ترامپ هنگام کمپین انتخاباتیاش وعدههایی داده است که با ورودش به کاخ سفید به تدریج دارد به وعدههایش عمل میکند. خروج آمریکا از پیمان تجارت آزاد دو سوی اقیانوس کبیر «پیمان ترانس پاسیفیک» از جمله نخستین اقدامات او بوده است. او تهدید کرده که از پیمان تجارت آزاد آمریکای شمالی «نفتا» خارج خواهد شد. ترامپ پیمان تجارت آزاد با اتحادیه اروپا را رد کرده است و گفته عوارض بسیار سنگینی بر روی تولیدات وارداتی چین و خودروهای آلمانی خواهد بست. فهرست تهدیدهای اقتصادی دونالد ترامپ سر دراز دارد. این سیاست با روند جهانی شدن تجارت و اقتصاد همخوانی ندارد و با این روند تضاد کامل دارد.
در این راستا، تنش اقتصادی بین آمریکا و چین، یعنی دو قدرت برتر اقتصاد جهان میتواند مبدل به یک جنگ تمام عیار اقتصادی بین این دو قدرت جهانی شود. این جنگ همچنین میتواند پیامدهای غیرقابل پیشبینی در عرصههای سیاسی و نظامی داشته باشد.
«سباستیان ژان»، اقتصاددان و متخصص تجارت جهانی و مدیر مرکز مطالعات آیندهنگری و اطلاعات فرانسه در این باره میگوید: «احساس من این است که در حال گذار به یک شرایط تازه هستیم. این شرایط تازه، نه تنها به معنی پایان یافتن موازین و نهادهایی است که پس از جنگ دوم جهانی برای مدیریت روابط تجاری و اقتصادی در جهان ایجاد شده است، بلکه به منزله پایان گرفتن نظمی است که از سالهای 1990 و با فرو ریختن دیوار برلین بر اقتصاد و تجارت جهانی حاکم شده بود. این دوران همچنین با تسلط آمریکا بر روابط سیاسی بینالمللی همراه بوده است.
در همین راستا، «کریستیان هاربولو» مدیر مدرسه عالی جنگ اقتصادی در فرانسه اعتقاد دارد که رویکرد ترامپ زمینهساز تغییر نظم اقتصادی کنونی در جهان است. «ما نگرش خود از جهان را بیش از آنچه باید، بر روی استمرار نظم جهانی گذشته متمرکز کرده بودیم. نظمی که خصوصاً در جهان غرب در چهارچوب یک قدرت مسلط و متحدان جانبی این قدرت تعریف شده بود. امروزه این نظم، معنای واقعی خود را از دست داده است. ما هم اکنون در یک جهان چند قطبی هستیم. در حال حاضر مشکل اصلی آمریکا اینست که چه رفتاری با چین داشته باشد. چین نه تنها به عنوان یک قدرت بزرگ اقتصادی نوخاسته با رویکرد تهاجمی تجاری، بلکه به عنوان یک قدرت بزرگ جهانی برای آمریکا مشکل عمده محسوب میشود.»
رادیو فرانسه میافزاید: در سال 2005 میلادی، سرویسهای اطلاعاتی آمریکا از مفاد یک گزارش بسیار محرمانه دولت چین پرده برداشتند. این گزارش، عزم قاطع رهبران چین و برنامهریزی مدون این کشور برای مبدل شدن چین به یک اقتصاد برتر در جهان را نشان میدهد. بر اساس این سند محرمانه، چین باید در چهارچوب یک برنامه 20 ساله گوی سبقت را از آمریکا برباید و در سال 2025 میلادی با جهشهای گسترده در زمینههای نوگرایی صنعتی، تحقیقات و تکنولوژی مبدل به بزرگترین اقتصاد جهان شده و آمریکا را پشتسر بگذارد.
تنش بین آمریکا و چین از این زمان اوج گرفت. ولی این تنش مانع از تعاملات تجاری و اقتصادی فیمابین دو کشور نشد. نباید فراموش کرد که بحران بزرگ مالی جهانی که از سال 2007 میلادی در آمریکا و در جهان آغاز شد، ساز و کارهای آمریکا برای مقابله اقتصادی با چین را ناچاراً به کنار گذاشت. در واقع اقتصاد آمریکا و همچنین اقتصاد جهانی برای خروج از بحران مالی سالهای 2008 نیازمند پویایی اقتصاد چین بودند. چین با رشد اقتصادی 8 تا 9 درصدی نقش موتور محرک اقتصاد جهان را در دوران بحران بر عهده داشت.
تداوم این وضع با خروج تدریجی اقتصاد آمریکا از بحران و در همان حال با شکوفایی بیشتر اقتصادی چین همراه بود. روابط متقابل تجاری بین آمریکا و چین با افزایش بدهیهای خارجی آمریکا به چین همراه بود. چین منافع سرشار تجاری خود را که طی این مدت با سیاست تجاری- تهاجمی خود از بازار آمریکا بدست آورده بود، در اوراق دولتی آمریکا سرمایهگذاری کرد. چین در حال حاضر بیش از 1100 میلیارد دلار اوراق قرضه خزانهداری آمریکا را در اختیار دارد. در همین حال تراز پرداختهای تجاری آمریکا همواره در محدوده مبالغ هنگفتی به نفع چین بوده است. کسری موازنه پرداختهای تجاری آمریکا به چین در سال 2016 میلادی در حدود 370 میلیارد دلار برآورد میشود.
«دونالد ترامپ» خواهان تعادل موازنه پرداختهای تجاری آمریکا با جهان، خصوصاً چین است. این رویکرد زمینههای تنش بین دو کشور را افزایش داده و میتواند آغازگر جنگ اقتصادی بین دو اقتصاد بزرگ جهان شود.