آمریکا به مثابه دولتی عهدشکن در اذهان ایرانیها شناخته میشود موضوعی که تجارب فراوان تاریخی بهترین مؤید آن بهحساب میآیند و بارها مورد اشاره رهبر انقلاب قرارگرفته است. ایشان طی بیانات خود در دیدار با مداحان اهلبیت(ع) در رابطه با موضوع مذاکرات هسته ای چنین میفرمایند:
«همه مشکل بر سر آن جزئیّاتی است که بنا است بنشینند و یکایک آنها را بحث کنند؛ این را خود مسئولین هم گفتهاند؛ هم به ما گفتهاند، هم در مصاحبههایشان به مردم این را گفتهاند؛ همهی مشکل بعد از این است. ممکن است طرف مقابل که یک طرفِ لجوج، بدعهد، بدمعامله، اهل دبّه در آوردن، اهل چکوچانه کردن، اهل از پشت خنجر زدن و اهل اینجور کارها و سیاهکاریها است، سر جزئیّات بخواهد کشور ما را، ملّت ما را، مذاکرهکنندگان مارا در یک دایره ای محصور کند...من هیچگاه درخصوص مذاکره با آمریکا خوشبین نبودم و این موضوع هم بواسطه یک توهم نیست بلکه بدلیل تجربهای است که در این باره وجود دارد. اگر در آینده جزئیات مسائل و حوادث و یادداشتهای مذاکرات هستهای این روزها منتشر شود، همه متوجه خواهند شد که این تجربه ما از کجا نشأت میگیرد». (1)
آمریکاییها در برابر ملت و دولت ایران همواره این عهدشکنی و لجاجت و بدرفتاریها را به صورت مستقیم و غیرمستقیم انجام دادهاند و تصویر بیاعتمادی را در اذهان ایرانی پایدار کردهاند، تجربه و روند مذاکرات هستهای در طی سالهای گذشته یکی از این صحنههای عبرتآموزی از رفتار آمریکاییها است، بهنحوی که در مراحل منتهی به فراهم شدن برجام و مراحل بعدازآن نیز این روند ادامه داشته و خواهد داشت، تحلیلهای متفاوتی تاکنون از پیشابرجام و خود برجام ارائه شده است و در این موقعیت قصد پرداختن دقیق به آن موضوعات را نداریم و بیشتر به ارائه یک سری نکات درباره مدل بدرفتاری های آمریکا در دوران پسابرجام اشاره میشود، کما اینکه در اولین قدمهای اجرایی شدن برجام این بدرفتاریها و موذی گریها انجامگرفته است و رفتار و اقوال مقامهای آمریکایی در این راستا قابلیت مداقه زیادی دارد، برای مثال در قضیه مختومه شدن «PMD» که بهعنوان یکی از دستاوردهای مهم برجام برای ایران و یکی از گامهای اولیه این فرآیند زمانی طولانی مدت پیشرو در زمینه اجرایی شدن برجام بهحساب میآید این موذی گری بهوضوح قابللمس است، آژانس انرژی اتمی که تحت نفوذ آمریکاییها قرار دارد و بنا بر نظر «گرث پورتر» روزنامهنگار و تحلیلگر آمریکایی «برخلاف نقش خنثی و فنیای که آمانو همواره از خود نشان داده و رسانههای خبری نیز آن را بدون هرگونه سؤالی پذیرفتهاند، درواقع آژانس بهعنوان دادستان ایالاتمتحده در پروندهسازی تسلیحاتی علیه برنامه هستهای ایران عمل میکند.»(3)
اجرایی شدن تعهدات آمریکا و اتحادیه اروپا در زمینه برجام نیز عملا مشروط به راستی آزمایی و تأیید اقدامات هستهی ایران توسط آژانس شده است، آژانس بینالمللی انرژی اتمی ارزیابی نهایی خود در رابطه با «PMD» را ارائه کرد اما به نحوی که عدم انحراف برنامه هستهی ایران را بهطور شفاف و کامل تأیید نکرد، باید با هشیاری کامل در برابر رفتار آمریکاییها عکسالعمل نشان داد و مراقب عهدشکنی حریف بود.
گرچه نکات مثبتی نیز در این گزارش دیده میشود با این حال نمیتوان «از رویکرد شیطنت آمیز ایالات متحده آمریکا و برخی دیگر از اعضای شورای حکام مبنی بر طرح "مسائل گذشته در آینده" به سادگی گذشت. مقامات آمریکایی قصد دارند با تکیه بر واژه "نگرانیهای بالقوه"، زمینه طرح مسائل گذشته را در آینده فراهم کنند، یعنی مقامات کاخ سفید قصد واقعی بستن پرونده پی ام دی را در عمل ندارند. بنابراین باید مراقب این بازی وقیحانه از سوی رقیب بود. استفاده مقامات آمریکایی از واژه «نگرانیهای بالقوه» نشان دهنده رویکرد غیر حقوقی و شیطنت آمیز واشنگتن نسبت به مقوله پیام دی است. "هنری انشر" نماینده آمریکا در آژانس بین المللی انرژی اتمی در این خصوص میگوید: «هرچند پرونده ایران مختومه شد، اما باید بدانیم که آژانس درباره هر نگرانی دوبارهای امکان تحقیق دارد. ما راه را برای تحقیق آژانس در خصوص نگرانیهای بالقوه در خصوص فعالیتهای هسته ای ایران نبستهایم .«در اینجا مقامات آمریکایی صراحتاً از یک سری نگرانیهای بالقوه سخن به میان میآورند که امکان طرح آنها در آینده وجود دارد؛ نگرانیهای بالقوه ای که میتواند منجر به تحقیق در خصوص مسائل گذشته، حال و آینده پرونده هسته ای ایران شود. هر چند در این خصوص رویکرد "نگاه به آینده" در قطعنامه شورای حکام گنجانده شده است، اما نباید فراموش کرد که ایالات متحده آمریکا با استفاده از لابی گریهای خود ممکن است دیگر اعضای شورای حکام و مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی را طی ده سال آتی (زمان پیشبینیشده برای طی روند عادیسازی پرونده هستهای ایران) تحتفشار قرار دهد. (4)
«آژانس بینالمللی انرژی اتمی گزارشی منتشر کرد که میتوان آن را مهمترین سند تولیدشده در طول تاریخ پرونده هستهای ایران نامید. این سند، درواقع یک گزارش نیست بلکه یک «ارزیابی نهایی» است و به همین دلیل دیگر از ایران نمیخواهد توضیح جدیدی ارائه کرده یا همکاری خاصی به عمل بیاورد، بلکه میگوید همه توضیحات ارائهشده و همه همکاریها بهعملآمده است، و آژانس نهایتاً در موقعیتی قرارگرفته که بتواند درباره مسائلی که برخی از آنها عمری بیش از یک دهه دارد، یک ارزیابی فرجامین به عمل آورد. ارزیابی آژانس چیست؟ برای آنکه هیچ ابهامی باقی نماند، آژانس یکبار در بخش جمعبندی و یکبار در بخش خلاصه، موضع خود را کاملاً روشنبیان کرده است. آژانس میگوید ایران تا قبل از سال 2009 (1388) درگیر یک سلسله فعالیتهای مرتبط با طراحی یک سلاح هستهای اورانیومی بوده و این فعالیتها قبل از سال 2003 جنبه ساختارمند (دارای سازمان کار) داشته است.
این جمله به معنای تعیین تکلیف یک منازعه یک دهه ای میان ایران از یکسو و آژانس، امریکا و برخی کشورهای همسو با آنها، از سوی دیگر است. در تمامی اینیک دهه، موضع اصلی ایران، این بوده است که برنامه هستهای ایران از ابتدا با اهداف صلحآمیز توسعه دادهشده و این اهداف هرگز در هیچ کجای مسیر تغییر نکرده است. بر همین اساس، ایران عقیده داشته و برای اثبات این عقیده خود کوشیده است که هرگونه اتهام به ایران مبنی بر اینکه به هر شکلی درگیر یک پروژه ساخت وسیله انفجاری هستهای بوده، دروغین و هر سندی دراینباره جعلی است. متقابلاً، طرف غربی عقیده داشته است که برنامه هستهای ایران از ابتدا با نیات تسلیحاتی آغازشده و این نیات تا مدتها و بلکه تا همین امروز حفظشده است. ریشه همه قطعنامهها و تحریمها همین ادعا بوده و قلب همه مذاکرات را هم رسیدگی به این ادعا شکل میداده است. آژانس با همه سرسپردگی که به کشورهای غربی دارد، در طول این بیش از یک دهه، هرگز نتوانسته بود درباره این ادعاها به یک قضاوت نهایی برسد. ارزیابی کلاسیک آژانس این بود که شواهدی رویهمرفته معتبر از وجود یک بعد نظامی درگذشته برنامه هستهای ایران در دست دارد و از ایران میخواست همکاری کند تا بتواند قضاوت کند که این شواهد تا چه حد صحیح و کامل است. گذار از پرسش به قضاوت و از شواهد بهحکم، اتفاقی است که در گزارش روز چهارشنبه(آژانس) به نحو بسیار نگرانکنندهای رخداده است.»(5)
ابهاماتی که اکنون در حال ثبت شدن در برگه های تاریخ آژانس است و میتواند در آینده منشاء شروع گرفتاری های جدیدی برای ایران باشد. بدرفتاری های آمریکایی در طی سالیان قبل و همچنین در زمان بعد از مذاکرات هستهی و در حین مکتوب کردن برجام بر کسی پوشیده نیست، اما بعضاً فرقی که بین عهدشکنیها و بدرفتاریهایی که آمریکا در برابر ایران در دوران پسابرجام در مقایسه با دوران قبل از آن انجام خواهد داد و نیاز بهدقت بیشتری دارد نحوه انجام این عهدشکنیها و بدرفتاریها است که از آن به عهدشکنیها و بدرفتاریهای پسابرجام یاد میکنیم. در این نوع خاص از رفتارها که با اعمال «استراتژی قورباغه آبپز» بهصورت توأمان از طرف آمریکاییها و با لابی وهابی - صهیونیستی علیه ایران اعمال میشود، در دو محور قابل بررسی است:
1. اجرای دیپلماسی معکوس، مبهم و فرآیندی
در مورد اول باید اشاره کرد که آمریکاییها به چند علت در نوع عهدشکنیهای پسابرجام در برابر ایران به نحوی رفتار میکنند که خود را به شکل علنی ناقض برجام نشان ندهند،به همین دلیل با تفاسیر موسع خود و ظرفیت آفرینی برای برجام از راههای مختلف و بعضا درجهدومی برای تحریمها و فشارهای جدید علیه ایران استفاده خواهند کرد تحریمهایی که اینبار خود برجام نیز قسمتی از ابزار اعمال آن خواهد بود.
برای به ثمر نشستن برجام، طرف ایرانی انعطافهای زیادی از خود نشان داده بهنحویکه از منافع قابلشمارشی چشم پوشی کرده و محدودیتهای سنگینی را پذیرفته است تا صداقت خود را به جهانیان نشان دهد از اینرو در برابر این امتیازی که آمریکاییها به دست آوردهاند و صداقتی که کشورهای مذاکره کننده و دیگر کشورها از ایران مشاهده کرده اند، آمریکا تا وقتیکه بتواند منافع خاص خود را در این روند پیگیری کند نمیخواهد بهطور علنی، صریح و همه جانبه به نقض اصول صریح قرارداد اقدام کند زیرا که وجهه بینالمللی آن و همچنین فرصتی که برای خود به دست آورده را در معرض تهدید قرار خواهد داد،از این رو تا آنجا که بتوانند با استفاده از تاکتیکهای مختلف - ازجمله ظرفیت آفرینی برای برجام - حداکثر تلاش را برای اجرای حداقلی تعهدات خود و حداکثری تعهدات ایران در برجام و متنهای مربوطه دیگر، انجام خواهند داد، تلاشی که برای حداقل سازی منفعت ایران و فروش تهدید به مثابه منفعت در سه مرحله انجام دادند که بررسیهای دقیق و کارشناسانه را در آینده میطلبد. در این راستا هر چقدر تعهدات عینی و آنی ایران از جمله خارج کردن اورانیوم های غنی شده، برچیدن سانتریفیوژها، پر کردن قلب راکتور اراک و پذیرش نظارتها، محدودیتها و بازرسیهای ویژه و...پیشرفت بیشتری پیدا میکند، آمریکا با خیال بهتری به اقدامات جدید ضد ایرانی روی خواهد آورد، فرصتی که متاسفانه آنها در برجام به دست آوردند و خیلی از تعهدات ایران به صورت آنی و عینی انجام خواهد گرفت و با تعهدات طرف مقابل همزمان نخواهد بود و این مهم یکی از عوامل اصلی عهدشکنی طرف مقابل در اجرای برجام است،که نیاز به نظارت بهتر و هوشمندانهی طرف ایرانی در اجرای تعهدات طرف مقابل را ضروریتر میکند. در این مرحله که فاز اجرایی برجام شروع شده نیاز به نظارتی محکم و قاطعانه هست، تا حداکثر استفاده را از ظرفیت برجام حاصل کرد.
تجربه ثابت کرده است که طرف مقابل سابقه خوبی در برابر ملت ایران ندارد و دائما مترصد افزایش منافع خود است و از تاکتیک کمترین تعهد را بده و کمترین تعهد را اجرا کن استفاده میکند و این عدم پایبندی به تعهدات مسئله جدیدی نیست و قرآن کریم به آن اشارهکرده است: «وَإِن نَّکثُواْ أَیمَانَهُم مِّن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُواْ فِی دِینِکمْ فَقَاتِلُواْ أَئِمَّةَ الْکفْرِ إِنَّهُمْ لاَ أَیمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ ینتَهُونَ» (توبه/12) و «اگر سوگندهای خود را پس از پیمان خویش شکستند و شما را در دینتان طعن زدند پس با پیشوایان کفر بجنگید چرا که آنان را هیچ پیمانی نیست باشد که باز ایستند.»(6)
این دستورالعمل قرآن بیانگر شدت زشتی عهدشکنی است که از خوی ائمه کفر است، جالب است که قرآن دستور به ایستادگی و مبارزه در برابر این افراد را میدهد نه ازآنجهت که کافرند بلکه ازآنجهت که به عهد و پیمان خود پایبند نیستند.(7) در ادامه آیه نیز نکتهی بسیار مهمی وجود دارد که به نظر میرسد اگر در برابر این خوی زشت و عهدشکنی آنها ایستادگی صورت نگیرد آنها نیز این عمل را ادامه خواهند داد، و در صورت ایستادگی و برخورد قاطعانه است که ممکن است به این عمل زشت خود پایان دهند.
آمریکا در حال حاضر طبق دکترین طمع و استکباری خود، سعی میکند بیشترین منفعت را تا جایی که امکان دارد از حوزههای مختلف این روند کسب کرده و با استفاده از عوامل مختلف محیط را برای ایران تنگ و تنگتر کند و از این طریق ایران را بهطرف یک عقبنشینی استراتژیک و عبرتآموز سوق دهد که دیگر به سمت پیشرفتهایی که مورد رضایت کدخدا نیست حرکت نکند و به این ترتیب نیز مدلی برای بقیه کشورهای درحال توسعه طراحی میکند تا نشان دهد که حرکت در مسیر توسعه، بیرون از مسیر طرحریزیشده مطمح نظر آمریکا درنهایت با تنبیه مواجه خواهد شد و بهاین ترتیب برای ایران فرآیند تبدیل فرصت به تهدید و در نهایت تنبیه را اجرایی میکنند، فرآیندی که با قرار دادن مرزهای محدود کننده در جامعهی علمی یک کشور تأثیر مستقیمی در روحیه علمی دانشمندان یک کشور و در نهایت دل زدگی آنها دارد و بستر را برای مهاجرت مغزها از کشور آمادهتر میکند مغزهایی که علاقهمند به فعالیت در مرزهای دانش هستند مرزهای دانشی که در کشورشان در حال محدود شدن است ،از اینرو باید تأثیرات روانشناسی و جامعهشناسی عقبنشینی در برابر استکبار را نیز موردبررسی دقیق قرارداد، تأثیراتی که شاید ظهور و بروز آن در نسلهای آینده و در یک فرآیند تاریخی بروز کند.
آمریکا در صورت موفقیت در این صحنه، میتواند مدلی از کنترل و محدود کردن کشورهای آزادیخواه و مستقل را سازمان دهد که باعث عقب ماندگی تاریخی ملت ها و کشورها میشود، از این منظر کار یک دیپلمات ایرانی درصحنه بینالمللی به دلیل جهانی بودن اهداف انقلاب اسلامی و بهطورکلی برای پیشبرد اهداف متعالی انقلاب اسلامی در یک مدل مناسب نیاز به مقاومت فعالانه و برونزا و استکبارستیزی هوشمندانه دارد که نهتنها باعث تامین پیشرفت ایران اسلامی است بلکه درروند طراحی مدل و سیستمعامل جدیدی که در برابر روحیه استکباری دشمن و رسیدن به مرزهای دانش و قدرت در سطح جهانی انگاشته خواهد شد امری مهم به نظر میرسد.
در این راستا اهمیت برجام با همه ابهاماتی که دارد صرفاً مربوط به یک قرارداد نیست بلکه شکلگیری یکروند تاریخی است، گرچه در طی مذاکرات و نوشتن برجام نقاط ابهام و نقاط ضعف و قوتی وجود داشت، که باید مورد بررسی کارشناسانه و هوشمندانه قرار گیرند تا ضعفها و ابهامات بعضاً نگرانکننده در اجرای برجام کمتر ظهور پیدا کند، آمریکا در همین راستا به نظر میرسد از چند تاکتیک برای حداکثر کردن منافع خود در فرآیند برجام استفاده کرده و خواهد کرد که در ادامه به صورت مختصر به بعضی از آنها اشاره میشود:
الف) تقسیم وظیفه بین ساختارهای مختلف دولتی آمریکا
آمریکا کشوری است که از لحاظ قانونی و ساختارهای حکومتی از لایههای نسبتاً پیچیدهی تشکیلشده است، باید اشاره کرد که دولت کنونی آمریکا به نحوی در موضوع «برجام» نماینده این کشور در مذاکرات هستهی بود که اگر رئیسجمهور بعدی ایالاتمتحده یا کنگره این کشور بخواهند میتوانند محدودیتهای بیشتری را در این مسیر قرار دهند محدودیتهای تا مرز ملغی کردن برجام! کما اینکه باید اشاره کرد اصولاً برجام در کنگره آمریکا تصویب نشد بلکه رأی بهکفایت رسیدگی به این طرح داده شد. در این راستا نهادهای دیگر آمریکا نیز میتوانند عهدشکنیهای جدیدی را انجام داده و با بهانههای مختلف به فشارهای خود بر ایران ادامه دهند کما اینکه در چند روز گذشته علیرغم اینکه هنوز دولت مذاکره کننده سر کار است شاهد اینگونه موارد بودهایم،و حتی در بعضی از آنها خود دولت کنونی آمریکا تاثیر مستقیم داشته است.
برای مثال رئیسجمهور آمریکا بیاعتنا به اعتراض گسترده ایرانیان در محیطهای مجازی و تهدید معاون حقوقی ظریف به «اقدام»، قانون محدودیت صدور روادید برای مسافران ایران را ابلاغ کرد... بر اساس فصل 203 متن لایحه بودجه سال 2016 آمریکا که اکنون قانون شده است، شهروندان 38 کشوری که تاکنون میتوانستند برای تجارت یا گردشگری، مدت 90 روز بدون اخذ روادید در خاک ایالاتمتحده اقامت داشته باشند، اگر در پنج سال گذشته به سوریه، عراق، سودان و ایران سفرکرده باشند، دیگر «نمیتوانند» مانند قبل بدون روادید وارد آمریکا شوند. این یعنی اتباع بسیاری از کشورهای اروپایی که میخواهند برای تجارت یا گردشگری به ایران پساتحریم سفر کنند، باید بین پای گذاشتن روی خاک ایران و سخت شدن ورود به آمریکا، یکی را انتخاب کنند. برخی معتقدند که این کار بهمنزله بازگشت و اجرای غیرمستقیم تحریمها علیه ایران و در حکم «نقض برجام» است. این بند جنجالی از بودجه سال آینده آمریکا گریبان ایرانیهای مقیم خارج را هم میگیرد.(8)
قانونی که یکی از مؤلفههای اعمال استراتژی «قورباغه آب پز» که در ادامه به آن اشاره میشود بهحساب میآید. این در حالی است که «جان کری» وزیر امور خارجه آمریکا با ارسال نامهی به دکتر ظریف و ارائه توضیحاتی درباره این قانون سعی در بیتأثیر نشان دادن این قانون درروند اجرایی شدن برجام داشت موضوعی که بیشتر به کنترل محیط بازی توسط آمریکاییها اشاره دارد تا بتوانند روند حساسیتزدایی تدریجی نسبت به «نقض برجام» که مؤلفههای ابهامبرانگیز آن فرصتهای مختلفی را برای طرف مقابل ایجاد کرده است را ادامه دهند.
ب) استفاده از تاکتیک ابهام
در این راستا آمریکا و بهطور کلی کشورهای مستکبر چون نمیتوانند در بعضی از زمینهها بهصورت آشکار به مقابله مستقیم با کشور هدف بپردازند به شیوه مدرن نگارش پیمانها روی آوردهاند بهنحویکه تعهدات و مکتوبههای خود را به شکلی آماده میکنند که سرشار از عبارات مستقیم و غیرمستقیم ابهام آلود بوده تا بعدها بتوانند بهترین استفاده و بالاترین ظرفیت جذب منفعت را از آن داشته باشند و به بیانی برای واژهها و عبارات ظرفیت آفرینی میکنند، -موضوعی که نیاز به تربیت دیپلماتهای عالم به محیط، ادبیات و حقوق بینالملل را برجسته تر میکند- آنها با این روش آینده بازیگر هدف را در تودهی از ابهام قرار میدهند و بازیگر مخاطب را همواره در حالت ترس از شکنندگی پیمان قرار داده و آن را به سودبری حداقلی راضی میکنند.
2. حساسیتزدایی تدریجی، فرسایشی
در حساسیت زدایی تدریجی هدف آن است که جامعه و بازیگر هدف بهطور ناگهانی در برابر یک نقض پیمان وسیع قرار نگیرند بلکه در یک پروسه زمانی و در یک فرآیند حساسیتزدایی تدریجی قرار داده میشوند بهنحویکه در ادامه این پروسه زمانی، کشور عامل به بالاترین سطح مطلوب ممکن از خواستههایش نائل شده و بازیگر هدف نهتنها به سطح مطلوبی از خواستههای خود نرسیده بلکه با قرار گرفتن در این فرآیند زمانی- فرسایشی ، احتمالاً دیگر توان و حوصله بازی در محیط فرسایشی را نداشته و به سطح کمی از منافع اقتناع میکند، در این راستا بازیگر هدف بهجای بازی در محیط بینالملل برای کسب منفعت ملی حداکثری به بازی در سطح ملی برای افزایش تبلیغ دستاورد و اقناع مردم روی میآورد و محور منازعه از محیط بینالمللی به محیط داخلی کشیده میشود و بازیگر عامل رفتهرفته قدرت اعمال فشار بیشتری بر بازیگر هدف به دست میآورد.
استراتژِی قورباغه «Boiling frog» چیست؟
بهطور خلاصه استراتژی رایجی است که میگوید هنگامیکه یک قورباغه را داخل یک ظرف پر از آب قرار دهید و آب آن را بهتدریج داغ کنید، قورباغه نمیتواند متوجه افزایش تدریجی حرارت شود، و او آنقدر در آب مینشیند تا قدرت زیست خود را از دست میدهد.
«فرانسویها، در الگوی غذائی خود، برای طبخ قورباغه، روش متفاوتی دارند. آنها قورباغه را کباب نمیکنند، بلکه آن را در دیگ مملو از آب سرد قرار داده، و آن دیگ را روی آتش قرار میدهند. قورباغه، موجودی دوزیست و خونسرد است، و بدن آن روشی متفاوت برای گرم کردن خود ندارد. این موجود، اگر یکباره به درون دیگ پر از آب جوش پرتاب شود، متوجه گرما شده و واکنش نشان میدهد (...) اما زمانی که درون دیگ آب سرد قرار داده میشود و آب درون دیگ به مرور به نقطهی جوش میرسد؛ او خیلی دیر متوجه این تغییر دمای اطراف خود شده و بدین ترتیب زنده زنده، آب پز میشود.
دلیل این مسأله این است که قورباغه فاقد «حساسه» های لازم به هنگام دریافت تغییرات دمائی اطراف، مبتنی بر خط قرمز بقاء خود میباشد؛ در واقع ساختار بدن قورباغه بگونه ای است که نمیتواند خط قرمز دمائی بقاء خود را تنظیم نماید. بدن آن، آرام آرام خود را با تغییرات مثبت - گرمائی - دمای اطراف خود بگونه ای منطبق میکند که دمای درون و بیرون هماهنگ گردد؛ اما برای این انطباق، خط قرمز و آستانهی تحمل ندارد (و) منفعلانه، مدام به این انطباق دمای درون بدن خود با بیرون ادامه میدهد، تا اینکه زنده زنده، با تسلیم خود به این روند «انطباق» بپزد.»(9)
در این استراتژی بازیگر عامل در یک فرآیند بحران زای صعودی از یک برخورد نسبتا ملایم و خوب با بازیگر هدف شروع میکند و رفته رفته آنقدر محیط را برای بازیگر مخاطب غیرقابل زیست میکند تا عوامل حیاتی آن را از کار بیندازد و چون این فرآیند از یک مبدأ غیر حساسیت برانگیز و در یک فرآیند زمانی و تدریجی شکل میگیرد واکنش خاصی از بازیگر هدف دیده نمیشود درحالیکه عوامل زیستی وی در حال ازکارافتادن است.
یکی از استراتژیهایی که آمریکاییها برای بعد از برجام علیه ایران در نظر گرفتهاند، انتقال محور فشار از برخورد مستقیم به برخورد درجه دوم است بهاینترتیب که عملاً بعضی از فشارها برداشته میشود اما موانع درجه دومی ساخته میشود که بعضاً دولت آمریکا مسئولیت مستقیم آن را نیز بر عهده نمیگیرد اما عملاً مانع انتفاع ایران در دوران پسابرجام و نیل به اهداف مطلوب خود میشود، آمریکاییها با این کار هم اهداف مطلوب خود را از برجام کسب میکنند هم مانع کسب منفعت خاصی برای ایران میشوند.
برای درک بهتر این قضیه، یک سد را در نظر بگیرید که مدت طولانی مردمان یک شهر برای منتفع شدن از آب آن با مسئولین آن سد به مذاکره برمیخیزند و اتفاقاً خود صاحبان سد برای یک سری مسائل اقتصادی وغیره نیاز به خالی کردن آب سد دارند و بعد از این که مسئولین سد کلی ضمانتهای عینی آنی و غیر آنی از مردم آن شهر گرفتند قول به باز شدن قسمتی از آن سد در یک فرآیند مبهم و زمانمند طولانیمدت میدهند یعنی نیاز خود را به صورت امتیاز درآورده و عرضه میکنند، با فرض آنکه مسئولین مربوط، دریچهی آن سد که مانع اصلی انتقال آب است را باز کنند اما در مصب آن سد آنقدر کانالهای انحرافی درست میکنند که عملاً بازهم آب خاصی به آن مردم نمیرسد و دوباره از مسیرهای دیگری به سد بازخواهد گشت و مردمان آن شهر چون تلاشی برای به دست آوردن آب از منابع دیگر نمیکنند رفتهرفته و هرچقدر که میگذرد به آن سد حس نیاز بیشتری پیدا میکنند، به بعضی از مصادیق بسترساز برای اعمال استراتژی قورباغه علیه ایران در ادامه اشاره میشود:
1. کاهش قیمت نفت
مثال آب سد را به یاد بیاورید، در زمینه نفت نیز اگر در دوران تحریم نفت کمتری میفروختیم اما اکنون با کاهش قیمت نفت عملاً اگر مقدار فروش بیشتری را نیز به دست بیاوریم سود خاص بیشتری نصیبمان نمیشود و حتی باعرضه نفت بیشتر توسط ایران قیمتها نیز احتمالاً روند کاهشی بیشتری را خواهند داشت.
«اوباما در چند هفته گذشته به ممنوعیت صادرات چهل ساله طلای سیاه آمریکا پایان داد. کارشناسان پیشبینی میکنند با این اقدام قیمت نفت سالها زیر ۵۰ دلار خواهد بود.» این در حالی است که به نظر میرسد دولت محترم نیز دیپلماسی و راهبرد اقتصادی و نفتی خاص و قدرتمندی ندارد، حال باید پرسید اوپک تاکنون چه سودی به حال ما داشته! جایگاه ما در این سازمان کجاست! و ما چه استفادهی از آن کردهایم؟! در این روند حتی با فرض برداشته شدن محدودیت فروش و افزایش تولید ایران علاوه بر آنکه طلای سیاه بیشتری از منابع محدود زیرزمینی خود استخراج کردهایم اما عملاً افزایش خاصی برای درآمد ایران نسبت به گذشته به دست نخواهد آمد.
2. قوانین و تحریمهای جدید علیه ایران
تصویب قوانین و تحریمهای جدید علیه ایران پسابرجام نیز یکی دیگر از مولفههای اشاره شده است. ازجمله این موارد باید به زمزمه تحریمهای جدیدی در ارتباط با موشکهای بالستیک ایران و محدودیت زایی در سفر مسافران خارجی به ایران اشاره کرد، موضوعی که علاوه بر کاهش درآمدزایی صنعت توریسم که میتوانست صنعت درآمدزایی برای ایران باشد به کاهش پرستیژ ایران درصحنه بینالملل نیز خواهد انجامید و از پاسپورت ایرانی اعتبار زدایی خواهد کرد، تحقیری که نسبت به پاسپورت ایرانی در سال گذشته نیز اتفاق افتاد و آمریکاییها مانع ورود آقای ابوطالبی به عنوان نماینده ایران در سازمان ملل شدند.
«قانون H.R. 2029 موسوم به CAA که روز 18 دسامبر 2015 توسط کنگره آمریکا به تصویب رسید و محدودیتهای شدیدی بر شهروندان 38 کشور مهم جهان در رابطه با سفر، سرمایهگذاری و تجارت با ایران وضع کرد، در بند 7041 خود نیز، علاوه بر تخصیص بودجهای برای اجرای تحریمهای آمریکا علیه ایران تحت عناوین تروریسم، حقوق بشر، موشکهای بالستیک و گسترش تسلیحات، بودجه ویژهای را برای براندازی نرم در ایران اختصاص داده است.«
در کنار این موارد که انتقادهای زیادی را نسبت به دولت به بار آورده است به موارد دیگری نیز میتوان اشاره کرد که گرچه شاید مستقیماً به آمریکاییها مربوط نشود اما در چارچوب کلی استراتژی گفتهشده قرارگرفته و تأکیدی بر ضعف اقتدار دولت درزمینهی حفاظت از کرامت شهروندان ایرانی در جهان است که از آن جمله میتوان به فاجعه خونین منا که به جان باختن صدها نفر از حجاج ایرانی و همچنین یکی از بهترین دیپلماتهای کشورمان انجامید، و متأسفانه در این زمینه پیگیری و واکنش هوشمندانه و قدرتمندی را از دولت محترم مشاهده نکردیم، در این راستا به بازداشت معلمان زن ایرانی در امارات نیز میتوان اشاره کرد.
3. برداشتهای متعدد به بهانههای مختلف از حسابهای بلوکهشده ایران
اخبار واصله هرچند وقت یکبار حکایت از پر کشیدن تدریجی سرمایههای بلوکه شده ایران دارد. اخیراً نیز جمعی از قانونگذاران آمریکا، با تهیه طرحی موسوم به «دادگاه یار»، در حال انجام اقداماتی برای برداشت 75/1 میلیارد دلار از داراییهای مسدود شده بانک مرکزی ایران و پرداخت آن بهعنوان غرامت به کسانی شدهاند که «قربانیان تروریسم ایران» خواندهشدهاند. «گروه مشورت حقوقی فراحزبی» در مجلس نمایندگان آمریکا، که هیئتی شامل رئیس مجلس و رهبران حزب اکثریت و اقلیت آن است، روز چهارشنبه 23 دسامبر طرح «دادگاه یار» را ارائه کرده و آن را به امضای 226 قانونگذار کنگره، از هر دو حزب جمهوریخواه و دموکرات آمریکایی رساندهاند. 226 قانونگذار آمریکایی با امضای این سند اصطلاحاً مشورتی، از دیوان عالی آمریکا خواستهاند فرجامخواهی بانک مرکزی ایران در پرونده برداشت 75/1 میلیارد دلار از داراییهای مسدود شده این بانک را رد کرده و به پرداخت این مبلغ به «قربانیان بمبگذاری سال 1983 بیروت» و «بمبگذاری برجهای خبر، در سال 1996 در عربستان» حکم دهد. گفتنی است «باراک اوباما» مردادماه سال جاری، در پاسخ به «دیوان عالی آمریکا» که خواستار اظهارنظر دولت واشنگتن درباره این پرونده شده بود از این دادگاه خواسته بود درخواست تجدیدنظر بانک مرکزی ایران را رد کرده و مبلغ 75/1 میلیارد دلار را از حساب این بانک برداشت کند. (10)
در کنار همه این موارد البته فشارهای دیگری ازجمله تحریم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و فشار بر دوستداران انقلاب اسلامی در سراسر جهان از تحریم حزبالله لبنان گرفته تا قتلعام آزادی خواهان مظلوم نیجریه، کشتار و فشار بر روی شیعیان مظلوم آذربایجان، مردم سوریه، یمن، بحرین و حتی شهادت شیخ نمر و ... نیز در این استراتژی قابل ذکر است، مواردی که نشان از جهانیشدن پیام انقلاب اسلامی ایران دارد و بر ضرورت ساختن و ارتقاء مؤلفههای قدرت با منشأ درونی و امواج بیرونی تأکید دارد، پیامی که در حال جهانیشدن است و مسئولانی با نگاه تمدنی و جهانی طلب میکند.
هرچقدر برگ های معرفتی بیشتری از تاریخ تجربه این کشور در برابر آمریکاییها ورق میخورد این انگاره بیشتر تقویت میشود که تعارض هویت اسلامی و ایرانی در برابر هویت استکباری و ناعادلانه آمریکایی ، یک تعارض معمولی نیست، بلکه تعارضی هویتی است که هشدار میدهد گفتمان آزادی خواهانه و انسانی انقلاب اسلامی ایران امکان حل شدن در محیط استکباری را ندارد و دشمن استکباری نیز تا زمانی که ایران اسلامی به قله های پیشرفت و قدرت نرسد دست از توئطه های خود بر نخواهد داشت ،به همین دلیل باید در سایه ایمان، وحدت، همدلی و تلاش هوشمندانه برای پیشرفت و تطوری در تراز انقلاب اسلامی با کارآمدی مناسب برنامهریزی کرد، برنامهای متعالی که مدل جایگزین برای سیستم عامل معیوب و ناعادلانه جهان کنونی است، و جهانی پر از صلح و دوستی را در افق خود نظاره میکند و این هدف ارزشمند مجاهدتهای مستمر و درستی را نیز طلب میکند.
منابع:
.1http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=29415
.2http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13940929001373
. 3http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13940927000209
4. http://www.irannuc.ir/content/2815
. 5http://www.parsquran.com/data/show.php?quantity=%20%D8%B7%D8%B
6. برداشتی از کتاب روابط بین الملل در اسلام، تألیف آیت الله جوادی آملی، مرکز نشر اسراء
.7http://www.farsnews.com/13940928001690
.8http://www.military.ir/forums/topic/2387
9. http://www.fardanews.com/fa/news/334550/
10. http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13941007000015:12