فیلم «زرد»/سینمای ایران آماده برای فیلم تلخ ساختن!

سینمای ایران در این سالها اسیر یک فضا و یک لحن شده است که سرآمد آنها هم اصغر فرهادی است و بسیاری از فیلمسازان اول به این فضا و لحن رفتند و از آنجاییکه تعدادشان هم کم نیست اما تمامیت سینمای ایران را اسیر یک زبان تلخ کرده اند، «زرد» هم محصول همین جریان ساخته شده و مصطفی تقی زاده به عنوان تجربه اول هم در گیرودار همین تلخی و حضور در بیمارستان اولین فیلمش را ساخته است.

«زرد» روایت چند جوان است که به واسطه اختراعی که انجام دادند عازم ایتالیا هستند اما یک تصادف و بیماری کشنده یهویی یکی از شخصیت ها مانع این سفر می شود و موقعیت قبلی جایش را به سخت کوشی برای تامین پول پیوند کبد می دهد. فیلم گره اول را با یک معرفی دم دستی می اندازد و درحالی که آدمهای فیلم و جایگاه آنها برای مخاطب تعریف نمی شود اما داستان نقطه گذاری می شود و به سر خط دیگری می رود که آمادگی آن ایجاد نشده است و فیلم در مسیری می افتد که متریال آن به واسطه سینمای اجتماعی ایران آماده است و روایت آن سخت نیست بلکه تنها فیلمنامه نویس همین موقعیت های کوچک را کنار هم می چیند که روی ادامه آن تاثیر کلی ندارد و تنها وقت کشی است که در این موقعیت ایجاد شده باید به لطف آن پایدار ماند.

«زرد» در جایی می توانست اسیر کلیشه ها نشود و آن هم جایی بود که دوست ندیده و بی هویت شهاب به او می گوید که کسی حاضر به اهدای عضو است و اگر فیلم طوری جلو می رفت که حامد (شهرام حقیقت دوست) برای پیوند اعضا نیازمند کبد، پسر بچه می شد که در تصادف مصدوم شده و در زمانهای نزدیک به فرم رضایت، خانواده پسربچه از راز این تصادف با برخی کدها مطلع می شدند و آن وقت حاضر به پیوند اعضا نمی شدند، فیلم را وارد فاز جدید و مهیجی می کرد و این چالش جدی ای بود که می توانست فیلم را اثری کند که حرف های تازه ای را در یک روایت پرکشش مطرح می کند، نه اینکه روابط پنهانی مرد با یک دختر جوان رو شود که موقعیت تصنعی بین همسر حامد(ساره بیات) و دختر جوان بوجود آید و یا کلاه گذاشتن پسر ناتنی خانواده ای که قصد فروختن کبد را دارند و پر واضح بود که پیرزن و پسر جوانش با رحیم مخالف بودند اما چهار جوان به اصطلاح مخترع این را متوجه نشدند و راستی اون دکتر دوست شهاب چی شد در این موقعیت!؟

«زرد» در عین حال که در اجرا یک پختگی دارد که نمی توان حدس زد پشت آن یک کارگردان فیلم اول است اما به لحاظ درام بسیار کم دارد و همین کم داشتن در پرداخت شخصیت ها باعث شده که اون غنا و وابستگی ای که لازم است بین حامد و نهال باشد و بعد ما این میل به زنده ماندن حامد را در نهال ببینیم در فیلم نیست به طوری که واکنش های منفعلانه وی بسیار یخ است. سکانس مربوط به پول گرفتن نهال از پدرش برای حامد بسیار فضای سرد و بی روحی دارد، در حالی که این موقعیت نیازمند یک تلاش بسیار است و یا علت مطرح نکردن موضوع با خانواده حامد در عین حال که خانواده او آمادگی لازم را حتی برای ازدواج دخترشان را دارند.

مهرداد صدیقیان و بهاره کیان افشار در این فیلم ضمن شناخت جایگاه نقش خود به اندازه در فیلم حضور دارند و بازی یک دستی را از خود نشان دادند اما بازی بهرام رادان در «زرد» به اندازه نام او نیست و جا داشت که برای این نقش با استفاده از نگاهش بازی هایی را ارائه دهد که نیازمند دیالوگ نباشد.