به نظر می رسد که ترامپ واقعا موفق شده کشورش را در آستانه نابودی قرار دهد. زیرا صرف نظر از نتیجه انتخابات، این کشور به نحوی در حال از هم گسستن است که بعید به نظر می رسد که هیچ رئیس جمهوری بتواند این شکاف را به هم بیاورد.
اغلب خبرها حکایت از پیش افتادن جو بایدن ، نامزد دموکرات ها در ایالت های بینابین دارد و به دست آوردن 270 رأی الکترال برای او دیگر مسأله زمان است. حتی ترامپ، رقیب او در کنفرانس مطبوعاتی عصر دیروز خود به طور ضمنی به شکست خود اعتراف کرد. او گفت که پیروز شده است اما رأی هایش دزدیده شده اند. او همچنان بر نظریه تقلب در انتخابات پافشاری می کند و همین اصرار، برخی رسانه های تلوزیونی مثل فاکس نیوز – که رسانه مورد علاقه اوست - را هم مجبور به قطع پوشش خبری سخنرانی او کرد.
ترامپ که سوگند یاد کرده بود به قانون اساسی وفادار باشد و از امنیت آمریکا دفاع کند ظرف چهار سال الگوی دموکراسی آمریکایی را به کلی ویران کرد. این حقیقت در جریان پیگیری نتایج انتخابات به وضوح خود را نشان داد. این انتخابات نشان داد که جامعه آمریکا به دو بلوک درگیر تبدیل شده است و هر بلوک با ادعای پیروزی در انتخابات به طرف مقابل می تازد. آری این گونه است که فروپاشی ابرقدرت ها از درون اتفاق می افتد و اکنون گسسته شدن وحدت ملی آمریکا، سرآغاز این فروپاشی است.
اختلاف ها از حد ایدئولوژی سیاسی و حزبی فراتر رفته و پیوسته عمیق و عمیق تر می شود به طوری که بافت اجتماعی این کشور و تمام نهادهای قانون اساسی را فرا خواهد گرفت. نتیجه این انتخابات هر چه باشد، حکومت این کشور دو تکه شده است یکی کاخ سفید و مجلس نمایندگان به ریاست جو بایدن و دیگری مجلس سنا و دیوان عالی به ریاست دونالد ترامپ.
ترامپ از وقتی که رئیس جمهور آمریکا شد، خود را رئیس جمهور نیمه سفید آن می دانست و هیچ گاه احساسات نژادپرستانه و کینه توزانه خود را در قبال اوباما به خاطر تبار آفریقایی اش پنهان نمی کرد. او حتی با مهاجران رنگین پوست هم دشمنی می کرد و هیچ بعید نیست که حزب جدیدی را تشکیل دهد و با جدا کردن ایالت های سفید، حکومتی را به اسم مؤسسه ترامپ تشکیل دهد.
جو بایدن کاریزمای لازم برای مقابله با این رویکرد جدایی طلبانه و متحد کردن آمریکا را ندارد حتی مداخله کنگره هم – چنانچه انتخابات به بن بست برسد و نتوان از صندوق آرا نتیجه گرفت – بحران را حل نخواهد کرد و نمی تواند دموکراسی آمریکایی را نجات دهد. هیچ کس نمی تواند حوادث ماه های پیش رو را پیش بینی کند و هر آن احتمال ظهور شبه نظامیان مسلح و در نهایت جنگ داخلی وجود دارد.
جهان نفس های خود را حبس کرده است ؛ اروپا که آمریکا را پیشروی جهان ازاد می دانست اکنون با خطر ظهور قدرت های غیر غربی و غیر دموکرات یعنی چین و روسیه رو به رو شده است و احتمال بروز هرج و مرج و ناامنی و بی ثباتی در بزرگترین اقتصاد دنیا که البته بزرگترین زرادخانه کلاهک های هسته ای را در اختیار دارد، مایه ترس و هراس انها شده است.
در این میان عرب ها و ساکنان خاورمیانه بیشترین ضرر را متحمل خواهند شد، نتایج این بحران هرچه باشد چه برای برخی از سران عرب که چشم امید به پیروزی ترامپ داشتند و میلیاردها دلار پول خود را صرف اعتبار او کرده اند و در مقابل همه دیکته هایش سر تسلیم فرود آورده بودند یا طرف مقابل که به بایدن امید بسته اند، به رغم همه آنها سفارت آمریکا در قدس باقی خواهد ماند، معامله قرن از نو تنظیم می شود و روند سازش تثبیت می شود و سیاست دوشیدن مالی (عرب های حاشیه خلیج فارس) ادامه می یابد. نباید فراموش کرد که بایدن نظریه تقسیم عراق و سوریه و تأسیس کشور مستقل کرد را مطرح کرده است.
تنها نکته مثبت که ممکن است از پس این هرج و مرج احتمالی انتظار داشت، این است که قدرت آمریکا که میلیون ها عرب را در عراق و سوریه و لیبی و یمن و میلیون ها مسلمان را افغانستان و ایران به خاک و خون کشیده است شاید تا مدتی دست از سر منطقه بردارد و سرگرم جنگ های داخلی خود شود که امیدواریم خیلی طولانی نشود.
در این فرصت، شاید ستاره ایران و ترکیه مسلمان فروغ بیشتری پیدا کرده و این دو کشور و در سایه توانمندی های عظیم اقتصادی و نظامی خود و روابط دوستانه با دو ابر قدرت نوظهور یعنی روسیه و چین، تبدیل به دو قدرت جهانی شوند. مخصوصا اگر بایدن به برجام برگردد و به احتمال خیلی زیاد تحریم های ایران را بردارد.
عرب ها هم همچنان مثل قبل دستخوش استبداد و استعمار و غرات و تحقیر و وابستگی خواهند بود.