اگر بخواهیم آخرین اثر بهروز شعیبی در مقام کارگردان را مورد بررسی قرار دهیم، یکی از بهترین درهای ورودی به دنیای فیلم عنوان آن است.
«دارکوب» نام پرندهای است که به درخت میکوبد و صدا میدهد تا برای خودش طعمهای مهیا کند و این مثل خبر رسانی است؛ بدون هیچ کلامی میگوید مردم بدانید در زیر پوست این شهر چه خبر است. این عنوان استعارهای برای رسیدن به شخصیتهایی است که در تمام فیلم برای بقا و زندگی با حریفی به نام خود در حال جنگ هستند؛ به شکلی که همه شخصیتهای فیلم پس از جستجو خودشان را مییابند و این مهم با شخصیت پردازی مناسب در فیلم اتفاق میافتد و پس از دیدن فیلم سوالاتی در مورد شخصیت به مخاطب داده میشود.
«دارکوب» در مورد زندگی مهسا (سارا بهرامی) همسر سابق روزبه (امین حیایی) است. مهسا برای اخاذی و خرج اعتیاد به محل کار همسر سابقش میرود و در پی مواجهه با خانواده جدید همسر سابقش، در مرگ فرزند خود تردید میکند. مهسا از همه چیز برای اثبات حق مادری داشته یا نداشته اش استفاده میکند.
«دارکوب» در وجه کارگردانی و زبان بصری، بدون هیچ حواشی معضل اعتیاد را در قالب زندگی شخصیتها روایت میکند و این همان نکتهای است که در خیل عظیمی از فیلمهایی با این موضوع رعایت نمیشود. فیلمهایی از این دست، چون راه رفتن بر لبه تیغ نمیتوانند اعتدال و تعادل خود را حفظ کند؛ اما «دارکوب» از این مرحله سربلند بیرون میآید تا هم قصه خود را درست روایت کند و هم اعتیاد را در قالب شخصیت هایش به درستی و در دنیای فیلم مورد کنکاش، بررسی و حتی معرفی قرار دهد.
«دارکوب» اما از جهات دیگر هم اتقاق خوبی در سینمای ایران است و آن ظرافت در وزنه بازیگری است؛ برای مثال بازی سارا بهرامی، امین حیایی و مهناز افشار را در این فیلم با دیگر نقش آفرینی هایشان مقایسه کنید. بازیها در یک تعادل و هارمونی درست در کنار هم قرار دارد و همین باعث شده مخاطب با یک دنیای رئال و واقع گرایانه شخصیتها روبرو شود و به باور پذیری کامل برسد و با دنیای فیلم همراه شود.
سارا بهرامی در بازی حساس و روی بند راه میرود؛ اما خوشبختانه در ورطه شعار و گل درشتی و زمختی نقش آفرینی برای زنی معتاد نمیافتد و از طرفی دیگر آن قدرها تلخ نمیشود که به شخصیت منفی و مهیب تبدیل شود. او با بازی مناسبی که دارد به شخصیت عمق میدهد و باعث میشود در دنیای میانه و خاکستری هم او را دوست داشته باشیم و هم از او در مواقعی بدمان بیاید که این همان جریان زندگی است که در بازی او نمایان شده و به مخاطب برای درک بهتر فیلم کمک میکند. در کنار این شخصیتها بازیهای روان امین حیایی و مهناز افشار و البته هادی حجازی فر از دیگر نکات مثبت بازیگری این فیلم است.
اما جمله معروف «میتوانست بهتر باشد» در مورد فیلم «دارکوب» هم صدق میکند؛ به ویژه در بخش شخصیت پردازی. برای مثال اگر ما کمی بیشتر در مورد شخصیت مهسا، گذشتهاش و نحوه آشناییاش با روزبه میدانستیم شاید بهتر میتوانستیم با آنها ارتباط برقرار کنیم و همذات پنداری بیشتری در این مورد بین مخاطب شخصیتها شکل میگرفت.
اما در مواجهه این قصه با زبان بصری فیلم و کارگردانی، شعیبی به مراتب یک پله به بالا حرکت کرده و توانسته به پختگی بیشتری در کارنامهاش برسد. برای مثال در صحنهای مهناز افشار به پارک میرود تا مهسا را پیدا کند. در این سکانس دوربین در جایی مناسب و در خدمت قصه مبهوت آن فضا و تلخی آن نمیشود و به شکل درست شخصیتش را دنبال میکند.
با این حال، این نکته را نباید فراموش کرد که فیلمهایی مثل «دارکوب» و «ابد یک روز» با آن صحنههای تکراری مثل رقص معتادان، خانوادههای فقیر سرشار از درد و تلخی، انبوه شخصیتهای معتادی که قربانی شرایط هستند و گاهی حرف حق میزنند، اما صدایشان به جایی نمیرسد در سینمای ایران در حال افزایش است. این اتفاق را باید زنگ خطر تولد اپیدمی و تکرار در سینمای این سالهای ایران دانست و به فکر این بود که سینمای ما باید در مورد اعتیاد به سمت فضایهای نو و بکر برود.