به گزارش ايسنا، در اين مراسم، حسيني ـ مدير كتابخانه و موزهي ملي ملك ـ در سخناني گفت: يكي از مهمترين دغدغههاي ما بايد حفظ فرهنگ و مليت ديني ما باشد و در اين راستا يكي از مهمترين اركاني كه در طول تاريخ توانستهاند حافظ فرهنگ و مليت ديني باشند، خاندانهاي فرهنگ و هنر هستند.
وی ادامه داد: این کتابخانه به عنوان سومین مرکز نگهداری آثارمحمد غفاری سعی دارد به این موضوع بپردازد تا دریچهای به خاندانهای فرهنگی و هنری کشور باز کرده و آغازی برای معرفی دیگر خاندانها باشد.
حسینی با اشاره به اقداماتی که در طول چند ماه گذشته تاکنون برای معرفی بیشتر خاندان کمالالملک از سوی این موزه انجام شده است، گفت: علاوه بر ایجاد تالاری به عنوان کمالالملک همهی آثار وی مستند سازی و وب سایتی از آن آثار، راه اندازی شد.
ابوالعلا سودآور نوهی کمالالملک هم در این مراسم با بررسی خاندانهای هنری به ویژه خاندان غفاری و تاثیر این خاندان بر هنر ایران گفت: هنرمندان ایرانی همیشه بر قدرت قلم و چیرگی دست تاکید داشته و دارند. اما این نکته را نیز نباید از یاد برد که مبنای آموزش در هنر ایران بر روابط شاگرد و استادی استوار بوده و شاگردان باید سالها مشق میکردند تا به این قدرت دست پیدا کنند و احیانا به مقام استادی برسند.
او افزود: تحول نقاشی ایران به خصوص مینیاتور در ایران از دوران گذشته به دلیل قدرت دست، بسیار ضعیف بود. حتی رضا عباسی که در نقاشی ایران تاثیرگذار و دنباله روی دو نسل گذشته خویش بود، ولی باز هم پیشرفت کُندی در این زمینه داشت.
وی تاکید کرد: آنچه تحول در این زمینه را سرعت بخشید، یک عامل خارجی یعنی برخورد با نقاشان خارجی و برخورد فلسفی بود. خارجیها حقیقت را ثبت و ضبط میکردند اما ایرانیها در نقاشیهای خود به حقیقت توجهای نمیکردند و تصویر ذهنی خود را میکشیدند.
به اعتقاد سودآور، نقاشان خارجی از پرسپکتیو و سایه روشن به عنوان دو وسیله برای بهتر کردن واقعیت در نقاشیهای خود استفاده میکردند.
نوه کمال الملک در ادامه توضیح داد: پرسپکتیو نظام مهندسی است که تقدم و تاخر را در اشیا تنظیم میکند. در حالی که این وسیله برای نقاشان ایرانی معنایی ندارد ولی نقاشان ایرانی در مقابل سایه روشن نتوانستند مقاومت کنند.
او اضافه کرد: تا زمانی که تصاویر، سایه روشن نداشتند مسطح به نظر میرسیدند تا دوران پایانی صفویه که «محمد زمان» سایه روشن را وارد کارهای خود کرد و به این ترتیب اشیا حجمدارتر و گویاتر به نظر رسیدند.
نوهی کمالالملک صورتسازی را یکی از ارکان مهم تصویر خواند و ادامه داد: هرنقاشی به دلایلی مانند خلقیات نقاش که در تصویر مشخص است، خصوصیت خاص خود را دارد.
سودآور افزود: با آمدن عبدالحسن غفاری کاشانی در اواخر دوره زندیه، وی در سالهای پایان زندگیاش به نقاشی پرداخت، نمیدانیم او چقدر تمرین داشته و اصلا چه زمانی تمرین میکرده است، حتی شاید بیشتر نقاشیهایش تفننی بوده ولی بیشترین علاقهاش برای ثبت و ضبط تاریخ بوده است.
او تاکید کرد: بیشترین تصاویر باقی مانده از ابوالحسن غفاری مربوط به خاندانش است. او اگر قدرت قلم نداشت دست کم قدرت تجسم داشت. نفر دوم از این خاندان نیز یعنی عبدالحسن دوم، با نام صنیع الملک وارد میشود که باید دربارهی قدرت قلم و آثارش مطالعه زیادی شود.
وی قدرت استفاده از رنگهای مختلف و قدرت قلم در تصویر و نگارش صورت را دو خصوصیت بارز کارهای صنیعالملک خواند و گفت: وی در کار صورتنگاری یدی طولانی داشت.
به گزارش ایسنا، مدیر پیشین موزهی هنرهای ملی ایران نیز در این مراسم با بررسی جایگاه کمالالملک در قاب تاریخ اجتماعی هنر معاصر به ارزیابی و تحلیل جایگاه هنری و اجتماعی این هنرمند پرداخت و افزود: تا کنون بیشتر به آثار کمالالملک از وجه فنی نگاه شده است، هرچند معتقدم وی و شاگردانش مظلومترین هنرمندان هستند و جایگاهشان به هیچ وجه به درستی تبیین نشده است. ولی به این باور رسیدهام که در طول نیم قرن اخیر از لحاظ فنی و علمی برخی از آثار وی مورد بررسی قرار گرفتهاند اما هرگز نخواستیم بفهمیم که ما کمالالملک را در چه تاریخی داشتهایم.
سید محمود افتخاری تاکید کرد: به اعتقاد من کمالالملک و مدرسهاش بسیار شتابزده مورد ارزیابی قرار گرفتهاند، این در حالی است که عوام و خواص آثار وی را به راحتی پذیرفتند و با آن ارتباط برقرار کردند.
او گفت: کمالالملک شخصیتی بود که به گفتهی شاگردانش از وی به عنوان یک پیامبر در عرصهی فکری یاد میکردند. زمانی که کمالالملک از میدان بهارستان به سمت مدرسهاش قدمزنان میرفت، مردم به احترام او مغازههایشان را میبستند و تمام قد جلوی او میایستادند، این نشان میدهد که او یک هنرمند مردمی بود.
افتخاری با اشارهای کوتاه به تاریخچهی زندگی کمالالملک اظهار کرد: چه بخواهیم و چه نخواهیم و چه ناصرالدین شاه می خواست یا نه، کمال الملک راهی فرنگ میشد چون او یک سنتشکن و به دنبال یک جریان جدید بود.
این هنرمند ادامه داد: کمالالملک بعد از بازگشت از فرانسه به ایران مکتب کلاسیک اروپا را که دویست سال قبل در اروپا منسوخ شده بود به ایران آورد، این قضیه شاید از ایرداتی باشد که افراد از وی میگرفتند. ولی به نظر من این بهترین کار او بود.
او تاکید کرد: در روزگار کمالالملک نقاشی کلاسیک نیاز اجتماعی ما بود. به گواه نوشتهها و افراد در قید حیات، کمالالملک و شاگردانش به عنوان یک مکتب و مدرسه بودند که در ایران یک قرن تاثیرات آن را دیدیم.
وی با اشاره به ابوالحسن صدیقی، استاد علی خان، استاد محمود اولیاء و اسماعیل آشتیانی به عنوان شاگردان معروف کمالالملک، گفت: باتوجه به شرایط اجتماعی تصور میکنم او و شاگردانش در جایگاه تاریخ ایران قرار گرفتند و حرکاتشان براساس نیاز جامعه بوده است.
براساس این گزارش، بهنام کامرانی نیز به بررسی و تحلیل نقاشیهای منظرهی کمالالملک پرداخت و اظهار کرد: ضرورتهای تاریخی پرداختن به کمالالملک از چند سال پیش احساس میشد. در آموزشهای دانشگاهی که بر پایهی آموزههای مدرنیستی است از کمالالملک و شاگردانش به عنوان یک بار منفی یاد میشود.
او افزود: شاید امروز در هنر معاصر ایران کمالالملک و شاگردانش حضور دارند و تجدید حیات میشود در واقع شیوهی نو کمالالملکی در جایگاه معاصر ایران تجدید حیات پیدا کرده و خود را پرقدرت نشان میدهد.
وی ادامه داد: کمالالملک در آثارش نگاهی دسته دوم به منظرهها دارد. اگر به کارهای وی نزدیک شویم ویژگیهای خاصی را در آن میبینیم. یعنی ادامه سنت نقاشی منظره در واقع یک جور ریزهنگاری از منظره و ثبت دقایق که سیر شهر نشینی نیز در آنها توضیح داده میشود، است.
او تاکید کرد: هنوز در کارهای شاگردان کمالالملک نیز مناظر روستایی بسیار زیاد دنبال میشود.
کامرانی با اشاره به این نکته که ویژگیهای فردی کمالالملک در برخی از آثارش مانند «آبشار دوقلو» نشان داده میشود، ادامه داد: این کارها ترکیببندیهای جسورانه دارند و آب در آنها نقش مرکزی برعهده دارد. حتی در کارهای ساختمان؛ حوض، جوی آب و یا حوضخانه حضور دارند ولی هرچه بیشتر پیش میرود ویژگیهای امپرسیالیستی و جنبهی نقد آن مورد توجه است.
این استاد دانشگاه اظهار کرد: در آثاری که کمالالملک در دوران میانسالیاش خلق کرده است به گونهای در آن نشانههای از افسردگی و تنهایی او نمایان است. در واقع منظرههای میانسالی وی خلقوخوی خاصی دارند که در آن مناظر با همه ویژگیها و جزئیات دیده میشود ولی انسان در آنها وجود ندارد، این در حالی است که در تلاشهای اولیهی کمالالملک معمولا انسانها در کارهایش حضور دارند چون کارهایش جنبهی واقع نگاری دارند.
او ادامه داد: کمالالملک در یک نامه بسیاری از آثارش را رد کرده و اعلام کرده آنها اهمیت چندانی ندارند ولی برخی آثاری که منظره دارند را پراهمیت خوانده است. این نشان میدهد او به مناظر اهمیت فوقالعادهای میدهد.
وی افزود: کمالالملک به دلیل مسافرتهای زیادش شناخت خوبی ازطبیعت و مناطق مختلف ایران داشته است. در واقع کارهای وی از نقطه نظر قومنگاری و مردمنگاری ارزش خیلی زیادی دارند.
به گزارش ایسنا، در ادامهی این مراسم، مدیر نشریهی «تندیس» با اشاره به کشف یک اثر دیگر از کمالالملک در دو هفته پیش اظهار کرد: هشتاد سال پیش این اثر از دید همه پنهان شد تا حود دو هفته پیش که با بررسیهای فراوان بر ما مسجل شد، آن متعلق به کمالالملک است.
محمد حسن حامدی نام اثر تازه کشف شده را «پورتیه» به معنای دربان خواند و یادآور شد: ۱۱۲ سال پیش این اثر در اروپا توسط کمالالملک کشیده شده و نهایتا وی آن را به ایران آورده است و برحسب علاقه و احترامی که به برخی از شاگردان خود داشته آن را به استاد ابوالحسن خان صدیقی سپرد، ولی از آنجایی که آن اثر امضا و نامی نداشت آن تا چند هفته پیش مغفول مانده بود تا به صورت اتفاقی کشف شد.
او در توضیح چگونگی سپردن این اثر به ابوالحسن خان صدیقی گفت: پس از بروز اختلافهایی بین کمالالملک و وزارت معارف، او تصمیم میگیرد آثارش را از مدرسه خارج کند. پس در ۲۲ اردیبهشت ۱۳۰۷ این کار را انجام میدهد و به کمک سریدار مدرسه، تابلوهایش را از مدرسه بیرون میآورد. بعد از یک هفته همه از این اتفاق خبردار میشوند و وزارت معارف از طرف دولت به استاد اخطاریه، میفرستد که باید آثارش را به مدرسه بازگرداند. آنها اعلام میکنند که کمالالملک وسایل مدرسه را خارج کرده است. در واقع نقاشیهای کمالالملک را جزو وسایل مدرسه حساب کرده بودند.
حامدی افزود: پس از پیگیریهایی که وزارت معارف در آن زمان برای صحبت با کمالالملک انجام میدهد. او ابوالحسن خان صدیقی را به عنوان رابط خود برای صحبت در این زمینه به وزارت معارف میفرستد. صدیقی از موضع کمالالملک دفاع میکند و میگوید؛ مگر دولت نقاشی میکشد؟ اما آنها اعلام میکند چون آثار در مدرسه خلق شده است متعلق به دولت است. به همین دلیل ما حدس میزنیم کمالالملک این تابلو را به خاطر حراست بهتر و بیشتر به صدیقی سپرده است و از سوی دیگر به قصد تشکر و دادن هدیه برای تلاشهای وی این کار را انجام میدهد. اما اینکه چرا ابوالحسن خان صدیقی از وجود این تابلو
پردهپوشی کرده است به سیستم مدیریتی کمالالملک به عنوان مدیریت پدرانهاش در مدرسه باز میگردد.
او اضافه کرد: شاید اگر کسی مطلع میشد که از آثار کمال الملک چیزی به صدیقی رسیده است، تنشی میان شاگردان ایجاد میشد. همچنین این اثر به مثابهی یک ثروت بود که به ابوالحسن خان صدیقی رسیده بود. از سوی دیگر براساس عزمی که دولت برای بازگردان آثار کمالالملک به مدرسه داشت اگر متوجه هدیه دادن این اثر به صدیقی میشدند، میتوانست باعثایجاد اختلاف میان دولت و آنها شود.
حامدی یادآور شد: دو ماه پیش به منزل دختر ابوالحسن خان صدیقی رفتم. وی جعبهای در یک پاکت به من داد که بر روی آن نوشته شده بود؛ شیشهی استاد کمالالملک و آثار خودم. در آن ۱۰ شیشهی عکس بود که تا کنون سه شیشهی آن به چاپ رسیده است.
او با اشاره به اقداماتی که موزهی ملی ملک نیز در زمینه معرفی بیشتر کمالالملک انجام داده است گفت: در یکی از شیشههایی که درون این پاکت بود عکسی از حضور استاد و شاگردانش در اتاق نقاشیهای کمالالملک بود که این نقاشی نیز بر روی دیوار آن عکس قرار داشت. تابلوی «پورتیه» با تقسیم ارثبه دختر ابوالحسن خان صدیقی رسیده بود. تجدید خاطرات نیز حکم در این زمینه را قطعیتر کرد که زمانی که کمالالملک قصد عزیمت به نیشابور را داشته است، تابلو را به صدیقی میدهد. تنها چیزی که همه حدسها را به یقین تبدیل کرد تعصبهای ابوالحسن خان صدیقی در زمان حیاتش نسبت به این تابلو بود.
حامدی با اشاره به مشخصات اصلی اثر نیز گفت: تابلوی «پورتیه» در قطع۵۰ در ۶۵ سانتی متر با تکنیک رنگ و روغن بر روی بوم در سال ۱۹۰۰ میلادی کار شده است. زمانی که کمالالملک در پاریس بوده این اثر به عنوان یکی از آخرین آثارش در خیابان «پرت مایو» کوچهی «قوآل» استاد آن را از دربان محل اقامت خود کشیده است.
او افزود: برای بدست آوردن این اطلاعات به یک سند برخورد کردیم. مرحوم معیر الممالک در تیرماه سال ۱۳۳۶ در مجله خود به آن اشاره کرده است.
به گزارش ایسنا، آیدین آغداشلو به عنوان آخرین سخنران این مراسم قرار بود به بررسی زندگی «کمالالملک» بپردازد اما در ابتدای سخنانش گفت: این کار در یک فرصت اندک امکانپذیر نیست پس سعی میکنم به نقاط تاریک زندگی او بیشتر بپردازم.
این هنرمند تجسمی خاطرنشان کرد: کمالالملک در زمان به سلطنت رسیدن ناصرالدین شاه به دنیا آمد و زندگی پر فراز ونشیبی را پشت سر گذاشت. او بعد از کمالالدین بهزاد مهمترین نقاش اساطیری ایران محسوب میشود. او یک شخصیت کاریزماتیک و جذاب بود و همهی عمرش را یکسان زندگی و فکر نکرد. درباره آثارش با یک مجموعهی مناقشه برانگیز و حضور مناقشه برانگیز طرف هستیم. همیشه این سوال در ذهن ما مطرح میشود که کمالالملک چه کسی است و چرا اینقدر مشهور است. جستوجوی ریشهی این قضیه اهمیت چندانی دارد و به عنوان یک دغدغه همیشه مطرح است.
این صاحبنظر سخنانش را اینگونه ادامه داد: آیا میتوان کمالالملک را در یک چارچوب قرار داد؟ به طور قطع نه. باید این مسیر پر فراز و نشیب را از جوانی تا پیری وی تغییر داد. اما به این نکته نیز باید اهمیت داد که کمالالملک در همه عمرش آدمی بود که باری عظیم و سنگین را بر دوش کشید و براساس شخصیتش تا جایی که توانست سرفرود نیاورد.
آغداشلو تاکید کرد: کمالالملک توانست از چنبرههای مختلفی گذر کند و دورههای گوناگون فراز و فرود را تجربه کند که اگر غیر از این بود، هیچگاه این مقام اسطورهای را به دست نمیآورد.
وی ادامه داد: قبول داریم هیچ کس بی خطا نیست اما باور دارم که کمالالملک با حوصله، متانت و باور این راه را طی کرد.
وی افزود: هنر نقاشی و نگارگری ایران در طول قرون همیشه هنری در وجه خیال بوده است، ولی اینکه به عنوان یک سنت دائم نبوده کاملا مشخص است.
آغداشلو اظهار کرد: نقاش کسی است که بتواند عین واقعیت را نقاشی کند. این وعده در طول هزار سال عمر تاریخ هنرهای تجسمی ایران یک وعدهی ضمنی بود اما کمالالملک به این وعده وفا کرد. کمالالملک زادهی دوران خود است و به بستر تاریخ خود تعلق دارد اما آن نشانهای از پدید آمدن نوعی تفکر مدرنیته و فرهنگ است.
او تاکید کرد: از قرن سیزدهم هجری قمری میتوان شواهدی را به دست آورد اما این نکته واضح است که زمانی که مدرنیته به سمت معاصر پیش میآید، مهمترین کاری که میتوان انجام داد این است که فرهنگ موجود را به گونهای به هم بکوبد که موجب پراکندگی شود. این ضربه در زمان ناصرالدین شاه قاجار وارد شد. نقاشیهای معمولی را مردم میتوانند بر روی سردر بازار قیصریهی اصفهان هم ببینند. ولی نقاشیهای کمالالملک در بخشی قرار گرفت که جزو پتک اصلی ضربه بود. درست است که نقاشی رسمی ایران نقاشی کمالالملک و شاگردانش است، اما کمالالملک در این میان قصوری نکرده است ولی به بخشی تعلق یافته
که آن خاری در چشم شده است.
آغداشلو گفت: ما چرا همهی هنرمندان را رها کردهایم و به کمالالملک چسبیدهایم؟ فکر میکنم چون او موفقترین بود. ما آئینهی تابناکی را میشکنیم که چهرهی دوران ضعیفتری را نشان میدهد که بعدها مورد غیظ قرار گرفت. بحثدربارهی کمالالملک به یک جفا تبدیل شد. ولی او بزرگ بود و پادشاهان متعددی را دید به ناصرالدین شاه وفادار ماند و از مظفرالدین شاه دل زده بود.
اين هنرمند تجسمي در بخش ديگري از سخنانش گفت: كدام كار از كمالالملك به اندازهي يكي از مجسمههاي هيچ پرويز تناولي فروش رفته است؟ مجسمهي ديوار تناولي دو ميليون دلار در سال ۲۰۰۶ در يك حراجي در انگليس به فروش رفت ولي نقاشيهاي بزرگ كمالالملك چه؟ اعتقاد دارم در حق كمالالملك كم كار شده و به آن جفا شده است. ما مجموعه شكستهاي خود را سرريز او كرده و سرشكني ميكنيم اما جايگاه كمالالملك حكم تاريخ است.
شناسه خبر:
۶۹۹۰۹
نمایش جدیدترین اثر کشف شده از " کمالالملک "
در نشست زندگی و آثار محمد غفاری(کمالالملک) که عصر روز گذشته یکشنبه ۲۷ آذرماه در موزهی ملی ملک برگزار شد، جدیدترین اثر کمالالملک که حدود یک هفته پیش کشف شده بود هم به نمایش درآمد.
۰