« ابلق » فیلم تازه نرگس آبیار تحت تأثیر فضای خشونت جنسی علیه زنان (که درباره آن جنبشهایی مانند « می تو » برای جلوگیری از این اتفاقات هم به وجود آمد و دامنه وسیعی در سطح جهان را گرفت)، ساخته شده است، فیلم ابتدا به دنبال هویت بخشیدن به یک محله کوچک با آدمهای درون آن و مناسباتشان است و وقت زیادی را هم صرف پرداخت به این محله میکند تا در بزنگاه خود از آن بهره ببرد. با اینکه در فیلم جغرافیا شکل میگیرد و به یک تنگنا میرسد اما به یک مکان و زمان مشخص اشاره نمیکند.
آبیار هرچه که در فیلم «نفس» به عنوان یکی از فیلمهای خوب کارنامه کاریاش، به جزییات زندگی شخصیتهای فیلم نزدیک میشود و تاروپود آنها را با تصاویر درست و بهموقع روایت میکند اما در دو فیلم اخیرش تحت تأثیر و ذوقزدگی سوژه قرار میگیرد و از سوژه به عنوان بستر اصلی برای پرداخت به جزییات سینمایی استفاده نمیکند و با تکانهای بیش از اندازه دوربین نمیتواند از دل آن یک التهاب را بیرون بیاورد.
اگر بخواهیم «قیصر» مسعود کیمیایی را به عنوان یک رفرنس قابل ارجاع در سینمای خودمان مثال بزنیم که فیلمی در اندازه سینما است، مسئله غیرت در آن به درجهای از جنون میرسد که مرد داستان خارج از قواعد حاکمیتی به اجرای عدالت پیش میرود اما آبیار با جسارت به قصد یک فیلم زنانه به سراغ ساخت «ابلق» رفته است تا فیلم زمانه خود باشد اما چقدر مناسبات امروزی در آن گنجانده شده است؟!
«ابلق» در جاهایی تبدیل به میدان تسویهحساب میشود و به سمت بیانیه دادن میرود اما نرگس آبیار میتوانست با پشتوانه فیلم «نفس» به درون شخصیتها و رخداد درون فیلم نزدیکتر شود تا حس سمپاتی را بیشتر از این به مخاطب منتقل کند که برگ برنده جدیتر و به مراتب سینماییتری را رو کند؛ اما خودخواسته به سمت و سوی دیگری میرود تا جایی که به نمادسازی میرسد و آن تصاویر موشها را رو میکند. بله تغییرات نیاز است و یا حتی نگاه هوشمندانهتر به این رخداد؛ اما نمادسازی آن هم به این گلدرشتی برای چنین فیلمی نیست. فیلمساز دست به یک سوژهای زده که طرفداران بسیار دارد و همین تفکر فیلمساز به اکثریت موافق خود، او را محافظهکار کرده و این محافظهکاری نیاز به یک مراقبت اساسی دارد.
«ابلق» هرچند که فیلم کاملی نیست اما فیلم بدی هم نیست و همین جسارت فیلمساز برای ساخت یک محله کوچک با تمام اتفاقات و تناقضهای بسیار که فقر هم در آن ریشه دارد تا حدودی نمایانگر جامعهای آشفته است، جامعهای که بسیاری از آدمهایش نیاز به درمان و آموزش دارند که در موقعیتهای درون فیلم چه رفتاری را از خود نشان دهند. سینمای امروز ایران باز هم نیازمند ساخت چنین فیلمهایی است.