گروه اجتماعی- هروقت نام معلم می آید ، به دنبال سپاس و تقدیر از اویی هستیم که به ما الفبای خواندن و نوشتن آموخت و ما را وارد وادی کلمه و جمله و عدد کرد .
به گزارش افکارنیوز، خواندیم و نوشتیم و مثلا باسواد شدیم و پله پله بالا آمدیم و مدرک گرفتیم و پز دادیم، ولی به همان میزان هم غرور و حرص و تکبر و خودخواهی در ما زیاد شد .
یاد نگرفتیم که "درخت هرچه پربارتر ، سر به زیرتر" . یاد نگرفتیم که "آنچه برای خود میپسندی برای دیگری هم بپسند" . یاد نگرفتیم که "حواست به زیردستت هم باشد" . یاد نگرفتیم که "گاهی روزی دیگران در اموال و ثروتی است که خداوند در اختیار تو قرار داده است" . یاد نگرفتیم که "چگونه دوست داشتنی شویم" و "چگونه محبت کنیم" -زن باشیم با روحیات زنانه و دلبرانه اگر زن هستیم و مرد باشیم با روحیات مردانگی و تکیه گاه بودن اگر مردیم- یاد نگرفتیم که برای هم کلام شدن با هر قشر و سنی چه فرمولهایی را باید به کار بریم و چه مهارتهایی را استفاده کنیم تا همدل و همزبان باشیم . یاد نگرفتیم که سواد اقتصادی مان با توقع اقتصادی مان هم سطح باشد و همانقدر که مصرف کننده هستیم ، تولید کننده هم باشیم .
حتی معلم دینی و قرآنمان هم ظاهر کتاب و الفاظ را آموخت و نه باطن و معانی عمیق آن را و نه حتی سیره عملی اهل بیت علیهم السلام را که در زندگی شخصی و خانوادگی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی چگونه رفتار میکردند تا بتوانند الگوی ما بشوند.
به ما "صندلی بازی" یاد دادند و گفتند در مدت معلوم هرکه زودتر و سریعتر روی صندلی بنشیند برده است . به ما گفتند "هرکه بامش بیش برفش بیشتر" و "هراندازه پول بدهی آش میخوری" و "مواظب خودت باش که کلاهت را باد نبرد" .
اینگونه شد که بزرگ شدیم ولی در سربازی دم فرمانده را میدیدیم تا بیشتر بخوابیم ، سر کار دم نگهبان را میدیدیم تا قبل از ورودمان کارت حضور را بزند ، موقع ازدواج ، هزارجور دروغ و وعده سرهم میکردیم تا طرف مقابل را خام خود کنیم ، و و و ...
و حالا میبینیم که آمار خودکشی ، طلاق ، افسردگی ،خیانت ، قتل و ... روز به روز در حال گسترش است چرا که نه سواد عاطفی پیدا کرده ایم نه سواد ارتباطی نه سواد مالی و نه هم اکنون که عصر ارتباطات است سواد رسانه ای . و جالب تر آنکه در این روزگار علم برتر نیست و ثروت مرکز پرگار آلام و آرزوهای مردمانی است که حتی برای بدست آوردن این ثروت هم حاضر نیستند نه علمی و نه تجربه ای و نه حتی کوچکترین سختی ای متحمل شوند . و الگوهای عملی مان هم شده اند سلبریتی هایی بی سواد و پر مدعا که فقط آتش بیار معرکه هستند و هر روز فتنه ای در جامعه بپا میکنند .
البته بی انصافی است منکر زحمات آن دسته معلمین و اساتیدی شویم که شاگردانی تربیت کرده اند ماندگار . آنانی که شمع وجودشان ، روشنگر راه کسانی شد که تا همیشه تاریخ راه و نامشان جاودانه است . آنانی که مصداق کامل حدیث مَن عَلَّمَنی حَرفاً فَقَد صَیَّرَنی عَبداً هستند و با هر حرف و کلمه ای که آموزش دادند و تربیت کردند ، بنده ای ساختند برای بهتر عبودیت کردن نزد پروردگار، و عبدی پرورش داده اند برای طی کردن یک شبه ی ره صدساله . و قطعا ستایشگر چنین معلمانی باید بود که اندیشیدن را آموخته اند نه فقط اندیشه ها را.
کاش یادمان نرود که معلمی شغل انبیاست و انبیا علیهم السلام آمده بودند تا انسان بسازند ؛ انسانی که بشود اشرف مخلوقات و خلیفة الله در روی زمین ؛ انسانی که تمامی ملائک به واسطه جایگاهش بر او سجده میکنند .
صفورا ترقی