این روزها فیلم سینمایی "به وقت خماری" به کارگردانی "محمد حسین لطیفی" در چرخه اکران حضور داشته و بعد از چهار هفته اکران به تازگی توانسته فروش یک میلیاردی را از آن خود نماید.
این فروش برای اثری کمدی که از حضور بازیگران پرتعدادی نیز بهره میبرد به نوعی شکست اقتصادی اثر محسوب میشود. آن هم در زمانی که فیلمی همچون "هزارپا" در ژانر کمدی بعد از سه هفته چهارده میلیارد تومان فروخته است.
حال اینکه این فیلم با وجود بازیگران مطرحی همچون هومن برق نورد، پوریا پورسرخ، سیما تیرانداز، شهره لرستانی، بهروز بقایی، هنگامه قاضیانی، مهدی فخیم زاده، رعنا آزادی ور، ابوالفضل پورعرب، علی سلیمانی، هادی کاظمی، مجید یاسر و شیرین یزدان بخش فروش خوبی را از آن خود نکرده دلایل متفاوتی دارد.
این فیلم در حال حاضر با در دست داشتن ۸۵ سینما به کار خود ادامه میدهد پس نمیتوان کم بودن سانس و سالن را دلیل کم فروشی اثر اعلام کرد. کمدی "به وقت خماری" بیش از هر چیز از نوع کارگردانی و جنس فیلم ضربه خورده است.
فیلم سینمایی "به وقت خماری" قاب سینما را رعایت نکرده و کاملاً در مدیوم سریالی ساخته شده است. ساختار فیلمنامه نیز در همین راستا روایتی سینمایی نداشته و به نحوی از نقاط عطف و تعلیق درست در یک فیلم کمدی بی بهره است.
فیلمنامه میخواهد با اصرار و پایه گذاری شوخیهای تکراری و دست خورده مخاطب را بخنداند، اما مخاطبی که امروزه در فضای مجازی هر روز با این نوع شوخیها صدها بار روبرو میشود تنها به فکر تمام شدن فیلم و خروج از سالن است.
به وقت خماری میخواهد فیلمی سینمایی باشد از زور یک اثر سینمایی را ندارد. این فیلم در هیاهوی علاقه کارگردانان به گیشه ساخته شده و کارگردان میخواسته به نوعی موفقیت آثار کمدی را در گیشه تکرار کند، اما در این امر به شکست رسیده است.
در میان آثار کمدی این فیلم یکی از کم فروشترین آثار محسوب میشود و باید دید چرا لطیفی به سراغ ساخت چنین اثری رفته است. اثری که با توجه به تعداد زیاد بازیگران به هیچکدام اجازه شخصیت پردازی نداده و همه را در قالب تیپهای دم دستی رها میکند.
شوخیهای کلیشهای هرچند گاهی میتوانند لبخند مخاطب را منجر شوند، اما در کل نبود داستان در آخرین ساخته لطیفی به شدت به چشم میخورد. وی پیش از این حضور در عرصه کمدی را با آثاری همچون توفیق اجباری تجربه کرده بود و در آن آثار از داستان کلی کمدی بهره گیری کرده بود، اما در به وقت خماری همه چیز آشفته است.
کارگردان نمیداند از داستان و کلیت فیلم چه میخواهد. همه چیز و تلاش کلی اثر صرفاً در جهت خنداندن مخاطب است، اما این تلاشها مقعطی، سطحی بوده و به پیشبرد داستان کمک نمیکنند. بازیگران نیز هر چه در وانفسا تلاش میکنند بیهوده است، زیرا خودشان نیز نمیدانند از کجا آمده و به کدام سمت میروند.
دهمین ساخته لطیفی در مقام کارگردان تلاشی نافرجام در سینمای ایران است. تلاشی که خاطره خوش آثار درخشانی همچون "روز سوم" و "عینک دودی" از این کارگردان را لکه دار میکند.
سینمای امروز به شدت درگیر کمدی سازی و کمدی فروشی شده است. سینمایی که از الگوهای اولیه این هنر فاصله گرفته و به شعار به هر قیمتی خندیدن نزدیک شده است. حال باید دید در این وضعیت ناگوار سینما در اکران نیمه اول سال آیا اتفاقی تازه خواهد افتاد و یا همچنان شاهد اکران کمدیهای نازل خواهیم بود.