بعضی از ازدواج ها با انگیزه های مختلفی که شاید بتوان گفت غلط و خودخواهانه بوده، شکل گرفته است. انگیزه هایی که بعد از مدتی می توانند تغییر کنند و دختر و پسری را به این نتیجه برسانند که ازدواج، اشتباه ترین تصمیم زندگی شان بوده است. توجه داشته باشید که اگر نگرش درستی درباره این نوع انگیزه ها وجود داشته باشد و ازدواج به صورت اصولی صورت گیرد، این انگیزه ها می تواند خوب هم باشد اما معمولا این گونه نمی شود. در خور ذکر است که اگر این دلایل به همراه یک سری پیش نیازهای دیگر برای ازدواج اصولی مد نظر قرار بگیرد، می تواند انگیزه خوبی هم باشد اما هیچ کدام شان به تنهایی برای داشتن یک ازدواج موفق کافی نیست. رایج ترین این انگیزه ها را در ادامه خواهید خواند.
1- فقط به دنبال هیجان در زندگی ام هستم
گریختن از واقعیات زندگی یکی از دلایل بعضی از دختر و پسرهای دم بخت برای ازدواج است. بعضی از جوانان ازدواج می کنند نه به این دلیل که شخص مناسبی را برای ازدواج یافته اند بلکه در بیشتر مواقع به خاطر آن که بهانه ای برای دور شدن از مشکلات و واقعیات زندگی خود داشته باشند، متاهل می شوند. زندگی این گونه از افراد خالی از شور و اشتیاق و هدف است. آن ها به جای آن که راه حل مشکل را در وجود خود بیابند، با این تصور که با ورود فرد دیگری زندگی شان از کسالت بیرون خواهد آمد ازدواج می کنند اما غافل از این که با این ازدواج آینده شان را هم به خطر می اندازند.
2- چون احساس می کنم هیچ کسی به من توجه نمی کند
برخی جوانان شاید با نخستین فردی که به آنان پیشنهاد ازدواج می دهد ازدواج می کنند. این گونه افراد به دلیل اعتماد به نفس پایین فکر می کنند که هیچ کسی به آن ها توجه نمی کند و به همین دلیل فرصت را غنیمت می شمارند و به اولین پیشنهاد ازدواج، پاسخ مثبت می دهند. باید توجه داشت که ازدواج شتاب زده، آثار سوء خاصی دارد که زن و شوهر بعد از ازدواج با آسیب های آن مواجه می شوند.
3- چون از ترک فرد مورد علاقه ام احساس گناه می کنم
برخی جوانان که پیش از ازدواج با فردی رابطه طولانی مدت داشته اند شاید بدون عشق، تن به ازدواج می دهند فقط به دلیل احساس گناهی که تصور می کنند ترک کردن فرد مورد علاقه شان کار پسندیده ای نیست. هنگامی که جوانان به دلیل احساس گناه و عذاب وجدان با فردی ازدواج می کنند ثمری جز ناکامی و نابودی هر دو فرد در پی نخواهد داشت.
4- فقط به خاطر فشار اطرافیانم ازدواج می کنم
تاثیراتی که دوستان، خانواده، جامعه و حتی عقاید دیگران بر ما تحمیل می کنند؛ عقایدی مانند این که زودتر باید سر و سامان بگیری، تا کی می خواهی مجرد بمانی؟ پیر شدی! و ... نباید تنها دلیل ما برای ازدواج باشد. اگر دلیل اصلی ازدواج این موارد باشد، حاصل آن زندگی همراه با آرامش نخواهد بود چراکه توقع داریم بعد از ازدواج هم دیگران به کمک مان بیایند که شاید این گونه نشود.
5- می خواهم فقط از تنهایی خلاص شوم
بسیاری از جوانان به دلیل این که تنها هستند یا از تنها ماندن هراس دارند یا این که مایوس هستند، تن به ازدواج می دهند اما در این شرایط معمولا فرد قادر به یک گزینش صحیح نیست و احتمال این که با شخص نامناسبی ازدواج کند، زیاد است. برخی جوانان تا آن حد از لحاظ عاطفی تهی هستند که امیدی به یک ازدواج موفق ندارند و به هررابطه ای به امید ازدواج، دل خوش می کنند. در نهایت این گونه افراد گرفتار روابط محنت زا و غم انگیزی می شوند.
6- می خواهم فردی مسئولیت مراقبت از من را به عهده بگیرد
فرار از رشد و بالندگی هم دلیل برخی جوان ها برای ازدواج است. بعضی از جوانان به این منظور ازدواج می کنند که فرد دیگری مسئولیت مراقبت از آن ها را به عهده بگیرد. این گونه افراد معمولا از لحاظ عاطفی به شریک زندگی خود وابسته می شوند. ازدواج هایی که اختلاف سنی فاحشی در آن دیده می شود، ازدواج هایی که مغایرت محسوسی در سبک زندگی دارند و همچنین ازدواج هایی که اختلاف طبقاتی در دو فرد وجود دارد از این دسته هستند.