و روزی که متوجه شدم حرم، خادم مجرد هم جذب میکند با علاقه به حرم رفتم تا من هم یکی از سرمهای پوشهای حرم شوم»
او برایم از حس و حال اولین روز خدمت در حرم این طور گفت:«اولین روز استرس زیادی داشتم برای همین زودتر به حرم رفتم. بعد از اینکه برایم از وظایفم گفتند، من را فرستادند تا اطراف ضریح را جارو کنم. حس میکردم زمین و زمان به پرواز در آمدند»
او درباره شیفت کاریاش میگوید:«شیفت کاری من از جمعه صبح شروع میشود و برای من هفته به جای شنبه از جمعه آغاز میشود» وقتی از او میخواهم خاطرهای برایم تعریف کند از زائران عراقی حرم میگوید. از ارتباطی که بیشتر با چند کلمه:«مِنّا، إی، ماکو/آکو، مرافق/حمام، زیاره، سیده معصومه و روح/امشی/ حرک، مسیر/ طریق» شکل میگیرد. اما معمولا زائران عراقی وقتی از پس قوانین حرم بر نمیآیند و مثلا میخواهند در مسیر نماز بخوانند یا عکس بگیرند و خدام اجازه نمیدهند، فورا روی نقطه ضعف خدام دست میگذارند و میگویند:«مِن کربلا.. مِن امام حسین علیهالسلام». یعنی از کربلا آمدهاند و آنجا برایت دعا میکنند. او برایم گفت:«اینجاست که دیگر شل میشویم، به خصوص وقتی به چشمانت خیره میشوند و پر چادر یا دستان و پیشانیات را میبوسند» در حالی که بغض گلویش را گرفته بود، ادامه داد:«شکنندگی ما از چشمانمان پیداست. وقتی زائران عراقی اسم کربلا یا نجف را به زبان میآورند. حتی وقتی از سامرا و کاظمین میگوید، ما ساکت میشویم. در موارد زیادی اسم من را سوال میکنند و وقتی میگویم «زهرا» به آسمان نگاه میکنند و تیر آخر را به قلبم میزنند»
یک خاطره شنیدنی و بامزه این خادم هم از هنگامی بود که زائران به اشتباه رو به حرم نماز میخوانند:«حتما شنیدهاید که میگویند؛ قبله یعنی حلقه چشم مستت. این درباره بیشتر زائران حضرت معصومه سلام الله علیها صدق میکند. (میخندد) بارها شده که اطراف ضریح مشغول به کار بودم که دیدم زائران عزیز به سمت ضریح و پشت به قبله در حال نماز خواندن هستند. خندهام میگیرد. پشت سرشان میروم و میگویم:«عزیز! قبلهتان اشتباه است. خانم که قبله نیستند» در این لحظه با دو واکنش مواجه میشوم؛ بعضیها نمازشان را میشکنند و بعضیها فکر میکنند ما اشتباه میکنیم و به نمازشان ادامه میدهند»
ملکی درباره حس و حال حرم میگوید:«ما شاهد مناجاتها و دعاهای مردم هستیم. اطراف حرم معمولا انرژی عجیبی دارد. معمولا زائرها همان جا میایستند و آرام آرام زیر لب زیارتنامه و دعا میخوانند و گریه میکنند. خیلیها با شنیدن صدای گریه آنها، صورتشان خیس میشود. من احساس میکنم آدمها در حرم بیهیچ نقابی، خود اصلیشان میشوند»
او در پایان صحبتهایش با ذکر این نکته که از وقتی خادم شده است، زندگیاش طعم دیگری گرفته و به همین واسطه کربلایی شده است، درباره حس و حال زنان در حرم معصومه سلام الله علیها میگوید:«خانمها در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها حس صمیمیت و راحتی خاصی دارند، از خانمهای زیادی شنیدهام که از توسل به حضرت معصومه سلامالله علیها حاجت گرفتهاند. من مطمئن هستم که حضرت معصومه سلام الله علیها و پدر بزرگوارشان به خانمها نگاه ویژهای دارند»