چهار مرد در یک شبه اتاق بزرگ جمع شدهاند تا یک خودکشی آنلاین را به نمایش بگذارند. این شوی آنلاین سود شش میلیاردی برای یک شرکت تبلیغات دارد. دو نفر از این چهار نفر عاملان شرکت هستند برای بستن قراردادی با متقاضی خودکشی آنلاین و یک نفر نیز عامل فنی است و صد در صد نفر چهارم متقاضی خودکشی است. به نظر میرسد متقاضی خودکشی آنلاین قصدش از این عمل ممزوجی از نگاه فلسفی و تلافی اجتماعی و انتقام شخصی است. مرد جوان - البته همه جوان هستند - برای هر کار خود یا به کامو پناه میبرد یا به چهگوارا، تمزیجی از اگزیستانسیالیسم و سوسیالیسم.
در آن سو، دو عامل شرکت، دو شخصیت متضادند. یکی در خود، مقرراتی و البته غمگین و دیگری شخصیتی است الکی خوش و مسئولیتناپذیر. این تضاد عاملی میشود برای کشمکش و ایجاد کنشهایی که در نهایت همه چیز را تغییر میدهد و این تغییر اوجش در پایان پیشبینیناپذیر نمایش است که بهتر است ببینید و متوجهش شوید.
آشنایی نگارنده با فرزام رنجبر و آشنایی با شیوه کاریش به سال 90 بازمیگردد و البته این سال، سال آشنایی با امیر نوروزی نیز میباشد. جشنواره مونولوگ دانشگاه هنر تهران، به عنوان یک جشنواره مستقل دانشجویی جایی بود برای شناختن نسل جدید تئاتر ایران در فضای آکادمیک. فرزام رنجبر در آن جشنواره با اثری مشترک با امید اکبری - طراح صحنه «B5-6» - فضایی سوررئالیستی - روانکاوانه خلق کرده بود و امیر نوروزی یکی از کمدیترین نقشهای جشنواره در قالب یک سیزیف از آینده را ایفا میکرد.
این نسل سه سال بعد در جشنواره تئاتر دانشگاهی با یکدیگر و در یک کار مشترک خوش درخشید؛ ولی به سبب تعلل در ساخت و ساز تالار مولوی نمایش آثار به تعویق افتاد. در همان روز اختتامیه تالار سنگلج برای اجرای عموم آثاری همچون «B5-6» اعلام آمادگی کرد؛ لیکن دانشجویان مقاومت کردند و اصرارشان بر تالار مولوی بود. این اصرار امروز نتیجه داده و مولوی بزرگ در اختیار گروه جوان و پرانرژی رنجبر-نوروزی-اکبری است.
این گروه چندان از فضای سال 90 خود کنده نشدهاند و سبک و سیاق خود را با امتزاج آرا، پختهتر کردهاند و شکلی جدید به آن دادهاند. اگرچه دیگر با آن اثر شبه سوررئال در یک عکاسخانه مواجه نیستیم یا جملات پیچیده درباره سنگها؛ ولی هنوز فضا عجیب و غریب است و این همان مولفهای است که «B5-6» را به اثری درخور تبدیل میکند.
پاییز سال 1392 اولین همکاری امیر نوروزی و فرزام رنجبر در یک کار اقتباسی از نیل سایمون را در سالن خورشیدی دانشگاه هنر تماشا کردم. قرار بود نمایش به مدت سه شب اجرای عموم داشته باشد و به دلایلی کار منتفی شد. نمایش داستانی واجد مولفه عجیب بودن بود. عجیب در روابط میان یک زوج پزشک که در نهایت به اتفاقات عجیب منجر میشد. نکته اصلی آن بود که همه چیز در فضایی واقعی رخ میداد؛ ولی در معادلات رئالیستی تعریف نمیشد.
«B5-6» شکل قویتر از این حرکت است. چهار نفر قرار است مقدمات یک خودکشی را آماده کنند و این خودکشی سود هنگفتی عاید شرکت میکند. تاخیر در خودکشی این سود را بیشتر هم میکند. حالا یک سوال: مگر خودکشی یک آدم معمولی سودآور است؟ جواب ممکن است؛ چون همه چیز بر پایه منطق نمایش شکل میگیرد. این منطق نیازمند ارکانی است تا خودش را به مخاطب اثبات کند یا بهتر است بگوییم به مخاطب بیاموزد در جهان این اثر، منطق چیست. این منطق نیازمند یک نظم است و نظم برای اثبات خود محتاج تکرار. این مهم در نمایشنامه امیر نوروزی مشهود است.
مخاطب در تماشای «B5-6» با آدمهایی مواجه میشود که هر یک نقطه ظعفی دارد و گاهی این نقاط ضعف مشترک هستند. نقاط ضعف در نگاه اول ساده و معمولی هستند؛ اما همین ضعف است که فاجعه آفرین میشود و بهتر است بگوییم پایانی عجیب خلق میکند. چیزی میبینیم که انتظارش را نداریم، همان طور که از ابتدا انتظار دیدن خیلی چیزهای دیگر را نداریم. مثلاً مسئول فنی پروژه خودکشی آنلاین یک ساعت سرش به یک پریز گرم است و آخرش هم قهر میکند. بدون آنکه آن را دیگر غریب بدانیم؛ چرا که این رفتار منطقی است. جهان نمایش برای مخاطب یک دست میشود و حتی اتفاق نهایی دیگر غیرمنطقی نیست.
نمایشنامه امیر نوروزی بر پایه شخصیتها و رفتارها و تصمیمهایشان پیش میرود تا داستان. این رفتار و خصلت شخصیتها موقعیت خلق میکند. یکی فراموشکار است و دیگری شکمو. تقابل این دو ویژگی کشش ده دقیقه نفسگیر در نمایش دارد. جایی که منوی رستوران گم شده است و هر یک دیگری را متهم میکند. اما نقطه قوت نمایشنامه دقیقاً در ادامه میآید. جایی که همه خیال میکنند کشمکش پایان یافته است، تقابل سابق، تقابلی نو خلق میکند. نتیجه خوردن غذای اشتباهی است.
به نظر همه چیز مسخره میآید. جهان مضحکی است؛ ولی خلق این جهان مضحک چندان راحت نیست. نویسنده باید این جهان مضحک را از نوع خلق کند. از یک ابتدا تا یک انتها، این یک سازه پیشساخته نیست. جهان «B5-6» همچون اسمش ساختگی است و محصول ذهن. یک داستان رئالیستی نیست که با روابط انسانی کلیشهای بتوان همه چیز را حل کرد. روابط در چارچوب عرفهای بشری نیست. همه چیز درهم ممزوج میشود و یک شاکله نو خلق میشود و رنجبر بار درک این مطلب فضای نمایش خود را به ظاهر آشنا؛ ولی در باطن مرموز میگیرد. یک اتاق دراز که معلوم نیست کجاست. قرار است مخفی باشد؛ ولی پیک فستفودی آدرسش را بلد است و برایشان غذا میآورد. اما چه اهمیتی دارد که این جهان مخفی است یا نباشد. مهم اتفاقی است که میان شخصیتها میافتد.
رنجبر با درک شخصیتهای نمایش به آنان آزادی میدهد تا قدرتشان را به رخ کشند. اثرش را سیال میگیرد تا شخصیتها در صحنه مدام حرکت کنند و از آن دیوار مملو از شی چیزی را برجسته کنند. جهان مغشوش برای خودش نظمی دارد، همانند دیوار اتاق. شاید شلوغ و درهم باشد؛ ولی هر چیزی سر جای خودش نگاشته و نوشته شده است. این نمایش با تمام این چیزها دیدنی میشود.