خانم مجری: به من می گویند شما پیر نمی‌شی؟!

در یک روز زمستانی با آزاده آل ایوب، مهربان و خوش صحبت که خاطرات کودکی خیلی از بچه‌ها را ساخته است به گفت‌وگو نشسته‌ایم؛ یک گپ و گفت دوستانه و بدون تعارف!

 
کودکی شما با چه حال و هوایی گذشت؟

دوران کودکی من مثل خیلی‌ها؛ دوران بسیار شیرینی بود. از همه مهم‌‌تر در کنار جمع خانواده سپری شد. خیلی از چیزهایی را که امروز وجود ندارد تجربه کردیم؛ مثل سفر دسته جمعی، دسته جمعی پای یک سفره نشستن، گپ و گفت‌ و با هم خندیدن. ما برای بازی کردن تنها نبودیم، همبازی داشتیم؛ چیزی که امروز خیلی از بچه‌ها ندارند.

به نظر خودتان کودک درون شما چند ساله و در چه حال است؟

کودک درون من به سن بلوغ رسیده و 9 ساله است. هم احساس بزرگ شدن دارد و هم احساس کودکی می‌کند. بچه‌ای است که دیگران قبولش دارند و در عین حال می‌تواند شیطنت کند. در عین حال چون هنوز کوچک است از خطاهایش می‌گذرند. دیدم نسبت به ولی‌نعمتم خدا همین است: من همان بچه کوچک هستم که در زندگی به من فرصت داده راه درست و اشتباه را انتخاب کنم.

بچه‌های امروز به چه مجری نیاز دارند؟

از همه مهم‌‌تر باید خودش باشد، صادق باشد و فیلم بازی نکند. بعضی‌ها واقعا بچه‌ها را دوست ندارند و به خاطر جذابیت‌های این راه وارد این کار می‌شوند. شاید استعداد داشته باشند، ولی چون قلبشان با بچه‌ها یکی نیست نمی‌توانند خیلی موفق شوند. مجری باید بچه‌ها را خیلی دوست داشته باشد، قدرت ارتباط برقرار کردن با کودک را داشته باشد، کودک درونش صد درصد زنده باشد، حوصله و اعصاب قوی داشته باشد، آنها را سرزنش نکند. بچه‌های امروز ناخوآگاه به سمتی گرایش پیدا کردند که حرف‌هایی می‌زنند، بازی‌هایی را انتخاب می‌کنند، با سخت‌افزارها و نرم‌افزارهایی آشنا هستند که ما حتی اسمش را نمی‌دانیم و این‌ها برای ما عجیب است. ما باید بپذیریم شرایط آنها با ما متفاوت است و آنها را درک کنیم. باید به آن عشق بورزیم. وقتی می‌خواهد چیزی به آنها بگوید فکر نکند کار مجری فقط این است که بیاید و حرف بزند. باید حرف‌هایش را بیشتر با زبان بدن به بچه‌ها بگوید تا با حرف زدن. من با تو یکی هستم، درک می‌کنم و دوستت دارم.

یک مجری کودک تا چه زمانی و سنی می‌تواند به اجرای کودک ادامه دهد؟ با این که از یک سن به بعد نباید کار کودک انجام داد موافقید؟

 

ابدا! (می‌خندد) مگر فوتبال است؟ مگر من بازیکن فوتبالم؟ یادم می‌آید قبلاً می‌گفتند در اوج کنار بکش! این یعنی به فکر خودت بودن. آمدن و انجام دادن کاری برای در خاطره‌ها ماندن. اگر هدفت بچه‌ها هستند باید تا وقتی نفس در سینه داری کار کنی. هر کسی برای بچه‌ها کار می‌کند با دلش کار می‌کند. می‌گویند:«عجب! شما پیر نمی‌شی، شما چقدر جوون موندی! و...» این به خاطر انرژی است که از بچه‌ها دریافت می‌کنی. تا زمانی که توانمندی باید کار کنی. به صورت مجری‌های زمان کودکی ما که نگاه کنی توی صورتشان محبت و عشق موج می‌زند. پس نمی‌توانی بگویی این مجری چون سنش بالا رفته دیگر نباید کار کند. می‌توانی یک مادربزرگ گوگولی برای بچه‌ها باشی که دامنت را پهن کنی، بچه‌ها رویش بنشینند. قربان صدقه شان بروی و برایشان قصه بگویی.

در این سال‌ها چه تغییری کرده‌اید؟

اگر به 10 ، 15سال پیش نگاه کنم می‌گویم امروز از هیچ چیزی متعجب نمی‌شوم، انتظار هر چیزی را دارم. به هیچ چیز دل خوش نمی‌کنم. حتی رنگین کمانی که از آن عبور کردم. چون دنیا شبیه یک دلقک سیرک است. حواسم جمع است که مرا بازی ندهد. با رنگ و لعابش به وجد بیایم ولی یادم باشد که محدودیت زمانی دارد. خیلی زیاد دلم برای اجرای بچه‌ها و زمان آمدن بچه‌ها تنگ می‌شود.رنگین کمان با وجود شکوهمند بودنش رنج‌ها و مشقت‌های زیادی هم داشت. به خاطر بچه‌ها تحمل کردم و خواهم کرد. امروز دوری را تحمل می‌کنم. مطمئنم این فصل هم تمام می‌شود و درختان شکوفه می‌دهند.

به نظر شما خاله نرگس چقدر شبیه آزاده آل‌ایوب است؟

خاله نرگس یک جاهایی جا می‌ماند، مثل الان که در تلویزیون کار نمی‌کند. وابسته، دلبسته، جاه طلب، رویاپرداز، وحشتناک احساساتی و لطیف است. به نظرم دائم مثل سیندرلا کفشش را جا می‌گذارد تا سرنوشت بهتری پیدا کند. آزاده واقعگراست، پذیرفته هر گل زندگی خاری دارد. دختری رویاپرداز و بی فکر نیست، خیلی قوی‌‌تر شده است، این‌قدر که حتی یک قدمی فتح قله هم سقوط کند می‌گوید فدای سرم! ولی خاله نرگس زار زار گریه می‌کند. (می‌خندد)

دغدغه شما برای بچه‌های امروز چیست؟

تنهایی بچه‌ها! متأسفم که این را می‌گویم، ولی اگر از روان‌شناسان بزرگ بپرسیم می‌گویند افسردگی ویژه‌ای در بچه‌ها وجود دارد. این درد خیلی بزرگی است که دلیلش تنهایی بچه‌هاست. من به والدین خرده نمی‌گیرم، شاید شرایط اقتصادی و تربیتی ایجاب نمی‌کند که تعداد بچه‌ها بیشتر باشد. اما این تک فرزندی، ارتباط نداشتن با فامیل و همسایه، زندگی آپارتمانی (بچه‌ها نباید بدوند، باید ساکت باشند و انرژی‌هایشان را نمی‌توانند تخلیه کنند)، گاهی والدین فقط دغدغه سیر کردن شکم بچه‌ها را دارند؛ بطن وجودی بچه‌ها تغذیه نمی‌شود. دلم می‌خواهد کاری را که انجام می‌دهم سوخت و ساز درونی روح بچه‌ها باشد.

یک نکته طلایی به پدر و مادرها

 

ناگهانی تصمیم به بچه‌دار شدن نگیرید. اگر بچه‌دار شدید مسئولیت آن را بپذیرید. بچه خوب یا بد شود، نشانه‌ای از وجود شماست. در جهت رشد و نمو او نه تنها زمان تولد بلکه تا کهنسالی او مسئول هستید.

با حذف خاله و عموهای تلویزیونی موافقید؟

هرس کردن خاله‌ها و عموها خوب بود، ولی کاملاً از ریشه زدنش نه. خاله نرگس ناگهان بشود نرگس؟! یعنی هویت او را بگیریم. خیلی از بچه‌ها الان عمو، عمه، خاله، دایی ندارند. حداقل این‌طور می‌فهمند مثلا دایی(برادر مامان) یعنی چه؟ (باخنده) و این که حیف است شخصیت‌هایی که پرورش دادید و بچه‌ها آنها راپذیرفته و محبوبند، خاطره و نوستالژی هستند را کنار بگذاریم. اگر در برنامه‌های مناسبتی مثل ماه رمضان و تحویل سال به سلیقه‌اش احترام نگذاریم دیده نمی‌شود. گاهی یک برنامه ارزان با مجری محبوب، رضایتمندی و درصد مخاطب بالا دارد.