واژهای زرد رنگ که حس نیاز را در ذهن انسان تداعی میکند. احساسی که به طور مثال اگر آن فرد یا شی و یا حیوان نباشد، این آدم نیز دچار مشکل شده و رو به سمت نابودی میرود. گویی تمام زندگی و نفس فرد به آن فرد یا شی بستگی دارد و دیگر هیچ!
اما این وابستگی انواع مختلفی دارد و از طرفی میتوان با راهکارهایی بسیار ساده وابستگی را به پیوستگی تبدیل کرد تا زندگی بهتری را در آینده بسازیم.
در همین راستا قصد داریم تا امروز به بررسی وابستگی و روشهایی برای تغییر وابستگی و رسیدن به پیوستگی را برای شما شرح دهیم، پس پیشنهاد میکنیم اگر از وابستگی خسته شدهاید این مطلب را از دست ندهید.
وابستگی چیست؟
در قالب یک جمله وابستگی بدین معناست که: ”ما در ارتباط با کسی یا چیزی آنچنان مجذوب شدهایم که احساس میکنیم با نبودن آن، ما نیز نابود میشویم“ در این حالت، ما به شدت به اتصال عاطفی، انرژیکی و غیره آن عادت کردهایم.
برای تجربهٔ این وضعیت میتوانیم به کاری فکر کنیم که ما را اذیت میکند، اما نمیتوانیم آن را رها کنیم، یا ارتباطی را تصور کنیم که ما را اذیت میکند، اما نمیتوانیم آن را قطع کنیم و یا مواردی را در نظر بگیریم که وقتی به جائی از آن فکر میکنیم، عذاب میکشیم.
چرا وابسته میشویم؟
شکستهای ما یکی از مهمترین علل وابستگی هستند. همه ما در ناخودآگاه مان از این که به تنهایی کافی و کامل نیستیم در عذابیم. گاهی فرد در دوران کودکی به این نتیجه میرسد که به تنهایی قادر به انجام کاری نیست و همواره به دیگران نیازمند است. چنین فردی در بزرگسالی نیز به این باور میرسد که برای بقا و ادامه زندگی وابسته به دیگران است و همواره به کمک دیگران نیازمند است. چنین باوری معمولا در نتیجه حمایتهای بیش از حد والدین در دوران کودکی ایجاد میشود و سرچشمه شکل گیری شخصیت وابسته است.
این افراد خود را بسیار آسیب پذیر میدانند که مانند یک کودک همواره محتاج کمک و توجه دیگران هستند و به همین دلیل بسیار حساس و زودرنج اند.
وابستگی چند نوع است؟
وابستگی سالم
در وابستگی سالم، فرد در زمان مناسب و در صورت نیاز، مستقیما درخواست کمک میکند. در روابط با دیگران احساس امنیت، اعتماد و علاقه به میزان کافی وجود دارد.
روابط سالم و در حد اعتدال بوده و هر یک از طرفین در رابطه برای دیگری ارزش و اهمیت قائل هستند. طرفین در عین حال که به نیازهای خود توجه دارند، حس محبت و همدلی را نیز از طرف مقابل خود دریغ نمیکنند و خویشتن حقیقی خود را فراموش نمیکنند.
وابستگی ناسالم
در وابستگی ناسالم فرد سعی دارد طرف مقابل را تحت کنترل و نفوذ خود قرار دهد و به دلیل ترس از طرد شدن مانند یک قربانی هرگونه تحقیری را تحمل کند.
پیوستگی چیست؟
پیوستگی از نظر ما یعنی اینکه با آنچه در ارتباط قرار گرفتهایم و به آن عشق میورزیم یا دوستش داریم احساس وحدت و یگانگی کنیم با وجود لذت شادمانی، سعادت و خوشی در آن، ما نیز خشنود میشویم.
در این حالت، بودن یا نبودن او در کنار ما، احساس بسیار خوب یا بسیار بد به ما نمیدهد، بلکه وجود او باعث حس رضایت در درون ما میشود. بهعبارتی دیگر، با نبودن او باز هم احساس رضایت در ما باقی مانده و حال خوبمان را میتوانیم حفظ کنیم.
روشهایی برای تغییر وابستگی و رسیدن به پیوستگی
متوجه مشکل باشید
انسان زمانیکه دشمنش را نمیشناسد به میدان جنگ نمیرود! آگاهی نسبت بهوجود وابستگی، خود قدم بزرگی است که در این راه برمیدارید و با وجود همه مشکلاتی که دارید، همه ترسها و نگرانیهایتان، شما همواره روی پاهای خودتان میایستید. شما قوی هستید و هم اکنون با استفاده از این قدرت ترسهایتان را پشت سر میگذارید. همین قدرت است که به مدد آن دنیایی شخصی بنا مینهید؛ دنیایی که در آن خودتان را دوست دارید و با خودتان در آرامش بهسر خواهید برد.
احساسات و نیازهای خود را ابراز کنید
زمانی که مشکلی برایتان پیش میآید در مورد آن با یکی از افراد نزدیک خود صحبت کنید. این امر به شما کمک میکند تا احساس خیلی بهتری داشته باشید. فردی که میتوانید به او اعتماد کنید و نخستین کمک و همراه شما بهشمار میرود. همچنین میتوانید احساساتتان را روی یک کاغذ بیاورید؛ تشویشها، ترسها و نگرانیها.
به راحتی تمام چیزهایی که موجب عصبانیت، آزردگی و خشم شما میشوند را روی کاغذ بیاورید؛ این عمل باعث میشود تا چیزهایی که باعث ناراحتی شما میشوند، فشار کمتری روی شما بیاورند. همچنین با این کار ذهنتان را رها میکنید و روشی است تا از طریق آن زبالههای فکریتان را تخلیه کنید. این عمل مانع شکنجههای ذهنی شما میشود. این تمرین را به فردا موکول نکنید، هماکنون آن را انجام دهید و اثر آن را ببینید.
سطح عزت نفستان را افزایش دهید
وابستگی عاطفی همواره با عدم عزت نفس ارتباط دارد. غیر ممکن است که در عین وابستگیهای شدید احساسی، از عزت نفس بالایی برخوردار باشید. اولین راه حل برای غلبه بر وابستگی عاطفی، آن است که بدون شکنجه و عذاب و تخریب فکری، با مهربانی، عمیقا بهخودتان عشق بورزید. برای آن که دوباره به عزت نفس دست یابید نکات زیر میتوانند مفید باشند:
هر روز ساعتی را برای خوشحال کردن خودتان اختصاص دهید.
روی نکات مثبت و موفقیتهایتان تمرکز کنید.
«نه» گفتن را یاد بگیرید.
به خواسته هایتان توجه کنید.
برای آنکه مورد پسند دیگران قرار بگیرید، سعی نکنید خودتان را تغییر دهید.
بهنظر خودتان اهمیت دهید.
در ذهنتان تصویر مثبتی از خود داشته باشید.
با افراد مثبت نشست و برخاست کنید.
از خودتان مواظبت کنید.
از تنها ماندن لذت ببرید.
درست است که دوست دارید دوستتان پیش شما باشد و زمانیکه او پیش شما نیست احساس غم و تنهایی و همچنین احساس فقدان عشق و محبت میکنید؛ اما به این مسئله فکر کنید که تنهایی نیز میتواند شادیآفرین باشد!
میتوانید از این فرصت استفاده کنید و کارهای مورد علاقهتان را انجام دهید: کتابخواندن، گوش دادن به یک فایل صوتی، ورزش کردن، یادگیری چیزهای جدید و یا کمک به افراد نیازمند و غیره اگر تنها هستید، لحظات کوچکی که در تنهایی با خودتان میگذرانید، میتوانند لحظات ناب شادی بخشی باشند.
بحران وحشت را بهطور مؤثر اداره کنید
برای آن که بهطرز چشمگیری ترس و وحشت خود را کاهش دهید، چشمهایتان را ببندید و نفسهای عمیقی بکشید. در واقع، زمانی که تنفس تان عمیق و طولانی باشد، فعالیت ذهنی تان کاهش مییابد و بدن آرام میشود.
غیرممکن است زمانیکه آرام و عمیق نفس میکشید، عصبانی شوید. با انجام این عمل متوجه خواهید شد که بعد از چند دقیقه، آرامش به شما بازخواهد گشت. «خشم و اضطراب دارای نیرو هستند، اما نیروی آرامش از آنها بیشتر است.»
بر ترس مورد پسند واقعنشدن غلبه کنید
برای این منظور، جملات مثبت زیر را با خود تکرار کنید:
«حق دارم بدون آنکه عشق و توجه دیگران را از دست دهم، به دیگران «نه» بگویم.
«هر روز که میگذرد برایم آسانتر میشود که افکارم را بیان کنم و مردم من را به راحتی درک میکنند.»
«نمی توانم مورد پسند همه مردم قرار بگیرم و همه را از خود راضی نگه دارم و این امری طبیعی است.»
«حق دارم که تصمیمگیری کنم.»
«میدانم چه میخواهم و آنرا بهوضوح بیان میکنم.»
خود را از احساس گناه رها کنید
خانمی را در نظر بگیرید که وقتی صبحها از خواب بیدار میشود احساس میکند شوهرش از دنده چپ بلند شده است. بهطورناخودآگاه از خودش میپرسد «چهکار کردهام؟» زمانیکه پیش دوستانش میرود و آنها روی خوش نشان نمیدهند، احساس میکند که تقصیر اوست که دوستانش در چنین حالتی قرار دارند و حضور او موجب رنجش آنها شده است. باید بدانید که چنین احساسی اغلب موجب میشود فرد سکوت کند و احساساتش را ابراز نکند.
همچنین احساس گناه همانند دور باطل عمل میکند و اثر گلوله برف را دارد؛ از خود میپرسیم که چرا چنین چیزی برایمان پیش آمده است و در نهایت متقاعد میشویم که مطمئنا کار بدی انجام دادهایم و بعد در وجودمان به دنبال نقصها و خطاهای خیالی میگردیم و باز هم احساس گناه بیشتری میکنیم و غیره.
احساس گناه به کلسترول خون شباهت دارد؛ کلسترول خوب و کلسترول بد. احساس گناه بد بهطور پیوسته از شما یک گناهکار میسازد و بدون آنکه بتوانید این احساس را به یک خطای مشخص ربط دهید، دچار احساس مبهم گناه میشوید. از این نوع احساس گناه باید دوری کنید!
در عوض، احساس گناه خوب، به احساس مسئولیت ربط دارد. این احساس به امور مشخص و واقعی مربوط میشود که وجدانتان به شما ندا میدهد؛ دروغ، غیبت، نیش زبان و غیره.
ویژگی احساس گناه خوب آن است که میتوانید به آن خاتمه دهید. ازاین رو باید بین احساس گناه خوب و بد مرز مشخصی بگذارید.
از افراد موفق و قوی الگو بگیرید
چنانچه مشکلتان را با افرادی که مثل شما دچار وابستگی شدید عاطفی هستند در میان بگذارید، هیچ دردی از شما دوا نمیشود. احتمالا افرادی را در دور و برتان میشناسید که دچار این مشکل بودهاند، اما موفق شدهاند از پس آن برآیند. آنها را از نزدیک زیر نظر بگیرید و از آنها بهعنوان یک راهنما استفاده کنید. به آنها نزدیک شوید و از آنان بپرسید معیارها، دستورالعملها و انگیزه، رفتار و رمز و راز موفقیت آنها چیست. این ارزشها را وارد ذهنتان کنید و آنها را بهکار گیرید؛ و حالا در اوج آرامش و قدرت، آسیبهای مربوط به وابستگیهای قبلی خود را ترمیم کنیم؛ به این منظور:
الف) خودمان را دوست داشته باشیم و برای یادگیری مهارتهای دوست داشتن خود، به جلسههای عملی آموزش مهارتهای زندگی بهمنظور خودباوری و همیاری برویم.
ب) همواره جهت وابستگی خود را در مسیر عشق الهی و توکل به قدرت برتر جهان هستی معطوف کنیم.
ج) رابطهای را ایجاد کنیم که در آن شکوفائی استعدادها و توانمندیهای ما امکانپذیر شود.
موارد بیان شده در صورتی میتواند ایجاد تغییر کند که شما واقعا بخواهید که تغییر کنید، چون تنها کسی که میتواند به شما کمک کند خودتان هستید و هیچ کس به اندازه شما نسبت به خودتان شناخت ندارد و در صورتی که در این راه به کمکی نیاز داشتید، پیشنهاد میکنم به صورت حضوری به یک مشاور مراجعه کنید.