در دو قسمت گذشته رد پای ابرقهرمانان را در یک انتشاراتی کوچک در نیویورک دهه ۳۰ پیدا کردیم؛ از مجله ای به نام «مارول کمیک» که دست پرورده هایش کم کم به سینما و تلویزیون راه پیدا کردند.
ژانر ابرقهرمانان ترند جدید صنعت سرگرمی بود که در طول دهه های بعدی به تدریج بزرگتر و شخصیت های بیشتری به دنیای آن افزوده شد. گرچه همان طور که مرور کردیم تلاش ها برای گذار این دنیا از صفحات کاغذی به پرده های نقره ای سینما «یکی داستانی بود پر آب چشم» که گاه تا شکست مطلق پیش رفت.
دهه سرگردانی یا تو آن گمشده ام هستی؟
دهه ۹۰ نیز تفاوت چندانی با سال های قبل نداشت. مارول سرسختانه دنیای ابرقهرمانان خود را گسترش می داد و امتیاز بهره برداری آنها را به استودیوهای سینمایی و تلویزیونی می فروخت، ولی آنها با ساخت محصولاتی بی کیفیت فرصت ها را حرام می کردند. مردان ایکس، بی باک، موج سوار نقره ای، ۴ شگفتانگیز و مرد آهنی کاراکترهایی بودند که در این دوران توسط کارگزاران صنعت نمایش برگزیده شدند، اما راه به جایی نبردند.
این در حالی بود که دیسی کامیک DC Comics رقیب سنتی مارول در عرصه کامیک و مطبوعات، از آنها جلو افتاده بود و ابرقهرمانانش شامل بتمن و سوپرمن به محصولات سینمایی موفقی تبدیل شده بودند.
مارول در حوزه مطبوعات اوضاع رو به راهی داشت. آنها در دهه ۶۰، ۷۰ و ۸۰ میلادی رشدی ثابت داشتند و در اوایل دهه ۹۰ در بهترین وضعیت مالی تاریخ خود بودند، اما در این بین اتفاقاتی دیگر در حال وقوع بود؛ مهمترین آنها ترکیدن حباب بازار کامیک ها بود. در این سال ها بی شمار ابرقهرمان در مجله ها ظهور کرده بودند و در کنار آن رسانه ها با فشاری بی اندازه و البته بی پایه و اساس این ذهنیت را در دل مجموعه داران و سرمایه گذاران به وجود آورده بودند که این کاراکترها گنج های آینده هستند و سرمایه گذاری در آن ها ضامن موفقیت های بی شمار در آینده است. اما سرانجام ترکیدن این حباب و مجموعه ای از اشتباهات استراتژیک مالی دیگر مارول را به تسلیم واداشت و آنها در اواخر سال ۱۹۹۶ اعلام ورشکستگی کردند.
اما این شکستی موقتی بود، چرا که کمتر از دو سال بعد، ToyBiz غول صنعت اسباب بازی در آمریکای شمالی به یاری آنان برخاست و امتیاز دو کمپانی در هم ادغام و مارول پس از سال ها کشمکش حقوقی و مالی دوباره روی هدف اصلی خود متمرکز شد؛ صنعت سینما.
قهرمانان خبر از تغییر فصل می دهند
مارول این بار برای اقتباس سینمایی سراغ یکی از کاراکترهای کمتر شناخته شده خود رفت. Blade یا همان «تیغه» شخصیتی قهرمانگونه است که مادرش در هنگام زایمان او توسط دکتری خون آشام گزیده و کشته می شود، اما مجموعه ای از آنزیم های بدن خون آشام به بدن نوزاد وارد شده و او را تبدیل به موجودی نیمه انسان- نیمه خون آشام می کند. تیغه دارای مهارت هایی فوق انسانی می شود که نقطه ضعف خون آشامان، همچون ترس از نور خورشید را ندارد و هوس خون خوردن را نیز با خوردن سرمی خاص مرتفع می کند.
تیغه دارای مهارت هایی فوق انسانی می شود که نقطه ضعف خون آشامان، همچون ترس از نور خورشید را ندارد و هوس خون خوردن را نیز با خوردن سرمی خاص مرتفع می کندتیغه در ۱۹۹۸ اکران عمومی شد و با فروشی معادل ۱۳۱ میلیون دلار گیشه ها را از آن خود کرد. تیغه به معنای واقعی اولین اقتباس درست و حرفه ای از یک شخصیت کامیک بود. همچنین اولین بار بود که یک شخصیت کارتونی به یک فیلم اکشنِ پرهیجان با درجه سنی R - دارای صحنه های خشونت آمیز - تبدیل می شد.
تیغه(۱۹۹۸)، بعد از فاجعه ای چون هواردِ مرغابی(۱۹۶۸) که یک افتضاح مطلق بود و ۶ تمشک طلایی بدترین فیلم در حوزه های مختلف را از آن خود کرد و مجازاتگر(۱۹۸۹) و کاپیتان آمریکا(۱۹۹۰) که حتی در آمریکا به اکران نرسیدند، یک موفقیت تمام عیار بود و همچون یک گلوله برفی رها شده از قله بزرگ و بزرگتر شد؛ موفقیتی که خبر از آغاز عصر طلایی ژانر ابرقهرمانان می داد.
تیغه(۱۹۹۸) اولین فیلم بر پایه کاراکترهای مارول بود که با یک دنباله - تیغ۲(۲۰۰۲) - همراه شد و با تریلوژی تیغ:سه گانه(۲۰۰۴) به تکامل رسید.
سلطان جهانم به چنین روز غلام است
مارول پس از سال ها حقانیت خود و سودآوری شخصیت های کامیک در دنیای سینما را ثابت کرد و حالا دیگر فصل خوشه چینی فرارسیده بود.
آنها دیگر چپ و راست حق امتیاز کاراکترهای خود را صادر می کردند تا خیالشان راحت باشد ورشکستگی هرگز برنخواهد گشت. این آغاز موجی از اقتباس های سینمایی از دنیای ابرقهرمانان و دنباله های فراوان آن است که هنوز در سینمای جهان وجود دارد.
بعد از موفقیت تیغه(۱۹۹۸)، کمپانی فاکس قرن بیستم به تکاپو افتاد تا از موج به وجود آمده نهایت استفاده را ببرد. آنها سال ها قبل امتیاز مردان ایکس X-Menرا از مارول خریداری کرده بودند، اما ساخت فیلم در دالان های هزارتوی استودیوی بزرگ آنان به فراموشی سپرده شده بود.
فاکس از تجربه موفق مارول استفاده کرد و در تمام زمینه های این اقتباس سینمایی، از فیلمنامه تا پوشش بازیگران حساسیت فوق العاده ای به خرج داد. برای توصیف نتیجه تنها یک کلمه می توان به کار برد؛ حیرت انگیز!
مردان ایکس داستان گروهی از انسان هاست که به واسطه جهش ژنتیکی در دوره جنینی از توانایی های ویژه ای برخوردار شده اند. گروهی از آنان این توانایی ویژه را پنهان کرده، گروهی دیگر به کمک انسان های عادی می شتابند و البته گروهی دیگر از این قدرت مافوق بشری سواستفاده می کنند.
یکی از این جهش یافتهها به نام پروفسور چارلز فرانسیس اگزاویه (که بعداً با نام پروفسور ایکس شناخته میشود)، تصمیم میگیرد هدف مهمی را دنبال کند: حفاظت از انسانها برابر جهش یافتههای شرور و تضمین امنیت سایر جهش یافتهها در برابر خطرات احتمالی انسانهای عادی.
او از میان شاگردانش، گروهی زبده را به عنوان مردان ایکس گرد می آورد.
مردان ایکس(۲۰۰۰) با بازی هیو جکمن نزدیک به ۳۰۰ میلیون دلار فروش کرد و نظر اکثر منتقدان را در پی داشت. این مردان شگفت انگیز -واژه ایکس از کلمه انگلیسی Extra به معنی فوقالعاده گرفته شده است- آنچنان در دل مخاطبان سینما جا باز کردند که یکی از موفق ترین سری فیلم های تاریخ سینما رقم خورد و تا سال ۲۰۱۷ مجموعه بالغ بر ۹ دنباله بر آن ساخته شد: ایکس۲:مردان متحد(۲۰۰۳)، مردان ایکس: آخرین ایستادگی(۲۰۰۶)، خاستگاه مردان ایکس: ولورین(۲۰۰۹)، مردان ایکس: کلاس اول(۲۰۱۱)، ولورین (۲۰۱۳)، مردان ایکس: روزهای گذشته آینده(۲۰۱۴)، ددپول(۲۰۱۶)، مردان ایکس: آپوکالیپس(۲۰۱۶) و لوگان(۲۰۱۷) همگی دنباله و اسپینآف هایی (داستان های فرعی) بودند که بر نسخه اولیه مردان ایکس ساخته شد و مجموعا نزدیک به ۵ میلیارد دلار در این سال ها فروش کردند. جالب اینجاست که این چرخه هنوز سر ایستادن ندارد و برنامه اکران سه دنباله دیگر در سال ۲۰۱۸ و یکی در ۲۰۱۹ در دست انجام است!
و این ها همه گواه آن است که مارول به عنوان مغز متفکر و داستانسرای این دنیای خیالی از چه پتانسیل شگفت انگیزی برای قبضه صنعت سرگرمی برخوردار است.
ام درخشش مردان ایکس(۲۰۰۰) پایان ماجرا نبود. در حقیقت داستان تازه شروع شده بود و به قول معروف تا سه نشود، بازی از آب در نخواهد آمد! در نتیجه صحنه برای ورود ابرقهرمانی خزنده آماده می شد.