بیشک در شب کنسرت نمایش «سی» آزمون و خطاهایی صورت گرفته که گوشههایی از آن بر مخاطبین مختلف و از جنبههای مختلف چه از دیدگاه شعری و چه دیدگاه موسیقایی و جنبه زیباییشناختی هویدا گشت لیکن خروجی و برآیند برنامه دیشب چیزی نبود جز نوآوری و خلق اثری بدیع که اولین ویژگی آن بر همگان، نو بودن اثر بود. تنیدگی تار و پود موسیقی و نمایش آنچنان بدیع بود که تا نیم ساعت اول هرچه مخاطب میدید حسی از نو شدن و ذهنیتی بود که داشت کاری تازه میدید و دنبال نشانهها و ایماژهایی از جنس موسیقی بر رخ نمایش میگشت. همین جنبه مخاطب را دست کم نیم ساعت اول مغروق خود ساخته بود. از سوی دیگراستفاده شکوهمند و درست از ویدئو مپ و تصاویر سه بعدی و هماهنگ ساختن تصاویر مجازی بر دیوار حقیقی و ستونهای محل اجرا(کاخ سعدآباد) بهدرستی فضای مناسبی را برای جولان موسیقی و نمایش مهیا میکرد.
همواره کار اول سخت و دشوار است و ایده سهراب پورناظری و همایون شجریان در کنسرت نمایش «سی» چالشهایی فراوان داشته که بر نوآوری و بهره از موسیقی و سازهای ایرانی در شعر پارسی را میتوان سرمشق بسیاری را که میگویند این عرصه دیگر مجال نوآوری نیست قرار داد.
شاهنامه فردوسی اثری گرانقدر و بخش جدایی ناپذیر هویت ایرانیست که با خردورزی حکیم طوس مجموعهای از میراث فرهنگی همچون شعر، آیین پهلوانی، نقالی و حتی نجوم را در قالبی درخشان به ایرانیان هدیه داده است و حال پس از گذشت هزار سال از خلق این اثر جاودانه باید برآن بود که این میراث چراغ روشن و راهگشایی در آسمان فرهنگ و هویت ملی این مرز و بوم باشد. کنسرت نملایش «سی» در این راستا کاری ارزشمند انجام داده و شاهنامهخوانی همایون شجریان و نقالی صابر ابر و بهرام رادان و دیگر هنرمندان و سهراب پورناظری خالق اثر، توشهای از رهرو این میراث گرانبهای ایرانیست.
«ساز بیتاب است این قصه شنیدن دارد/ شرح این واقعه دیدن دارد...» یقینا برگزار کنندگان این برنامه میتوانستند همچون دیگر برنامههای روتین خود با بهره از معروفیت و محبوبیت عوامل بدون کمترین چالش و دردسری به اجرای کنسرت پرداخته و چه در گیشه و چه در میان اهالی هنر نیز با استقبال روبرو شوند لیکن اینجاست که وظیفه هنرمند این اجازه را نمیدهد و هنرمند خلاق به پویایی هنر میاندیشد و حتی اگر این ایده همراه با بیشترین انتقادها، ایرادها و چالشها همراه باشد باز سربلند از نوآوری و پیگیری مطالبات فرهنگی برآمده از دل هزارههاست...«باید این چشمه به دریا برسد/ شب امید به فردا برسد/قصه کوتاه کنم نوبت رودابه و زال است امشب/خواب آسوده محال است امشب...» آری چشمه فرهنگ و میراث هنری ما با ابراز وجود و تکیه بر آثار گذشتگان به دریا خواهد رسید.
در کنسرت نمایش«سی» تعدد عوامل کار را دشوارتر کرده و هماهنگی دشوارتر. کلیت همراهی و تنیدگی موسیقی با صدای همایون شجریان که بیشتر به پردهخوانی میگروید به درستی صورت گرفت و موسیقی بیکلام و متن نمایش نیز در حد مطلوبی ارائه شد و کمک شایانی به درک مخاطب از بار عاطفی صحنهها و اشعار و دیالوگها میکرد. یکی از ویژگیهای خوب اجرا، کیفیت بسیار مطلوب صدابرداری بود چراکه رضا صادقی که خود موزیسینی برجسته و با توانایی است و چند قطعه ازین کار را نیز تنظیم کرده بود به درستی میدانست صدا باید چگونه باشد.
هنرپیشگان این اجرا تمام تلاش و زحمت خود را با تمام وجود با عشق برای این اثر کشیدند لیکن با وجود اینکه تمام نقشها اسطورهای بود لیکن بجز مواردی در بازی صابر ابر و خانم دلنیا آرام با خوانش اُپراییشان دیگر هنرپیشگان از جمله بهرام رادان هنرپیشه توانا و نامدار سینمای ایران که به حق از تواناترین جوانان هنرپیشه امروز سینمای ایران است نتوانسته بود نقش اساطیری خود را علیرغم تلاش فراوان به اجرا بگذارد. شاید صداسازی غیر تئاتری و نوع دیالوگها در کار رادان میتوانست به دیده شدن کارش کمک کند اما آنچه بیش از همه باعث میشود کار رادان چنان که انتظار میرود نباشد، متنی است که برای او نوشته شده و مجال حرکت و جولان را از او میگیرد. متنی که یکساعت تمام، او را فقط در موقعیت بالارفتن یا پایین آمدن از گیسوان رودابه قرارداده و انرژی را که شایسته رادان است برای او صرف نکرده است. بهرام رادانی که در سینما ثابت کرده است اگر متن خوبی برایش نوشته شود از پس ایفای سخت ترین نقشها هم به خوبی بر میآید.
موسیقی این اجرا در جایگاه مکمل صحنههای نمایش به دوبخش تقسیم میشود. اول، متن نمایش که عموما دارای موسیقی بیکلام و بیشتر با نوازندگی کمانچه، سهتار و تنبور سهراب پورناظری بود که بسیار با فضای کار عجین شده بود بهویژه با بهره بردن از ساز تنبور که به لحاظ دیرینگی این ساز و شاهنامه همخوانی عجیبی بین این دو برقرار بود. و سازهای اکمپانیمان. این سه ساز اصیل ایرانی نیز در فضاسازی و حجمدهی مثبت و کارساز بودند.
دوم بخشهای با کلام با اجرای گروه کامل موسیقی سنتی و نیز همراهی گیتاربیس و خوانندگی همایون شجریان که بیشتر به پردهخوانی و ختم پرده و گشایش پردههای بعدی منتهی میشد نیز در خدمت کلیت کار بود لیکن استفاده از آثار دیگر آلبومها در این اثر این ذهنیت را برای مخاطب ایجاد میکرد که در این بخش کمتر به نوآوری در خلق اثر اهتمام شده و بیشتر به ترکیب در نوآوری تاکید شده است. از جمله بخشهای خوب موسیقی میتوان به استفاده بهجا از ضرب زورخانه با نوازندگی آیین مشکاتیان نام برد که همین اجرای ریتمها و میزانهای رایج ضرب زورخانه دقیق در جای درست و در خدمت اثر بود و صحنه را با حضور خود کامل میکرد.
در مجموع اجرای کنسرت نمایش«سی»آمیزهای بود از نوآوری و شاهنامهخوانی و موسیقی سنتی و پاپ و اُپرا که برای رسیدن به هویتی مستقل همچون ساختار «شاهنامهخوانی» یا موسیقی «اُپرا»ی کلاسیک غربی، راهی بس دراز در پیش دارد و بیشک به سرانجام خواهد رسید چناچه برگزار کنندگان، این اجرا را اولین و آخرین اجرا قرار ندهند و اینچنین ایدههایی مستدام باشد.