قاطبه کارشناسان و تحلیلگران، اقتصاددانان و تهیهکنندگان سینما از هر نوع گرایش فکری معتقدند جهت فربهشدن اقتصاد سینمای ایران، بدون تردید تزریق سرمایههای بخش خصوصی به رگهای پیکره نحیف سینما یکی از راهکارهای مؤثر است و از این طریق میتوان به ریشههای اقتصادی کمبنیه سینمای ایران کمک کرد. با وجود اینکه سالهاست سینمای ایران به اعتبارات مالی دولتها و انواع و اقسام وامهای بانکی متکی است، اما به مرور با اتخاذ روشهای علمی اقتصادی میتواند در مسیر درست ساختار عرضه و تقاضا قرارگیرد. هرچند بارقهای از این سرمایهها به طور آزمایشی به سینمای ایران ورود پیدا کرد، اما درنهایت تجربه موفقی نشد. نمونه عینی این مسئله حضور بابک زنجانی در عرصه سرمایهگذاری در سینما بود. اولینبار نام بابک زنجانی بهعنوان سرمایهگذار در فیلم «هیچ کجا، هیچکس» به کارگردانی ابراهیم شیبانی مطرح شد. آن زمان کسی او را نمیشناخت و تنها بهعنوان یک تاجر پولدار مطرح شده بود. اما باید گفت در تیتراژ فیلم هیچ اسمی از زنجانی نبود. بعدا که مسائل اقتصادی و بحث دورزدن تحریمها علنی شد و رئیسجمهور سابق ایران در صحن علنی مجلس شورای اسلامی از فردی به نام «ب. ز» نام برد، حساسیتها به این سمت رفته و از معماری بابک زنجانی، رمزگشایی شد. اما برای نخستینبار خبرنگاران در افتتاحیه فیلم «نقش نگار» به کارگردانی علی عطشانی، با چهره بابک زنجانی مواجه شدند. شاید آن زمان به اذهان این سؤال خطور میکرد که آیا قرار است کسی در قامت «هوارد هیوز» وارد سینمای ایران شود و سرمایههای جدید همراه با رؤیاپردازیهای پرزرقوبرق را با خود همراه کند؟ هوارد هیوز، همان تهیهکننده معروف سینمای آمریکاست که مؤسس صنعت هوانوردی ایالات متحده نیز بود. او در دوران خود فیلمهای پرشکوه و بزرگی ساخت و رویای آمریکایی را به نمایش گذاشت. اما در نزدیکشدن به زنجانی و پرسش از او هیچ کدام از این ذهنیات شکل نگرفت. او فقط آمده بود در سینمای سرمایهگذاری کند و بعد هم به سود برسد. همین!
در آن مراسم، زنجانی امیر جعفری را بهعنوان مشاور خود معرفی کرد. بعد از آن در فیلم «سیزده» به کارگردانی هومن سیدی سرمایهگذاری کرد که البته امیر جعفری هم یکی از بازیگران فیلم بود.
اما بهتدریج که فساد اقتصادی در رسانهها پیگیری شد، بابک زنجانی دستگیر شد و همه به اصطلاح پیشزمینهها به عبارت دقیقتر به هوا رفت. حالا این روزها صحبت از ورود شهرام جزایری به دنیای سینماست. اما پرسش این است: چگونه؟
این سؤال را با او درمیان گذاشتیم و جزایری در پاسخ به «شرق» گفت: واقعیت این است که من به دنبال تأسیس «بانک جهانی شهرام» هستم که قرار است بازارهای بینالمللی را نیز پوشش بدهد. در این مسیر هم برخی دوستان مطرح کردند که فیلم آن را هم بسازم، یعنی فیلم «بانک جهانی شهرام». البته هنوز فیلمنامه آن به پختگی نرسیده است.
با چه هدفی؟
تغییر نگاه مردم به شهرام جزایری.
منظورتان فیلم مستند تبلیغاتی است؟
یک فیلم مثل همه فیلمهای سینمایی که خودم هم قرار است در آن بازی کنم. منتها در این فیلم قطعا خطوط قرمز نظام را رعایت میکنیم.
کارگردان آن کیست؟
باید بررسی کنیم.
با توجه به اینکه گفته میشود شما در زمینه مسائل اقتصادی و تجاری ایدههای مناسبی دارید. آیا نمیخواهید این ایدهها را هم در سینما وارد کنید؟
البته سعی مان براین بوده که هر جا حضور یافتیم منشأ اثر باشیم. دراینباره هم، خب بستگی به شرایط دارد.
در اینصورت راه کار کلیتان چیست؟
به نظرم، هر عرصهای همچون صنعت خودرو، فوتبال، رسانه و... اگر در ابتدا بهعنوان واحد اقتصادی در نظر گرفته شود و به اصطلاح به مثابه بنگاه اقتصادی تعریفش کنیم، در آن صورت میتوان منابع مالیاش را برای رشد آن تأمین کرد. اصولا هر واحد اقتصادی باید توجیه اقتصادی شود که دراینصورت صنعت سینما با سایر صنایع تفاوتی نمیکند.