اگر از مخاطبان پرو پا قرص تلویزیون در دهه هفتاد بودهاید، حتما اجرای وسترنشان را در برنامه پرمخاطب «پرواز 75» بارها دیده اید و خنده بر لب هایتان نشسته است. زوج وسترن آن سال ها این روزها در فرهنگسرای ابن سینا با نمایشی کودک بار دیگر به هم رسیده اند تا یاد گذشته را زنده کرده و بار دیگر همکاری را باهم تجربه کنند.
نصرالله رادش و مهرداد نظری که عمر رفاقتشان به 24 سال میرسد، با نمایش کودک «ماجراهای حسنی و عمو رادش» این روزها روی صحنه حاضر میشوند و برای فرزندان نسلی که با تماشای بازیهایشان در مجموعههای طنز تلویزیونی بزرگ شدهاند خاطرهسازی میکنند.
با این دو هنرمند که قصد دارند حضور کمرنگ چند ساله خود را در حوزه تئاتر و تلویزیون جبران کنند. در کافه خبر به گفت و گو نشستیم.
ابتدا از چگونگی شکل گیری ایده «ماجراهای حسنی و عمو رادش» برایمان بگویید. چه شد که تصمیم گرفتید پس از این همه سال همکاری دوبارهای با یکدیگر داشته باشید.
نظری: تقریبا دو سال پیش بود که ما اولین نشست را با هم داشتیم که یک کار کودک را کلید بزنیم اما میسر نشد و به اصطلاح پشت گوش انداخته شد. بعد از نزدیک دو سال بعد من یک کار دیگری را انجام می دادم که دوباره با رادش عزیز کانکت شدیم به هرحال ما دوست چندین و چند ساله هستیم و صحبت کار کودک شد.
این کار را من با فرمت دیگری در پالیز اجرا رفته بودم که با آمدن رادش ادیت شد و تغییراتی پیدا کرد و حدود دو سه ماه تمرین کردیم تا برای اجرای ابن سینا آماده شد.
رادش، رضا عطاران، سعید آقاخانی، نادر سلیمانی و... از «پرواز 57» به گروه اضافه شدند و آشنایی من با رادش در آن مجموعه با هم آشنا و رفیق شدیم. در «پرواز 57» ما بخشی داشتیم که باهم دوئل میکردیم.
رادش: علاقه شخصی من کار کودک بوده است و همیشه آرزو داشتم که یک سینمای فانتزی خیلی خوب داشته باشیم که من در آن فعالیت کنم. دنیای کودک به آدم اجازه می دهد که به سمت فانتزی برود. علاقه شخصی من به کودکان خیلی زیاد است و انرژی که از اجرای این نمایش می گیریم خیلی زیاد است.
کار را خیلی دوست دارم و مشخص است که تماشاگران رابطه خوبی با اثر برقرار کردهاند و به نظرم رابطه مهم ترین اصل در فعالیت تصویری است و خوشبختانه این اتفاق رخ داده است.
هدف ما همین است که این نمایش را در قالب یک برنامه کودک در تلویزیون ساخته و اجرا کنیم.
همکاری شما دو هنرمند چگونه برای نمایش «ماجراهای حسنی و عمو رادش» آغاز شد و تا چه اندازه رفاقتی که از گذشته باهم داشتید در شکل گیری این کار تاثیر داشت؟
نظری: دو سال پیش رادش عزیز به من لطف داشت و از من درخواست کرد به واسطه تجربه ای که در کار کودک داشتم. یک فعالیت مشترکی را در این حوزه باهم شروع کنیم و نمایش «ماجراهای حسنی و عمو رادش» را کلید زدیم. بنا داریم این کار را در نقاط مختلف تهران و ایران اجرا کنیم و اگر شرایط مهیا شد برنامه کودکی هم با همین عنوان در تلویزیون داشته باشیم.
در نوع بازی رادش به خاطر فانتزی و شوخ طبعی که دارد کار کودک مینشیند و در این کار هم خیلی سریع به نقشاش نزدیک شد و سریع و راحت آن را درآورد. سابقه دوستی و همکاری که در گذشته باهم داشتیم هم باعث شد تا زود باهم ارتباط بگیریم.
از رفاقت و صمیمیت گروه در «پرواز 57» گفتید، فضای کار امروز چطور است؟ این صمیمیت و دوستی ها گویا کمرنگ تر شده و رنگ باخته است؟
رادش: من فکر میکنم نه برای اینکه ما قبلا فعالتر بودیم، اما به خاطر شرایط جامعه متاسفانه آن فضای دوستانه و رفاقتی در کارها کمتر شده است. در گذشته صمیمیت خیلی بیشتر بود، سر «در حاشیه» من با آقای مدیری هم صحبت کردم و این موضوع را مطرح کردم که چرا فضای کار مثل گذشته نیست و آدم سر کار دلش میگیرد، ایشان هم موافق نظر من بود.
البته این کلی نیست، هنوز برخی از کارها هستند که صفا و صمیمیت در آن وجود دارد اما کارهای گذشته حال و هوای دیگری داشت. من یادم است که با چه گریه ای جلوی دوربین می رفتیم و از صبح تا شب با لباس وسترن منتظر بودیم که جلوی دوربین برویم در «پرواز 57» و دلمان هم به این خوش بود. شب که میشد و آقای مدیری کار را برای خستگی عوامل تعطیل میکرد و من از شدت گریه منفجر میشدم و دست به دامن مهراد شدم که از شهرستان این همه وقت گذاشتم و یک کاری بکن بازی کنم.
یادم هست خانم جاهد آن زمان به من گفت که اگر یک صحنه بازی کردی و خوب بود، من عوامل را راضی میکنم که بمانند تا سکانسهای بعدی را هم بگیریم و اگر نه که هیچ. من به عنوان یک جوان تازه کار خیلی برایم سخت بود و جلوی دوربین رفتم و آن سکانس را گرفتند و خوشبختانه خوب از آب درآمد و ادامه دادیم. اینطور بود که ما کارمان را در حوزه تصویر شروع کردیم.
مدت هاست که در تلویزیون اگر بخواهید کار ببرید درخواست اسپانسر میدهند، شما تا چه اندازه در این فضا فعالیت کردهاید؟
نظری: من در دو سال گذشته با شبکه دو و کودک جلسات متعددی داشتم و با طرح موافقت شد، اما بحثی که مطرح شد همین اسپانسر بود. به همین خاطر کار تلویزیونی که میخواستیم انجام دهیم به تاخیر افتاد و خوشبختانه اتفاقات خوبی در حال رخ دادن است.
این فضایی که در تلویزیون ایجاد شده است را قبول دارید؟ به هر حال شما هنرمندانی هستید که با تلویزیون شناخته شدید و برای جذب مخاطب به آن کمک کردید. تلویزیون شاید از داشته های خودش به خوبی استفاده نمیکند؟
نظری: ما در بخش هنری فعالیت می کنیم و داشته ها همانطور که می گویند قدر سلامتی را بدانیم و تا هست کسی قدر آن را نمی داند. من فکر می کنم این مملکت هم شاید چیزهایی دارد که قدرش را نمی داند. ما که در مقابل اساتید این حوزه عددی نیستیم. یک روز یکی از آقای مهدی هاشمی پرسید که چقدر کم کار شده و حیف نمی شود؟ آنقدر ایشان بزرگوار است گفت که من کی هستم که حیف بشوم.
رادش: من چون آقای مهدی هاشمی را خیلی دوست دارم، سال ها و زمانیکه خودم کار می کردم غصه می خوردم که چرا این آدم نیست. الان که می بینم خیلی هست واقعا از صمیم قلب خوشحالم. حال شما ببینید چنین فردی یک دورهای کار نمی کرد.
نظری: در تلویزیون شاید مهم نیست که چه کسانی باشند یا نباشند، سیستمی است که هرکس باشد کار خود را ادامه میدهد و جلو میرود و آدمها مهم نیستند.
کار کودک برای نسل جدید نیازمند بروزرسانی است و باید به شکلی باشد که کودکان امروزی با آن ارتباط برقرار کنند. در مورد «ماجراهای حسنی و عمو رادش» این اتفاق رخ داد؟
نظری: پدران و مادران وقتی به سالن میآیند با کار نوستالژی دارند و چیزی که جالب است نمایش برای کودکان هم جذاب است و جزو معدود کارهایی است که هم تماشاگر کودک و هم بزرگسال از آن راضی بیرون میآیند. کاراکترها هم به خوبی برای بچهها قابل درک است و با آن ملموس میشوند.
در ضمن نمایش ما حدود 60 تا 70 دقیقه مخاطب را میخنداند بدون آنکه حرکت زشت و نامودبانهای داشته باشد.
در آخر درباره تمرین نمایش بگویید، برنامه تمرینی که داشتید چطور بوده است؟ به صورت کارگاهی تمرین داشتید یا به صورت تجربی و به واسطه آشنایی که باهم داشتید؟
نظری: من در تمرین تئاتر سیری ناپذیر هستم ولی رادش من را خسته کرده بود و خیلی خوش انرژی بود. نزدیک به دو ماه باهم تمرین کردیم و تصاویری هم در شمال گرفتیم. ما دو بازیگر هستیم که 70 دقیقه تماشاگر را شاد نگه میداریم. در حالیکه کار را به دلیل ظرفیت مخاطب کوتاه کردیم. اجرای دو نفره دشواریهای خود را دارد.
کاری که دو بازیگر بخواهند صحنه و ریتم آن را حفظ کنند سختی های خاص خودش را دارد و بازخورد تماشاگران نشان می دهد که خوشبختانه در این زمینه موفق بودهایم. من در یکی از اجراها خواستم به کودکان حال بدهم به میان جمعیت دویدم و وقتی برگشتم روی صحنه بریده بودم و نفسم دیگر بالا نمیآمد.