در طول چند ماه گذشته تعداد کسانی که در فکر خلاص کردن خود از بخش قابل توجهی از دارایی های دلاری خود هستند، افزایش قابل توجهی داشته است. به همین دلیل این نگرانی در بسیاری از مردم به وجود آمده که آیا اقتصاد ایالات متحده دیر یا زود - یا زمانی بین این دو- با شوکی بزرگ مواجه خواهد شد یا خیر.
در حالی که بیشتر رسانه های شرکتی آمریکایی یا این تحولات را به کلی نادیده می گیرند یا ادعا می کنند چیزی نیست که نگران آن باشید، واقعیت این است که خلاص شدن از دلار روندی است که به روشنی در جریان است. حتی بیشتر از این، به نظر می رسد دست کم از سوی شماری از کشورهایی که هدف تحریم ها و قلدری های مالی آمریکا در «جهان پسا یازدهم سپتامبر» قرار داشته اند، از این نظر نوعی هماهنگی و همکاری وجود داشته باشد.
از این رو در حالی که رسانه های شرکتی از بین رفتن سیطره دلار را نادیده می گیرند و به مخاطبان بد اقبالشان اطیمنان خاطر می دهند که همه چیز مرتب و آرام است، رسانه های بدیل، جمهوری وایمار دومی را این بار در آمریکای شمالی پیش بینی می کنند.
اما با تحقق یافتن دلارزدایی که شاهد آن هستیم به واقع چه اتفاقی می افتد؟ عملا چه کسی به دنبال خلاص کردن خود از دلار است و در صورت از دست رفتن جایگاه فعلی دلار، چه نوع اثراتی را می توانیم در آمریکا انتظار داشته باشیم؟
چه کسانی به دنبال خلاص شدن از دلارهستند؟
از آنجا که درحال حاضر دلار از موقعیت ارز ذخیره جهانی برخوردار است، پیوسته توسط کشورهای سراسر جهان خرید و فروش می شود. همین وضعیت است که دلار را قدرتمند نگه می دارد. این ترتیبات به ایالات متحده اجاره می دهد «بدهی» خود را به بقیه جهان بفروشد و سایر کشورها نیز به دلیل ثبات سیستم دولتی آمریکا و این واقعیت که آمریکا همچنان یک موتورخانه اقتصادی محسوب می شود، تمایل به خریداری آن دارند.
اما در حالی که آمریکا نیروهای نظامی و مالی خود را در مسیر بسط امپراتوی خود در سطح جهان گسترش می دهد، فروپاشی این امپراتوری عن قریب شده و در نتیجه شاهد اقدامات فزاینده کشورهایی هستیم که تمایل به اتخاذ تصمیمات مالی محتاطانه تری پیدا کرده اند. برای کشورهایی که از قربانی امپراتوری بودن خسته شده اند، کسانی که تمایل به جهانی «چند قطبی» دارند و حتی کسانی که به دنبال گسترش امپراتوری های خود هستند، بوی خون درهوا پیچیده است.
چین این امپراتوری در حال ظهور و رقیب، پیش از این روند خلاص کردن خود از شر دلارهای آمریکا را به مدلی محتاطانه و هماهنگ شده آغاز کرده است. نکته ای که به خصوص درارتباط با چین نگران کننده است، این است که این کشور حجم عظیمی از بدهی های آمریکا و درنتیجه دلارهای این کشور را دراختیار دارد. اگر چین به یکباره تمام دلارهای خود را واگذار کند، به احتمال زیاد آمریکا وارد یک بحران مالی جدید می شود. اما از خوش اقبالی آمریکاییان این حرکت ناگهانی می تواند خود چین را نیز به درون بحرانی پرتاب کند که به احتمال زیاد به عمده ترین عامل برای عقب نگه داشته شدن این کشور تبدیل می شود.
اما اشتباه نکنید. چین در حال پیش بردن طرح خلاص کردن خود از شر دلار است. مثل معامله ای که این کشور اخیرا برای تجارت نفت با یوآن به جای دلار امضا کرده است.
در واقع به نظر می رسد که ایجاد مکانیسم های تجاری کشور به کشوری از این دست که در حال ظهور است، در نهایت دلار آمریکا را به عنوان ارز ذخیره جهانی تضعیف خواهد کرد. جالب آنکه ایجاد چنین سیستمی یکی از نتایج تحریم های تهاجمی و قلدری مالی آمریکا در طول چند دهه گذشته است.
آمریکا تحریم های خود را بر تمام کشورهای هدف از جمله ایران، سوریه، کره شمالی، روسیه و دیگران حفظ کرده است .اما آمریکا «متحدان» خود را نیز تهدید کرده که اگر جرات به خرج دهند و در صحنه جهانی منطقی عمل کنند یا از دنبال کردن دیکته های آمریکا خودداری بورزند آنها را نیز مورد تحریم قرار خواهد داد. در نتیجه آمریکا در حال تحریم و انزوای خودش و خلق جهانی است که در آن بارها و بارها توپ خود را وسط بازی برداشته و به خانه رفته، تا جایی که سرانجام بقیه بچه ها متوجه شده اند که بازی کردن منصفانه بدون حضور قلدر آمریکایی درمیدان امکان پذیر و حتی ساده تر است.
هند نیز به آرامی در حال دور شدن از دلار است. اخیرا این کشور اعلام کرده است که بهای سیستم روسی اس-400 را (که به جای خود معامله مهمی است) به روبل پرداخت خواهد کرد نه دلار.
اما این فقط ایجاد مکانیسم های مالی/ تجاری کشور به کشور نیست. دیگر کشورها نیز به آرامی در حال خلاص کردن خود از دلار هستند، مثل ترکیه که اخیرا گام هایی را در این راستا برداشته است.
چه اتفاقی می افتد اگر دلار جایگاه خود را از دست دهد؟
اما چرا چنین وضعیتی نگران کننده است؟ چه اتفاقی می افتد اگر دلار جایگاه خود را به عنوان ارز ذخیره جهانی از دست دهد؟
حقیقت این است که هیچ کس به درستی کاملا نمی داند با وجود چنین وضعیتی جهان چه سیمایی خواهد داشت و این بستگی به چندین عامل دارد، عواملی مثل اینکه جهان با چه سرعتی از دلار دست بکشد، دولت آمریکا در واکنش دست به چه اقدامی خواهد زد و وضعیت اقتصادی این کشور بعد از اینکه دلار جایگاه خود را از دست می دهد چگونه خواهد بود.
با وجود ادعاهای صاحبان آرای جریان اصلی، قبلا ما هیچگاه به طور واقعی در چنین وضعیت خاصی قرار نداشته ایم. سایر کشورها پول خود را به صورت ارز جهانی دوفاکتو مورد استفاده قرار می دادند، همچنین خیلی عوامل دیگر در این میان نقش داشتند و سیستم مالی جهانی کمتر در هم پیچیده بود.
با این حال هرچند که جزئیات کار را به درستی نمی دانیم، ولی تصوری کلی از اتفاقی که رخ خواهد داد در ذهن داریم.
اول آنکه آمریکاییان این اعتماد خود را از دست می دهند که قادر به استفاده از پول خود در هر جای جهان چه در سطح کسب و کار و چه در سطح فردی هستند. البته این اتفاق در سطح فردی تاثیر زیادی نخواهد داشت هر چند که ممکن است در کسب و کارهای متوسط وقفه هایی به وجود آورد.دوم آنکه نرخ های بهره تقریبا بی هیچ شکی بالا خواهند رفت. این امر بازپرداخت تمام وام هایی را که کسب و کارها و افراد برای راه اندازی یا استمرار کسب و کارشان، خرید خانه یا تومبیل دریافت کرده اند دشوارتر می کند و رشد اقتصادی را کند می کند و موجب می شود عده بیشتری با علم به اینکه نرخ های بهره بالاتر خواهند رفت، در درخواست وام های جدید تردید کنند.
سوم و شاید خطرناک تر از همه آنکه این وضعیت می تواند پتانسیل تورم و بی ارزش شدن گسترده پول را به دنبال داشته باشد. از دست رفتن جایگاه ارز ذخیره جهان، بی تردید موجب پایین آمدن ارزش دلار خواهد شد. اما سئوال این است که آیا این بی ارزش شدن به کندی و در طول دوره ای چند ساله یا حتی چند دهه ای رخ خواهد داد یا ظرف چند ماه، هفته یا روز؟ روشن است که در صورت وقوع چنین اتفاقی مورد اول بیشتر ترجیح دارد، چون در این صورت دست کم زمان لازم به آمریکاییان داده خواهد شد تا خود را آماده کنند و برای بی ارزش شدن آتی دلار که به تدریج بدتر می شود، آمادگی ها و ابتکارات لازم را انجام دهند. درمواردی صادرات آمریکا ممکن است برای برخی از کالاهای آمریکا حتی سودمند باشد (هر چند که از نظر درآمدها چنین نیست و می تواند موجب معیارهای زندگی پایین تر و مسابقه ای برای فقر خفت بار شود.) اما دست کم روند کندتر بی ارزش شدن دلار به آمریکاییان اجازه می دهد با علم به وقوع این اتفاق مواد غذایی لازم را ذخیره کنند، تلاش کنند بدهی هایشان را بپردازند، خودشان را مسلح کنند و تصمیمات مالی محتاطانه ای را پیشاپیش اتخاذ کنند.
اما از دست رفتن ناگهانی جایگاه دلار به عنوان پول ذخیره، می تواند عامل بحرانی عظیم شود که عملا هیچ کس آمادگی آن را ندارد.
همانطور که گفته شده با توجه به اینکه ایالات متحده از جایگاه خود به عنوان یک شیوه فاینانس در جهت حفظ رفاه خود استفاده کرده، از دست رفتن چنین جایگاهی این امتیاز را از آن می گیرد. به جای آن ایالات متحده مجبور خواهد شد در برابر دیکته های تامین کنندگان مالی به زانو درآید که این کشور را مجبور خواهند کرد به زانو درآید یا کاری را خواهد کرد که باید کند؛ ملی کردن بانک مرکزی و صدور اعتباراتی که وضع تعرفه های مناسب تر بر واردات را تشویق می کند.
نتیجه گیری
بهتر است امیدوار باشیم که بهترین حالت پیش آید و خود را برای بدترین حالت آماده کنیم، اما آنطور که امروز از ظواهر امر برمی آید، ما باید شروع به آماده سازی های لازم برای اتفاقی بسیار بدتر از آنچه امیدش را داریم کنیم. سیستم اقتصادی ایالات متحده یکی به این دلیل که نتیجه تبدیل شدن به یک امپراتوری با تمام بی ثبات کنندگی ها و جنگ های لازم خود است، عمدتا نتیجه تجارت آزاد است و یکی به این دلیل که نتیجه بانکداری مرکزی خصوصی است بعلاوه مشتی عوامل دیگر، در قربانگاه جهانی سازی قربانی شده است. از این رو رفتار تهاجمی این کشور در زمینه های مالی، سیاسی و نظامی، جهانی را پدید آورده که از خشم و انزجار نسبت به ایالات متحده در جوشش است، جهانی که اکنون تمایل دارد و قادر است سلطه دلار را به امید ایجاد یک جهان جدید «چند قطبی» از خاکستر «آمریکای» قدیمی تضعیف کند.
هیچ نشانه ای از این وجود ندارد که کسی در دولت آمریکا آمادگی دفاع از دلار در برابر فروپاشی یا پیشگیری از این اتفاق را داشته باشد. در واقع تمام نشانه ها حکایت از این احتمال دارند که چنین فروپاشی مطلوب جامعه آنگلو فاینانسرها نیز هست.
به عبارت دیگر بهترین زمان برای آماده شدن، امروز است.