سالهای سال، یکی از مهمترین دغدغهها در سینما، کمی سهلگیری بیشتر در ساخت فیلم بود که مشکلات ناشی از آن بسیاری از بزرگان را خانهنشین و جوانان را وادار به مهاجرت کرده بود. در کنار این موضوع فیلمهایی هم بودند که مدتها از نمایش آنها به دلایل مختلف ممانعت به عمل میآمد و سینماگران امید داشتند در وزارت ارشاد جدید به مشکلات چنین آثاری رسیدگی شود و درنهایت به نمایش درآیند. رویکرد وزارت ارشاد جدید اما، حل این مسأله بود. البته شاید بهزعم عدهای در عمل کار چندانی از پیش نبرد.
در چندسال گذشته فیلمهایی مثل گزارش یک جشن، عصبانی نیستم، خیابانهای آرام، خرس، آشغالهای دوستداشتنی، خانه پدری و پارادایس و رستاخیز و اخیرا کاناپه و ارادتمند: نازنین، بهاره، تینا و وقت داریم حالا ازجمله فیلمهایی هستند که همچنان اکران نشدهاند.
حدود دو ماه پیش بود که
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در نامهای به رئیس سازمان سینمایی ضربالاجلی دوماهه برای تعیین تکلیف بسیاری از این فیلمها تعیین کرد. با وجود آنکه برخی از فیلمها هنوز هم وضع مشخصی ندارند، اما نباید از نام چند فیلم عبور کنیم که در این مدت توانستند بعد از چندسال رنگ پرده را به خود ببینند.
قصهها، گس، پرویز و مادر
قلب اتمی ازجمله فیلمهایی بودند که مشکل داشتند، اما در
دولت جدید اکران شدند. زادبوم اما، یکی از این آثار و از مهمترین آنهاست. فیلمی ساخته ابوالحسن داوودی که سال ٨٧ در جشنواره فجر نمایش داده شد، جوایز مهمی دریافت کرد و بعد به دلایلی به بایگانی سپرده شد، امروز بعد از ١٠سال به نمایش درآمده است. زادبوم داستان خانوادهای گسیخته است که هر کدام از اعضایش در گوشهای از دنیا میگذرانند.
اتفاقاتی متقاطع اما درنهایت آنها را که هرکدام گرفتار مشکلاتی هستند، دور هم جمع میکند. این روایت در تلاقی با مفاهیمی همچون میهندوستی و حرمت به زادگاه و
خاک مجموعا زادبومی را شکل داده که با
بازی خوب بازیگرانش، مثل عزتاله انتظامی و مسعود رایگان فیلمی قابل اعتنا را خلق کرده است.
از طرفی زادبوم در کارنامه داوودی هم اثری مهم محسوب میشود، زیرا به نوعی مانیفست او درباره مشکلات خانه و دردهای آن است. زادبوم که در بیستوهفتمین دوره
جشنواره فیلم فجر به نمایش
درآمد و از میان ٦ نامزد سیمرغ بلورین این رویداد، جایزه بهترین فیلمنامه و بهترین
موسیقی متن را دریافت کرد و همچنین در بخش بینالملل جشنواره نیز بهعنوان بهترین فیلم پلاک طلایى سیمرغ و سیمرغ نگاه ملى را از آن خود کرد، هیچگاه بهطور دقیق مشخص نشد چرا سالها اجازه نمایش نداشت.
آنچه آنروزها بعضی از مسئولان وقت وزارت ارشاد اعلام کردند نمادینبودن آن بود. یعنی زادبوم را با تفکرات گوناگون میشد تفسیر کرد. کارگردان فیلم در همان روزها در مصاحبهای اعلام کرد که فیلم ۱۷مورد اصلاحیه خورده است. این اصلاحات در
دولت نهم به فیلم وارد شده بود. بعد از آن با روی کار آمدن دولت دهم، معاونت سینمایی وقت وزارت ارشاد تلاش کرد تا مشکل زادبوم را با اصلاح حلوفصل کند، حتی
روابط عمومی سازمان سینمایی بهطور رسمی اعلام کرد که ممیزی کار آنها نبوده است.
اما چیزی به نتیجه نرسید تا داوودی همچنان در ابتدای مسیر باشد. بعد از حدود ١٠سال اما حالا زادبوم درحال اکران است و چنین اتفاقی بهترین فرصت برای گفتوگو با ابوالحسن داوودی است.
داوودی اگرچه این روزها مشغول فیلمبرداری فیلم تازه خود، هزارپا است، اما درخواست من را پذیرفت و صریح از زادبوم حرف زد. داوودی اعتقاد دارد ظلم بزرگی در حق این فیلم شد، اما همچنان و با وجود اکران، زادبوم را نادیده میگیرند. از نظر او نحوه اکران زادبوم بدترین و محدودترین شکل ممکن است. حرفهایمان اما درنهایت به هزارپا هم کشیده شد. فیلمی که به گفته داوودی کاملتر و بهتر از کمدی موفق قبلی او، نان،
عشق و موتورهزار است.
کسانی که مشکل ساختند باید پاسخگو باشند
سخت است امروز درباره فیلمی که باید سالها قبل به روی پرده میرفت حرف زدن، اما دوست دارم برای آغاز گفتوگو از جملهای از خود شما کمک بگیرم که زادبوم را یکی از ملیترین فیلمهایی میدانید که ساخته شده است. ١٠سال پیش چه انگیزهای شما را مجاب کرد که چنین فیلمی درباره وطن بسازید؟
این انگیزه و فکر به خیلی پیشتر از ١٠سال، شاید سه دهه قبل برمىگردد. یعنی همان دهه نخست انقلاب، زمانی که احساس کردم با شکلگیری دورانی جدید، به جای اینکه از بعضى مواهبی که انقلاب به وجود آورده، استفاده کنیم، گاهیوقتها گرفتار مشکلات پدید آمده میشویم. یکی از آن مشکلاتی که هیچوقت به اندازهای که باید، مورد توجه واقع نشد، مهاجرت جوانها از این مملکت بود.
سالهای درازی است شاهد این هستیم که نیروی جوان ما که صاحب استعداد و نبوغ هستند، کشور را یکى پس از دیگرى ترک میکنند، بدون اینکه هیچ تلاشی برای حفظ یا بازگرداندن آنها بشود. همان زمان به این نتیجه رسیدم سرمایهای که هرسال به این ترتیب از دست میدهیم بالاتر از همه سرمایههای ملی دیگر-
نفت و گاز و
معدن قرار میگیرد.
پس فکر اینکه روزی فیلمی درباره مهاجرت بسازم به وجود آمد. بعدها که این طرح از طرف رضا میرکریمی عنوان شد، احساس کردم طرح مناسبی است که این موضوع هم در آن گنجانده شود. پس با فرید مصطفوی حدود ١٠ ماه روی فیلمنامه این اثر کار کردیم و نهایتا زادبوم متولد شد.
نخستین سوال مخاطب بعد از دیدن زادبوم این است که واقعا چرا باید چنین فیلمی سالها در محاق باشد. در این سالها متولیان این توقیف رسما گفتند که دلیل این ممنوعیت چه بود؟
هیچوقت. چون هیچوقت دلیل قانعکنندهای وجود نداشت برای همین در هیچ شرایطی، هیچ دلیل منطقیای به من گفته نشد. البته دلایلی بود که همه موهوم بودند.
مثلا دوره دولت نهم و دهم بارها به من اعلام کردند که مثلا صدای آواز زن را باید از فیلم حذف کرد! من هم گفتم اگر کسی صدای آواز زن در این فیلم بشنود، من به او جایزه میدهم! بعدها موارد دیگری مطرح شد از طرف کسانی که مشخص بود اصلا فیلم را ندیدهاند و فقط یکسری شیطنتها و بدگوییها نسبت به فیلم شنیده بودند.
عدهای هم طبق معمول براساس نظریه تئوری توطئه، خلاقیتهای خودشان را بروز دادند و شروع کردند به شکافتن پس پشت این فیلم و کشف ایدههای
عجیب و غریب بدون اینکه مبنایی داشته باشد. به هر صورت فیلم همینی است که درحال اکران است و تفسیرهای دیگر غیرمنطقی است.
برای اکران امسال ممیزیهایی هم اعمال کردید؟
بهجز یک جمله هیچ پلان و سکانسى از فیلم ممیزی نشده است. لحظاتی از فیلم کوتاه شده که مربوط به قسمتهای کمتحرکتر آن بود که خود من همراه با تدوینگر فیلم بهرام دهقان سعی کردیم با این کار ریتم فیلم را برای نمایش عمومی سریعتر کنیم. بنابراین این فیلم با فیلم اولیه از لحاظ مفهوم و نشانهها و تصاویر هیچگونه تفاوتی ندارد. کسانی که آن زمان برای زادبوم مشکل آفریدند باید پاسخگو باشند که واقعا در این فیلم چه دیدند.
امروز مشکل نمایش فیلم رفع شده، اما همچنان زادبوم جزو فیلمهایی است که حوزه هنری آن را تحریم کرده، درحالیکه ظاهرا حوزه زمانی تهیهکننده فیلم بوده است.
بله. جالب است که آن سال و در آن شرایط بخش عمدهای از بودجه زادبوم از بیتالمال تامین میشد، یعنی حوزه هنری که از بودجه دولت استفاده میکند ٦٠درصد در فیلم سهیم بود. البته ابتدای فیلم صددرصد صاحب فیلم بودند و بعدحوزه، بنیاد فارابی را با خودش سهیم کرد.
مدیران بعدی حوزه که جایگزین شدند، همان نهادى که روزی با اشتیاق و اصرار به من سفارش فیلم را داده بودند، با تغییر فاز ١٨٠درجهاى و بدون هیچ دلیل مشخصی آن را توقیف کردند و من مجبور شدم براى رهایى فیلم، سهم آنها را نقدا بخرم و حالا هم که آن را تحریم کردهاند.
بعد از زادبوم، رخ دیوانه را ساختید و الان مشغول ساخت هزارپا هستید، اما به هر صورت شما از فیلمسازان کمکار سینمای ایران به حساب میآیید. اتفاقی که برای زادبوم افتاد انگیزه شما را برای انجام کارهای بیشتر تغییر نداد؟
بدون شک توقیف زادبوم در دورانی تاثیر زیادی روی من گذاشت. در دولت دوم احمدینژاد فضاى کارى آنقدر بد بود که من به همراه چندین کارگردان مطرح سینمای ایران دور هم جمع شدیم و فکر کردیم بهتر است کار سینما را کنار بگذاریم و یک سفارش غذا راه بیندازیم! حتی پیشنهاد شد اسم فیلمهایمان را هم روی غذاها بگذاریم. شرایط تا اینجا تیره شد و پیش رفت. فیلمسازانی که گرد هم جمع شده بودیم همه از کارگردانهای درجه اول این مملکت بودند، ولی شرایط ساخت فیلمی که مدنظر داشتند، فراهم نبود.
دلیل کمکاری من در آن دوران به این خاطر بود که از خیلی سالهای قبل شرایط اقتصادى زندگیام را برای خودم بهگونهای فراهم کرده بودم که بتوانم به راحتی نه بگویم. یعنی فیلمسازی را فقط به خاطر آنچه مسئولیت خودم میدانم، چه مسئولیت هنری و چه مسئولیتی که در قبال مردم دارم و چه آنچه شخصا میپسندم، انجام دهم.
هیچوقت به فیلمسازی بهعنوان ممر معاش و درآمد زندگی نگاه نکردم که مجبور باشم هرسال فیلم بسازم که زندگیام بگذرد، چراکه زندگیام سادهتر از آن است که به بیش از دو
حقوق بازنشستگى نیازى داشته باشم.
در مورد اکران زادبوم صحبت کنیم. بههرحال فیلم مربوط به حدود ١٠سال قبل است. نگران عدم ارتباط تماشاگر امروز با زادبوم نیستید؟
ببینید موضوع فیلم طوری نیست که مخاطب با آن دیر ارتباط برقرار کند. موضوع کاملا انسانی است. حرف زادبوم چه الان و چه ١٠سال آینده و چه ٥٠سال قبل یکى است. فیلم درباره حرمت خاک و حفظ یک خانه بهعنوان وطن است و احترام به بنیانی مقدس به نام خانواده. در مملکت ما با وجود حکومت دینى و تبلیغات اخلاقی و ارزشى، متاسفانه روزبهروز خانواده جایگاه خود را از دست میدهد، چراکه مسئولیتهاى اخلاقى جامعه در سستترین حالت خود قرار دارد، مسأله زادبوم این است.
امروز یکی از اصلىترین شاخصههای آسیبهای اجتماعی در ایران بحرانهایی است که در پی ازهمگسیختگی خانوادهها خلق میشود و ناشی از عدم اعتمادی است که بین آدمهای این جامعه شکل گرفته. از عدم اعتماد و نزدیکى اهل قدرت تا تودههای مردم. بنابراین این مسأله هیچوقت کهنه نمیشود.
اما چیزی که فراتر از ارتباط تماشاگر با این فیلم، من را شگفتزده کرد این بود که غیر از حوزه هنری که تکلیفش مشخص است و با رویکرد و دگماتیسمی که در این سالها در رفتار متناقض و ضد فرهنگى از خود بروز میدهد، هیچ انتظاری از آنها نیست، خیلیهای دیگر در مسئولیتهاى فرهنگى هم زادبوم را نادیده گرفتند. ما در اکران، با بدترین، غیرمنصفانهترین و محدودترین شکل ممکن نمایش روبهرو هستیم و تعداد تخلفات در همین اکران محدود هم بسیار زیاد است. از طرف دیگر به غیر از دو سه سالن با ساعات اکران مرده، اکثر سالنهایی که به زادبوم اختصاص دادهاند یا سالنهای از رده خارج است یا سالنهایی با سانسهای شناور صبح که در همانها هم تخلف و کمبود سانس وجود دارد.
فکر نمیکنید این شرایط میتواند ناشی از شکل کمرنگ همان دیدگاه ١٠سال پیش باشد که همچنان وجود دارد؟
شاید همچنان وجود دارد، ولی من در این مدت از افرادی ظاهرا فرهنگى حیرت کردم که رفتار آنها اصلا نشان نمیداد اینگونه برخورد کنند. مثلا رفتار دوستی که مسئول سینماتیکت است و کل سینماهای دولتی ارشاد را در اختیار دارد و زادبوم هم غیر از اینکه فیلمی ملی محسوب میشود، کاری است که در آن دوران چهار جایزه مهم گرفته و الان همه متوجه شدهاند که چه ظلمی در حق آن شده است.
ضمن اینکه درحالحاضر ٤٠درصد این فیلم متعلق به بنیاد فارابی است، ولی نهتنها تا چند روز قبل حاضر نشده بودند که حتی یک سانس از سینما فرهنگ را در اختیار آن قرار دهند، بلکه در سینما هویزه
مشهد هم که سینمایی متعلق به دولت است، سالنهاى بسیار کوچک ٣٥نفری که مخصوص نمایشهاى تجربى است و تازه آن را هم در سانسهای مرده به ما دادند. این میزان تلاش برای نادیده گرفتن و نابودکردن زادبوم برای من حیرتانگیز است. از حوزه هنری دیگر انتظاری وجود ندارد، اما رفتار بعضی افراد به ظاهر فرهنگى که این فضاى تلخ را به وجود آوردند، حقیقتا دل من را شکست.
چنین رویکردی البته کمسابقه نیست، ولی دلیل آن چه میتواند باشد؟
انگار جریانی در کار است که آدمها را برانند به طرف ساخت فیلمهای بىخاصیت سخیف. فیلمهایی که فقط کف سلیقه مردم را نشانه برود و آنها را با استفاده از شنیعترین غرایزشان فقط دو ساعت سرگرم کند. الان ظاهرا کسی به این موضوع توجه نمیکند. فیلمی که برای آن، به غیر از زمان تحقیقات اولیه و فیلمنامه، گروه بزرگى دوسال وقت صرف کردهاند و بعد برای نمایش آن هشتسال انتظار کشیدهاند، آیا واقعا شایسته است که کمترین حمایتی از آن نشود؟ این میزان بیاعتمادی، من فیلمساز را هم به سویى هل میدهد که فیلمهایی بسازم که با تکیه برکف سلیقه تودهها راحت با آن میلیاردی بفروشم. باید از مسئولان پرسید که واقعا این فضاى آرمانىشان است؟
و رجوع شما به کمدی بعد از حدود ١٥سال با فیلم هزارپا ناشی از تاثیرات همین فشارهاست؟
نه به هیچوجه. از همین الان میگویم هزارپا فیلم خوبی است (میخندد). فیلمنامهنویسان آن از یکسال پیش با نظارت خودم سناریوى فیلم را نوشتند و تا امروز شخصا از هزارپا راضی هستم و مطمئن باشید تحت فشارها تصمیم به کمدیسازی نگرفتهام. مسأله من موقع ساخت فیلم مخاطب است، ولی نه کف سلیقه مخاطب. سعی میکنم تا اندازهای که توان دارم سقف سلیقه را نشانه بگیرم و از آن شروع کنم.
من همچنان نان، عشق و موتورهزار را میبینم و دوست دارم. فضای کمدی هزارپا شبیه به آن است؟
هم هست و هم نیست. کامل شدهتر از نان، عشق و موتورهزار است. هزارپا قالبی کاملا جدید دارد و فیلمی است که کار بیشتر، چه در عرصه تهیه و چه خود کار، روی آن انجام شده است.
فکر میکنید هزارپا کی آماده شود؟
کی کار شیطان است (میخندد). اگر قبل از فجر آماده شد سعی میکنیم در جشنواره نمایش دهیم، اگر هم نشد بعد از جشنواره!