این روزها به سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری نزدیک می شویم و اهالی هنر در این میان مطالبات متفاوتی دارند. برخی ترجیح می دهند اوضاع مالی و معیشتی مردم سر و سامان بگیرد و برخی هم معتقدند کرونا جان پیکر نحیف هنر را ستانده است.
اما برخی هم معتقدند هرقدر هم شرایط بد باشد، نباید دست از تلاش برداشت و باید در راستای بهتر شدن اوضاع گام برداشت. یکی از این افراد « حامد عنقا » است که به واسطه نگارش آثاری نظیر « قلب یخی » و « نردبام آسمان » و ساخت سریال هایی مانند « آقازاده »، «پدر»، «بر سر دوراهی» و ... چهره آشنایی برای مخاطبان به حساب می آید. با او درباره مطالباتش از دولت آینده و اینکه نهادهای قدرت تا چه میزان بر زبان انتقادی فیلم ها و سریال ها اثرگذار هستند، گفت و گو کرده ایم که در ادامه می آید:
*آقای عنقا تولیدات شما همواره با اظهارنظرها و نقدهای گوناگونی همراه بوده است. شاید این موضوع به دلیل سوژه های متفاوت و برخی ملتهبی است که انتخاب می کنید که در افکار عمومی هم بسیار اثرگذار است. با توجه به تجربه شما در ساخت سریال «آقازاده»، نهاد قدرت چقدر نسبت به فیلم و سریال انتقادی سعه صدر دارد؟
-آقازاده که ملاک نمی تواند باشد و باید وسیع تر نگاه کرد ولی این واضح است که در طول تاریخ هیچکس و هیچ قدرتمندی حتی پرمدعاترین حات آزادیخواهان، به فرض گاندی یا نلسون ماندلا، یا حتی ولتر که میگوید: «حاضرم جانم را بدهم برای اینکه مخالف من حرف بزند» یا در ایران همانهایی که در دهههای هفتاد و هشتاد شعارشان شده بود «زنده باد مخالف من» نسبت به انتقاد روی خوش نشان نمیدهند و در برابر نظر مخالف برافروخته می شوند.
در همه جوامع و ممالک دنیا هم هیچ نهاد قدرتی (لزوما منظورم نهاد قدرت به مفهوم بد نیست) نسبت به انتقاد کردن علاقمند نیست، چه رسد به اینکه خودش هم بخواهد فضایی ایجاد کند تا انتقاد در هر سطحی مطرح شود.
**اما افکار عمومی علاقه دارد.
-این همان مثال معروف است که میگوید همه ما یک استالین درون داریم و هر چقدر خودمان به لحاظ جایگاه آدم بزرگتری شویم این استالین درونمان هم بزرگتر میشود. در طول تاریخ، که همیشه هم اهالی فکر و رسانه و آرتیستها پیشقراول زمینه انتقاد در جامعه بودند، موضوع اعتراض و انتقاد و هنر انتقاد، همیشه امری برای ایجاد فضایی بوده است تا به شرایط آرمانی برسند. یعنی مدام تلاش شده و پله به پله جلوتر رفتند. در این بین تطورات اجتماعی هم موثر وارد شده و در نهایت نهاد قدرت چارهای نداشته جز اینکه به این قواعد تن بدهد و اگر انتقادی را تحمل می کند بواسطه این موازنه ای است که اتفاق می افتد.
**ولی اینطور به نظر میرسد که حداقل در کشورهایی که داعیه آزادی دارند صنعت فیلم و سریال به راحتی گاهی رویکرد انتقادی دارد.
-اگر این طور هم هست که از ابتدا اینگونه نبوده است و زمان و هزینه های فراوانی داشته و همه اینها با فشار اجتماعی و پله به پله به وجود آمده. مهمترین و معروفترین لایحه حقوق مدنی در آمریکا برای مبارزه با مساله نژادپرستی، در سال های دهه شصت زمان کندی و ماجراهای اعتراضات مدنی مارتین لوتر کینگ اتفاق افتاد. فقط شصت سال از آن میگذرد. در واقع میشود گفت هیچکس ابتدائا به تو اجازه انتقاد نمیدهد و کسانی که کار انتقادی میکنند بدون اجازه این کار را انجام میدهند. اینقدر آزمون و خطا میکنند، بهایش را میپردازند تا به نتیجه برسند. بهایش هم در بعضی ممالک بیشتر است و در برخی ممالک کمتر. وقتی پله پله جلو میرویم، بعدیها متوجه سختی انتقاد روز اول نمیشوند. همین الان در کشور ما زمان انتخابات است و همه یا آزادیخواه شدهاند یا سوال سخت میپرسند یا جواب سخت میدهند. یا آن یکی که هشت سال وضعیت رسانهها در دورهاش مشخص بود، دو روز پیش تیتر مجلهای شده و میگوید: «من لیبرال دموکراتم» و مطمئن هم هستم که معنای لیبرال را نمیداند و هم نمیداند ترکیبش با دموکرات چه عوارضی دارد و امثالهم. نمونه هایی از این دست وقتی در مقام قدرت قرار میگیرند خودشان تحمل انتقاد ندارند که خب تجربه اش کردیم.
**این از وجه نهاد قدرت بود. در مورد جامعه، انتقاد از فسادی که وجود دارد در قالب فیلم و سریال روی جامعه و مردم چه تاثیری دارد؟
- از نظر من دو وجه دارد. به نظر من این خیلی کودکانه است که وقتی درباره فساد حرف میزنیم نگاهمان فقط به بخش دولتی باشد. من برعکس اینها فساد را مولود بی تفاوتی جامعه به سرنوشت اجتماعی خود میدانم، آن هم علی رغم اینکه شاید خیلیها احساس میکنند تاثیری در این شرایط ندارند. چون بزرگترین درد بیتفاوتی است و عدم مطالبه گری. وقتی مطالبه گری در جامعه نباشد دولت هم احساس پاسخگویی و فشار اجتماعی نمی کند و نهایتا همین فسادزاست.
**و در حقیقت اینجاست که رسانه وارد می شود.
-کار رسانه و آرتیست وقتی که دارد فیلم و سریال درباره فساد میسازد همین است که جامعه را هوشیار کند. یعنی چه؟ مثلا من که فساد یک وزیر را نشان میدهم، مخاطبم که آن وزیر نیست. خیلیها این اشتباه را میکنند و فکر میکنند هدف سریال این است که به فلان وزیر یا فلان مدیر و فلان آدم سیاسی حرفمان را برسانیم یا حتی به نهاد قضایی. آن ها که خود بهتر می دانند چه خبر است و اصلا کارکرد فیلم و سریال این نیست. شاید این وظیفه ی اهالی رسانه و مطبوعات اصیل باشد.
در واقع تلاش ما این است که جامعه را از این بیتفاوتی نسبت به موضوعی که در پیرامونش هست، دربیاوریم. حال ممکن است این واکنش در قدم اول به خود آن فیلم و سریال باشد ولی در ادامه سبب گفتمان سازی در جامعه خواهد بود، هر چند که این امتداد و استمرار می خواهد. از نظر من باید به اقشار مختلف جامعه که مثلا پرستار است، بگویم چون تو پرستار هستی و مثلا درگیر فلان موضوع اقتصادی در جامعه نیستی، دلیل نمیشود که نسبت به پیرامونت بیتفاوت باشی. باید به این موضوع توجه داشته باشی و بدانی پیرامونت چه اتفاقی میافتد. بزرگان فکری هر جامعه کارکردشان همین است. اینکه که مردم را نسبت به وقایع اطرافشان آگاه و حساس کنند، چه نلسون ماندلا چه گاندی چه نمونه وطنی خودمان یعنی امام خمینی؛ بسیاری از گروههای سیاسی در دهه چهل و پنجاه مبارزه مسلحانه و ترور و ... میکردند، مرحوم امام خمینی چرا به این موضوع قائل نبود؟ برای اینکه میگفت اگر مردم را آگاه کنیم، آن اتفاق خودش میافتد. حالا ممکن است زمان بیشتری ببرد ولی حتما تاثیر بزرگتری می گذارد.
*ولی این باور وجود دارد که هنرمند با هنرش امید یا ناامیدی ایجاد میکند و البته ما هم آن را در اثر سازنده می بینیم.
-اینکه امید در جامعه ایجاد کنیم یا ناامیدی، فیالذات وظیفه آرتیست نیست. تو اگر هزار کار انتقادی هم بسازی و هیچ واکنشی در جامعه نبینی یا هیچ بازخوردی از سیاسیها نگیری، انگار که داری پتک به نمد میکوبی. هیچ صدایی ندارد و وقتی صدایی ندارد یعنی فایدهای ندارد. مردم در ذات امیدوارند، اگر نبودند که همه خودکشی دستهجمعی میکردیم.
همه در ذات خودشان به یک فردای بهتر امیدوار هستند. اما فیلمساز، حتی آنهایی که به سیاهنمایی متهم میشوند، در ایجاد امید یا عدم امید بعد از نمایش اثرشان موثر نیستند. واکنشی که یک فیلم و سریال از صاحبان قدرت میگیرد در جامعه این امید یا ناامیدی را ایجاد میکند. فیلم و سریال امیدوارانه و حرف و سخنی که مردم در بستر جامعه آن را لمس نکنند صرفا یک شوخی تلخ است. یک نفر به عنوان یک گزارشگر، یک گزارش درباره فلان موضوع و فلان فساد مهم کشور به صورت مستند مینویسد. هیچ کس هم واکنشی به آن نشان نمیدهد، نه مردم و نه هیچ مقام مسوولی. این نهایتا به ناامیدی اجتماعی میانجامد نه فلان فیلم که حتما دایره مخاطب محدودی دارد.
**وقتی فیلم یا سریالی با این ادعا وارد میدان می شود که قصد نقد یا آگاهی دهی دارد، بخشی از جامعه درباره فیلمسازی که فیلم انتقادی میسازد بدبین هستند و میگویند سوپاپ اطمینان نهاد قدرت است. این را چطور میبینید؟ اصلا این نگاه درست است؟
-این حرف ها که همیشه هست و فقط مربوط به جامعه ما هم نیست. حتی در امریکا وقتی فیلمی ساخته میشود و مثلا رئیس جمهور امریکا یا فلان مقام رده بالای سیا را جاسوس نشان میدهد هم می گویند مثلا نهاد قدرت میخواهد حواس ما را پرت کند. ولی چاره چیست؟ یعنی سکوت را باید ترجیح داد بخاطر این نظرگاه یا باید بستر ایجاد همین حرف ها را هم در جامعه ایجاد کرد.
*در ایران نکته دیگری هم که میگویند این است که فقط بخشی از هنرمندان میتوانند فیلم و سریال انتقادی بسازد. مثلا خود شما «آقازاده» که ساختید یا...
-عرض کردم همانطور که یکی مثل حسین مهدویان هم وقتی فیلمی می ساخت، گفتند چون تهیهکنندهاش اوج بوده توانسته این حرفها را بزند یا حتی کسانی مثل کمال تبریزی، حاتمی کیا، ده نمکی و غیره. ما برای ساخت اثر انتخابات نداریم که مثلا کدام فیلمساز رای بیشتری میآورد تا اثری بسازد. اما اگر آن فیلمساز و نویسنده و تهیهکننده و کارگردان، میتواند امکانی ایجاد کند برای اینکه بتواند در جامعه حرفی بزند که مطالبه بخشی از آن است ولو آن که بخش دیگر تحلیل متفاوت تری داشته باشند، از جایی به بعد آن حرف است که اهمیت دارد و نه گوینده آن.
مثلا امروز میشود گفت تقریبا پرافتخارترین کارگردان معاصر ما که اصغر فرهادی است، فیلمهای اول و دومش را با کمک آموزش و پرورش ساخت یا بخشی از پول «درباره الی» را شهرداری آن زمان داده که اصلاحطلب هم نبود. امروز «درباره الی» مانده یا آن حرفها؟ مسعود دهنمکی «اخراجیها یک» را ساخت و همه گفتند اگر دهنمکی نبود کسی جرات نداشت با دفاع مقدس شوخی کند. گفتیم چند سال قبل کمال تبریزی هم شوخی کرده بود. گفتند کمال تبریزی هم به قدرت وصل است.
بعد از آقای دهنمکی هم چند فیلم در این حوزه ساخته شد که برخی مخاطب داشتند و برخی نداشتند. ولی فیلم آقای دهنمکی دیده شد. نمیشود گفت که آقای دهنمکی چون دیدگاه سیاسیاش آن طور است پس نباید این فیلم را بسازد. این نقض غرض است. افرادی که همیشه معتقد به این هستند که باید فضا باز شود، میگویند چون فضا آنقدر باز نیست که من فیلم و سریال انتقادیام را بسازم، پس این حرف انتقادی که شخص دیگری هم میزند سوپاپ اطمینان است خیلی توجهی به نتایج حرف خود ندارند و از سر یک عافیت طلبی می گویند.
صبر کنیم تا روزی که بخشنامه کنند هر کس می خواهد میتواند فیلم انتقادی بسازد؟ در طول تاریخ بشریت هیچوقت این اتفاق نیفتاده. یعنی هیچ نمونهای نمیتوانید پیدا کنید که نهاد قدرت در یک جایی از دنیا بیاید و بگوید بیایید از من انتقاد کنید، مگر این که شوی تبلیغاتی باشد. مثل همین الان که شوهای انتخاباتی را شاهد هستیم. چه چپ، چه راست همه فاز روشنفکری برداشته اند و نکته مهم تر، شاید خیلی ها فکر می کنند این افرادی که نام بردیم هیچ هزینه ای برای ساخت اثرشان ندادند. واقعا این طور نیست ولی ممکن است به دلایلی خیلی از این مسائل رسانه ای نشود.
**در این میان فضای مجازی هم کمک خوبی بوده.
-به نظر من اتفاق بدی نیست. هر چیزی که باعث گفتگوی بیشتر بشود مفید است. مثلا من دیدم آقای لاریجانی در کلابهاوس همزمان هم پاسخ یک مخالف و معاند انقلاب را می دهدو هم با افرادی که داخل کشور امروز نسبت به ایشان گرایش تندی دارند گفتگو می کنند. این اتفاق خوبی است. تنها کاری که ما به عنوان آدمهای رسانهای باید انجام بدهیم این است که بتوانیم این فضا را نگه داریم و امتداد بدهیم.
**این فضای گفتوگو که به لطف یک اپلیکیشن و نزدیکی به زمان انتخابات که همه سعه صدرشان بیشتر میشود، ایجاد شده، میتواند روی فضای سینما هم تاثیرگذار باشد؟
-اعتقاد واقعی من این است که سینما و سریال با همه تاثیرگذاری ای که دارند همیشه پشت مردم هستند. یعنی یک مقدار عقبتر هستند. بله. اگر بتواند این فضا ایجاد شود که این گفتوگو بتواند خودش را در آثار هنری متبلور کند حتما خوب است. هر چند این چیزها دستوری نیست و علیرغم اینکه همیشه در این کشور برخی دوست دارند برای این کارها برنامهریزیهایی داشته باشند اما شدنی نیست.
**چرا شدنی نیست؟
-آرتیست چه ارنست همینگوی باشد در جنگ جهانی دوم یا پیکاسو در ماجرای فاشیستها و اسپانیا، یا مسعود کیمیایی باشد که «گوزنها» و «سفر سنگ» میسازد، یا ابراهیم حاتمیکیا که «آژانس شیشهای» میسازد، به واسطه اتفاقی که در کف جامعه میافتد صاحب تاثیر و تاثر میشود. یعنی همیشه شروع از جامعه است و به هنرمند میرسد.