چگونه کسب و کار خود را از نابودی نجات دهیم

سلام. من محمد هستم یک مرد با 32 سال سن ساکن تبریز. من یک بوتیک مردونه با دو فروشنده دارم که اتفاقا اجاره هم پرداخت می‌کنم. فروش من به نسبت بقیه بوتیک‌های شهر خیلی بهتر بود تا اینکه خوردیم به کرونا. خدا ازش نگذره... اگه یادتون باشه مغازه‌ها برای یه مدت بسته شد و من هر روز منتظر بودم که دوباره مغازه رو باز کنم. می‌دونید که بعد از یه مدت بالاخره پول آدم کم میشه و خب این غول بی‌شاخ و دم بی‌پولی چمبره میزنه روی تمام فکر و زندگی آدم. اینکه پول نداشته باشم چه اتفاقی برای خانواده و اون جایگاهی که داشتم میوفته. میخوام براتون داستانی رو بگم که باعث شد من پنجه به پنجه با این غول بشم و ...

بزرگترین ترس من از راه رسید

همه‌چیز از اونجایی شروع شد که من می‌خواستم اجاره بدم و با حساب کتابی که کرده بودم بیشتر از چند میلیون چیزی برام نمی‌موند که با این وضعیت اقتصادی اصلا پولی نیست. مدام با خودم فکر می‌کردم تو اینترنت می‌گشتم. تا اینکه متوجه شدم که میشه توی سایت دیجی‌کالا محصول گذاشت برای فروش.

فتح مشکلات ؟!

خیلی خوشحال و خندان رفتم ثبت نام کردم و عکس محصولاتمو گذاشتم. بعد از گذشت یکی دو ماه متوجه شدم که فروش دارم، اما کفاف نمیده. یکی از همکارای من پیج اینستاگرام زده بود و می‌گفت که اونجا محصولاتشو گذاشته بود. ولی خب اون هم راضی نبود. میگفت باید فالور بخری و بعد از اینکه فالور خریدی میتونی یه تعدادی بفروشی.

دوباره و دوباره این فکر به سرم افتاد که قرار چی بشه. با خودم می‌گفتم که چیکار کنم که متوجه شدم یه سایتی تبلیغ رفته طراحی سایت. با خودم گفتم دیجی‌کالا با اون عظمت برای من فروش خوبی نداشت بعد پول بدم سایت درست کنن که چی بشه. اما از اونجایی که از بی‌پولی می‌ترسیدم، به خودم گفتم بذار یه نگاه بکنم، شاید چیز جالبی دستگیرم شد.

حرکت به سمت نا کجا آباد...

گوشی رو برداشتم و تو گوگل طراحی سایت رو جستجو کردم و دیدم که یه شرکتی هست که طراحی سایت در تبریز یکی از خدماتشه. خب هر کس نسبت به شهر خودش یه عرق و شوری داره. با خودم گفتم حالا یه تماس باهاشون بگیرم و ببینم قضیه از چه قراره؟ بلاخه بی‌پولی باعث میشه آدم به هر در بسته‌ای بزنه.

باهاشون تماس گرفتم و به من گفتن که فردا باهام یه تماس تصویری برقرار میکنن.

تماس تصویری؟ ویدئو کال؟؟ من اصلا نمیدونم طراحی سایت چی هست، چیکار باید کرد، از من سوال بپرسن چه جوابی باید بدم؟ چی باید بپرسم ازشون؟

مبارزه اول

رفتم تو اینترنت گشتم ببینم طراحی سایت چی چی هست، چه سوالایی میپرسن؟ من چه سوالایی باید بپرسم و خودمو کامل آماده کردم که باهاشون تماس داشته باشم. با خودم گفتم خب پول من که کمه باید همه حواسمو جمع کنم که کلاه سرم نره و تمام سوالات رو تو یک کاغذ آ4 برای خودم نوشتم. میدونستم باید چی بگم و به خیال خودم می‌تونم قشنگ آچمزشون کنم.

تماس گرفتیم و هنوز احوال پرسی تموم نشده من شروع کردم سوال پرسیدن. اینکه خب شما نمونه کار دارید؟ چند ساله کارتون اینه؟ از چه سیستم مدیریت محتوایی استفاده می کنید(حتی نمیدونستم چیه) از کجا بدونم سایت خوبی به دستم میرسه و تخته گاز داشتم پیش میرفتم و مثل نادر شاه که هند رو فتح کرد، خودمو فاتح این صحبت ها میدونستم و اجازه نفس کشیدن رو بهشون نمیدم. سوالات رو بی امان میپرسیدم. یه سوالی رو تو کاغذ ستاره دار کردم که به عنوان ضربه اساسی و فن اژدها من بود.

+خب حالا که این همه در مورد طراحی سایت حرف زدیم میخوام بدونم که قیمت طراحی سایت چقدره. (منتظر بودم که بعد از شنیدن قیمت بگم باشه فکرامو میکنم و تماس رو تموم کنم و این پیروزی رو چند ساعتی جشن بگیرم)

دفاع و شکست دوباره

-طراحی سایت به پارامتر های زیادی بستگی داره . شما چه نیازی دارید؟

+ من یه سایت میخوام که بتونم جنس های بوتیکمو بفروشم.

-خب فکر کنم وردپرس برای شما مناسب باشه!! برای اینکه بتونیم قیمت رو براتون برآورد کنیم دوتا راه هست یکی اینکه شما نیازهاتون رو بگید. دو اینکه برید سایت ما، فرم محاسبه آنلاین هزینه طراحی سایت وردپرس رو پر کنید و برای ما بفرستید.

ای بابا من که نمیدونم چه امکاناتی رو میخوام و اونا چه امکاناتی دارن و حس میکردم که دفاع کردن و به من حمله کردن حالا وقت دفاع منه. بعد از چند لحظه مکث گفتم که:

+بله. من براتون فرم آنلاین رو میفرستم.

2

شب قبل از حمله

این صحبت ما تموم شد و من تمام شب به این فکر می‌کردم. رفتم و دوباره مطالعات خودم رو در سطح کلان شروع کردم. حس نیوتن رو داشتم که داشت جاذبه رو کشف می‌کرد. همینجوری که داشتم با موهام بازی میکردم رفتم و متوجه شدم که همه موضوعاتی که در سطح کلان و کنکوری داشتم مطالعه میکردم رو، خودشون تو فرم توضیح دادن. خلاصه که شروع کردم فرم رو تیک زدن و دیدم که قیمت رو بهم نشون داد. عه ایول چه خوب.

هی پارامتر های مختلف رو عوض کردم و و قیمت هم عوض میشد. داشت از این کار خوشم میومد و مشغول بازی کردن با این فرم بودم که دیدم یک ساعتی گذشته و من هنوز فرم رو نفرستادم. بلاخره فرم رو فرستادم و باهام تماس گرفتن.

حمله دیگر و کمک دوست

این بار من قوام رو جمع کردم که جنگ تازه‌ای رو شروع کنم. صحبت کردیم و خیلی از امکاناتی رو که من انتخاب کردم رو گفتن که برای شما در این مقطع مناسب نیست و هزینه اضافه به حساب میاد در آینده می‌تونید این امکانات رو اضافه کنید. من کم کم داشتم به این آگاهی می‌رسیدم که اونا قصد حمله کردن به من رو ندارن و میخوان من رو دوست خودشون بدونن و بهم کمک کنن.

بلاخره بعد از صحبت کردن به یه نتیجه رسیدیم و من هم سفارش طراحی وبسایت رو ثبت کردم.

تونستم کسب و کارم رو از این نابودی نجات بدم

سایت رو به همراه آموزش به من تحویل دادن و پروژه سئو شروع شد. خلاصه سرتونو درد نیارم بعد از اینکه سئو شروع شد و چند ماهی گذشت ترکوندم و من به افزایش فروشی که می‌خواستم رسیدم. این تجربه من از یکی از ترسناک‌ترین چالش‌های زندگیم بود. هنوز هم هر مغازه بسته‌ای رو می‌بینم با خودم میگم کرونا خدا ازت نگذره.

3