فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
رویِ تو کس ندید و هزارت رقیب هست
در غنچهای هنوز و صدت عندلیب هست
گر آمدم به کوی تو چندان غریب نیست.
چون من در آن دیار هزاران غریب هست
در عشق، خانقاه و خرابات فرق نیست
هر جا که هست پرتوِ رویِ حبیب هست
آن جا که کارِ صومعه را جلوه میدهند
ناقوسِ دِیرِ راهب و نامِ صلیب هست
عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد
ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست
فریادِ حافظ این همه آخِر به هرزه نیست
هم قصهای غریب و حدیثی عجیب هست
شرح لغت: رقیب: مراقب و نگهبان/ غریب: آواره و درمانده از وطن
تفسیر عرفانی:
گرچه هنوز نشکفته ای، اما صدها بلبل در اطرافت هست. نظرگاه معشوق بر طالبان حقیقی است یعنی آنان که عاشقتر و بی سر و سامان درگاه او گشته و پیوسته در فراق او میسورند.
تعبیر غزل:
انسان ساده دلی هستی که بی جهت محبت خود را بر دیگران عرضه میکنی و آنان را در وفاداری مانند خود میدانی. این چند روز دنیا را به نیکی سپری کن. مگذار حوادث ناخواسته در تو تاثیر بگذارد.