حمید فرخنژاد یکی از بازیگران سرشناس سینمای ایران است که این روزها واکنشهایش به مسائل اجتماعی و سیاسی در شبکههای اجتماعی، او را به یک شخصیت معترض تبدیل کرده است؛ واکنشهایی که معمولاً اغلب آنها از روی احساسات است و مبنای تحقیقاتی و علمی ندارد.
به تازگی علی علیزاده، فعال سیاسی نسبت به تحلیلهای حمید فرخنژاد از اوضاع و احوال اقتصادی و اجتماعی واکنش نشان داد و این بازیگر سینمای ایران را به دخالت نکردن در موضوعاتی که درباره آن درک و شناختی ندارد، دعوت کرد. کشمکش فرخنژاد و علیزاده به مشاجرات پینگپنگی تبدیل شد و دست آخر، این حمید فرخنژاد بود که رسانهای پیدا کرد تا تمام حرفهایش را در آن منتشر کند؛ یک گفتوگوی ویدیویی حدود ۱۵۰ دقیقهای که بازیگر سینمای ایران، هم از زیر و بم و بالا و پایین زندگیاش گفت و هم هرچه خواست به نظام سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور خرده گرفت.
شامگاه شنبه ۱۴ مهرماه گفتوگوی تصویری او در یکی از رسانههای اینترنتی منتشر شد؛ گفتوگویی که از همان ابتدا زمان طولانی آن جالب به نظر میرسید؛ چرا که کمتر برنامه گفتوگومحوری حدود ۱۵۰ دقیقه به طول میانجامد.
فرخنژاد در این گفتوگو علاوه بر زندگینامهاش صحبتهایی را مطرح کرده است که در ادامه، گزیدهای از این ویدیوی طولانی میآید.
۴۰ سال است که چراغها را خاموش کردهاند و میگویند ساکت باش!
حمید فرخنژاد در این برنامه گفت: در کشور ما هر اتفاقی میافتد، میگویند ساکت باشید و سخنی به میان نیاورید. ۴۰ سال است که در این کشور همه چراغها را خاموش کردهاند و میگویند در شرایط حساس کنونی چیزی نگویید. مطبوعات هم ساکت شدهاند و هیچ نمیگویند.
تبلیغ میکردم بهتر در میآوردم
وی بیان کرد: برخی به من میگویند که برای خودنمایی، نسبت به موضوعات اجتماعی یا سیاسی در صفحه اجتماعیت واکنش نشان میدهی. چه حماقتی است که من بخواهم برای دیده شدن در صفحه اجتماعیام درباره موضوعات مختلف واکنش نشان دهم. من اگر در صفحه اجتماعیام که بیش از یک میلیون نفر فالوور دارد، تبلیغ میکردم، کلی پول در میآوردم.
دو تابعیتی هستم و گرینکارت نخبگی گرفتهام
این بازیگر سینمای ایران درباره موضوع دوتابعیتی بودنش خاطرنشان کرد: درست است! من در یکی از کشورهای آمریکایی برای خود و خانوادهام اقامت گرفتهام و در حال حاضر همسر و پسرم در این کشور زندگی میکنند. اقامتی که من گرفتم از نوع اقامتی است که به نخبگان و هنرمندان میدهند که این گرین کارت، شامل اقامت و اجازه کار در آن کشور میشود.
حمید فرخنژاد و پسرش که اینک در خارج از کشور درس میخواند
پسرم در گرانقیمتترین مدرسه تهران درس میخواند، اما بیعلاقه بود
او درباره مدرسه پسرش گفت: فربد (پسر حمید فرخنژاد) وقتی در ایران بود در یکی از گرانقیمتترین مدرسههای تهران درس میخواند؛ اما با این حال علاقهای به رفتن به مدرسه نداشت. پسرم درحال حاضر در خارج از کشور ادامه تحصیل میدهد و بسیار علاقهمند به درس خواندن شده است. در آن کشور نفرستادن بچه به مدرسه نوعی تنبیه برای بچه به حساب میآید.
هر ماه ۱۰ هزار دلار برای خانوادهام میفرستم
فرحنژاد درباره زندگی در یکی از کشورهای آمریکایی اظهار کرد: هر ۶ ماه به محل اقامت همسر و فرزندم میروم تا گرینکارتم باطل نشود. در حال حاضر شرایط سختی را میگذارنم، من زیر ۱۰ هزار دلاری که ماهانه برای همسر و فرزندم میفرستم، زاییدهام!
معمولاً از پولشویی در فیلمها دیر مطلع میشوم
وی درباره حضور بر سر پروژههایی که در آن پولشویی میشود، گفت: اگر مطلع شوم که در یک پروژه پولشویی میشو، از بازی در آن خودداری میکنم؛ اما این موضوع جزء موضوعاتی است که کمتر از آن مطلع میشوم و اگر هم مطلع شوم بعد از ساخت پروژه است.
برخی از صحبتهای حمید فرخنژاد از چند زاویه قابل تحلیل است.
نخست ـ حمید فرخنژاد میگوید که ۴۰ سال است در کشورمان میگویند: ساکت باش و درباره موضوعات مختلف صحبت نکن. مشخص نیست چه کسی به او گفته ساکت باشد و چیزی نگوید. کسانی مانند فرخنژاد و بسیاری از کسانی که خودشان را در شمار نخبگان این سرزمین میدانند، در سالهایی که از عمر انقلاب اسلامی گذشته، هر چه خواستهاند به زبان آوردهاند یا در صفحات مجازی و رسانههای حامیشان گفتهاند. چطور میشود در کشوری که ۴۰ سال است میگویند ساکت باش، او به این خوبی و شیوایی و با ظاهری آراسته جلوی دوربین مینشیند و هر آنچه میخواهد، میگوید؟ باور کنیم آن کشوری که به او اجازه حرف زدن نمیدهد، ایران است؟!
چنانچه چند سال است که فعالان عرصه هنر که کمترین سررشته، تخصص و تجربه را در عرصههای غیرمرتبط با هنر دارند، هرچه خواستهاند، در صفحههای اجتماعی خود نوشتهاند. یادمان نمیآید آنان حتی به خاطر مصالح کشور و آنچه خودشان «شرایط حساس کنونی» است، زبان به کام گرفته باشند یا انتقاداتشان را با مصلحتسنجی بیان کرده باشند.
دوم ـ این بازیگر سینمای ایران گفته است که دو تابعیتی است و گرینکارت یکی از کشورهای آمریکایی را دارد. از این بازیگر محترم سینما باید پرسید: در بسیاری از پستهای کوتاه و بلندی که در صفحه اجتماعی خود طی این سالها آزادانه نوشتهاید، همواره گفتهاید که درد مردم را دارید. چطور میشود درد مردم را داشت و تابعیت یک کشور بیگانه و احتمالاً متخاصم را داشت؟ او که همیشه دغدغه افرادی را دارد که به نان شب محتاجاند، چطور در عمل تنها به فکر خود، فرزند و خانوادهشان هستند؟ آیا میشود با شکم سیر که ماهانه بیش از ۱۰ هزار دلار درآمد دارد، دغدغه گرسنگان را داشت؟
سوم ـ فرخنژاد میگوید که پسرش وقتی ایران بوده در بهترین و گرانترین مدرسه تهران درس میخوانده است؛ اما علاقهای به درس خواندن نداشته است. او اگر کمی سر بچرخاند و کمی پرسوجو کند، میبیند که بسیاری از اندیشمندان، نخبگان و استادان دانشگاههای کشورمان که اتفاقاً هیچکدام از آنها بازیگر سینمای ایران نیستند، همگی از قشر ضعیف این جامعه بودهاند که با تلاش و کمک خداوند به چنین موقعیتی رسیدهاند.
او که دغدغه مردم را دارد، چطور میشود پز درس خواندن فرزندش در بهترین مدرسه تهران را بدهد و در عین حال، سیستم آموزشی کشور را معیوب بداند؟ در همین کشوری که فرخنژاد، از اتباع آن هم حساب میشود، بچههای سختکوش و پرتلاشی هستند که حتی دفتری برای نوشتن مشقهایشان ندارند. آیا او با فرستادن ۱۰ هزار دلار برای خانوادهاش و پسرش که در مدرسه غربی درس میخواند، چیزی درباره آنها میداند؟
چهارم ـ آقای بازیگر میگوید که هر ماه ۱۰ هزار دلار برای خانوادهاش به خارج از کشور میفرستد. او حتما میداند که ۱۰ هزار دلار چقدر پول میشود؟! اگر ۱۰ هزار دلار را با قیمت ۱۵ هزار تومانی آن حساب کنیم، چیزی حدود ۱۵۰ میلیون تومان میشود. یعنی خانواده شما در ماه ۱۵۰ میلیون تومان در ینگه دنیا خرج روی دست شما میگذارد. پس شاید بد نباشد به آمار زیر توجه کنید.
هر خانوار آمریکایی در سال ۲۰۱۲، سالانه به طور متوسط ۵۰ هزار دلار درآمد داشته است. این آمار در سال ۲۰۱۶، سالانه ۷۰ هزار دلار بوده است. این میانگین برای افرادی است که از قشر پردرآمد آمریکا به حساب میآیند. یعنی هر آمریکایی میانگین بین ۴ تا ۶ هزار دلار درآمد ماهانه دارد.
این در حالی است که بازیگر دغدغهمند سینمای ایران (به گفته خودش) هر ماه ۱۰ هزار دلار برای خانواده خود میفرستد. این گفته او بدان معنی است که خانوادهاش در سال حدود ۱۲۰ هزار دلار هزینه دارد. این رقم بیسابقه حتی در منطقه مرفهنشینی مانند «بورلی هیلز» که اغلب متمولین ایرانی از نوع یهودی در آن زندگی میکنند، بسیار زیاد است و تنها برای افرادی است که شاهانه زندگی میکنند.
حالا و از خلال اظهارات این بازیگر دغدغهمند سینمای ایران که همواره از اوضاع اقتصادی کشور گله میکند و نالههای پیاپی دارد، میشود فهمید که دلیل این همه نگرانیاش چه منشأیی دارد. مبادا راه رفت و آمد او به کشور دیگر این بازیگر مسدود شود. خدا نکند او در تأمین ۱۰ هزار دلار ماهانهاش، شرمنده زن و بچه شود!