درسهای زندگی که خیلی از ما سالها پیش آنها را فراگرفتهایم و هرازگاهی یادآوریشان میکنیم، به هر دلیلی ممکن است کاملا قبولشان نداشته باشیم یا درکشان نکنیم.
۱. عمر ما آدمها، نسبتا کوتاه است
ما این را بارها شنیدهایم که زندگی کوتاه و گذراست و میدانیم که مرگ،
سرنوشت همهی ماست، اما همچنان وقتی کسی که او را میشناسیم از دنیا میرود، بسیار تعجب میکنیم و غافلگیر میشویم. درست مثل اینکه پلههایی را تند و تند به سمت بالا میرویم،
ذهن و حواسمان جای دیگریست و متوجه پلهی آخر نمیشویم، انتظار داریم پلهها ادامه داشته باشند، در نتیجه غافلگیر میشویم، انگار فکر میکردیم قرار نیست این پلهها زمانی تمام شوند.
در لحظه زندگی کنید! مرگ را هم فراموش نکنید اما از آن هم نترسید. از زندگیای بترسید که هرگز لمسش نکردهاید و دلیلش هم ترستان بوده است. مرگ، بزرگترین شکست زندگی نیست. بزرگترین و دردناکترین شکست و ناکامی چیزی است که در درون شما میمیرد در حالیکه هنوز زنده هستید. دلیر باشید و با شجاعت، قدم بعدی را بردارید.
۲. ما همان زندگی را خواهیم داشت که خودمان آن را خلق میکنیم
زندگی شما متعلق به خودتان است. دیگران میتوانند تشویقتان کنند و به شما انگیزه بدهند، اما نمیتوانند برای شما تصمیم بگیرند. آنها میتوانند با شما قدم بزنند، اما نمیتوانند جای شما باشند. بنابراین اطمینان پیدا کنید که راهی که انتخاب کردهاید، همراستا با خواستهها و الهامات درونی شماست و اگر زمانی احساس کردید باید چیزی را تغییر دهید، از تغییر نترسید. یادتان باشد اگر در ابتدای نردبانی باشید که میخواهید از آن بالا بروید، بهتر از این است که در بالای نردبانی باشید که دوست نداشتید از آن بالا بروید.
صبور و خلاق باشید و درک کنید که صبر، لزوما انتظار کشیدن نیست، بلکه توانایی حفظ نگرش مناسب هنگام تلاش در راهی است که به آن عقیده دارید. این زندگی شماست و تماما از انتخابهای شما ساخته میشود. بگذارید کلام و رفتارتان یکی باشد و باورهایتان را عملی کنید.
۳. مشغله داشتن، لزوما به معنی کارآمد بودن نیست
مشغله داشتن، ارزش محسوب نمیشود. هر چند همهی ما گاهی سرمان شلوغ میشود، اما بسیار اندک هستند کسانی که لازم است تمام وقت مشغله داشته باشند. مشکل اینجاست که نمیدانیم چطور بر اساس نیازهایما و تواناییهایمان زندگی کنیم، الویت بندی کنیم و هر وقت لازم بود «نه» بگوییم.
این روزها، مشغله داشتن به ندرت به معنی کارآمدی و بهره وری است. کافیست نگاهی به اطرافتان بیندازید؛ تعداد افراد پُر مشغله، بسیار بسیار بیشتر از افراد کارآمد و مفید است. افراد پُر مشغله، همیشه عجله دارند و تا آخر شب، در حال دویدن هستند! معمولا همیشه هم کارهایی نیمه تمام دارند که باعث نارضایتی خودشان و یا دیگران میشود. آنها وقت کافی برای خانوادههایشان ندارند تا دور هم جمع شوند و معمولا هم کسر خواب دارند.
برنامههای روزانهشان در هم ریخته و نامشخص است و
سیل ایمیلها و پیامها همیشه به طرفشان سرازیر است اما همهی اینها ظواهری گول زننده و پوچ هستند که به فرد احساس مهم بودن میدهند در حالیکه پشت همهی این مشغلهها، هیچ نتیجهای وجود ندارد. افراد پُر مشغله مانند همستری هستند که روی یک چرخ ِ گردان، در حال درجا دویدن است!
هر چند ممکن است مشغله داشتن به ما احساس زنده بودن بدهد اما این حس، ماندگار نیست. نگذارید زمانی برسد که آرزو کنید ای کاش کمتر خودتان را درگیر چیزهای بیارزش میکردید و بیشتر از زندگی لذت میبردید.
۴. همیشه قبل از موفقیت، شکستهایی وجود دارد
بیشتر اشتباهات، اجتناب ناپذیر هستند. یاد بگیرید که خودتان را ببخشید. مرتکب اشتباه شدن هیچ ایرادی ندارد، بلکه این عبرت نگرفتن است که میتواند مشکل ساز باشد.
اگر از شکست خیلی هراس داشته باشید احتمالا نخواهید توانست کارهای لازم برای موفقیت را انجام دهید. شما باید تفاوت بین یک مبتدی و چیره دست را بدانید؛ فرد چیره دست، زمانی که فرد مبتدی هنوز تلاشی نکرده و خسته نشده است، بارها شکست خوده است.
۵. فکر کردن و عمل کردن، دو پدیدهی کاملا متفاوت هستند
موفقیت هرگز زمانی که شما مشغول فکر کردن هستید، روی نمیدهد. شما آن چیزی هستید که انجام میدهید، نه آن چیزی که میگویید. دانش و آگاهی، بدون عمل، هیچ ارزشی ندارد. اتفاقهای خوب برای آنهایی که فقط انتظار میکشند نمیافتد؛ بلکه نصیب کسانی میشود که روی اهدافشان اصولی کار میکنند. این را یادتان باشد که اگر منتظر بمانید تا احساس کنید ۱۰۰ درصد آمادهی شروع هستید، پس باید باقی عمرتان را کلا در حالت انتظار به سر ببرید!
۶. برای بخشیدن، لازم نیست منتظر عذر خواهی بمانید
اگر یاد بگیرید بدون شنیدن عذر خواهیها، ببخشید، زندگی برایتان خیلی سادهتر خواهد شد.
کلید رضایت از زندگی این است که بابت هر تجربهای، چه منفی و چه مثبت، قدردان باشید. کینه داشتن از گذشتهها و ادامه دادن به دلخوریها، روشی قطعی برای اتلاف
شادی امروزتان است. وقتی کسی را میبخشید، در واقع تضمینی برای خودتان است که اجازه ندهید گذشتهی غیرقابل تغییر، الانتان را نابود کند. بخشیدن ربطی به آزاد کردن فرد مجرم ندارد، بلکه منظور این است که خودتان را دچار اسارت ابدی ِ بغض و کینه، نکنید.
۷. بعضی از آدمها، با شما جور نیستند؛ فقط همین!
شجاع باشید و به خودتان اجازه دهید آنهایی را که آزارتان میدهند ترک کنید. نباید اصرار داشته باشید با افرادی که مدام حالتان را بد میکنند ارتباط داشته باشید. اگر کسی رفتارش جوری است که هر وقت با او هستید، ناراحتتان میکند و به شما احساس ناامنی میدهد، پس نمیتواند رابطهی دوستانه و صمیمی با شما داشته باشد، پس مجبور نیستید مدام با او در رابطه باشید.
کسانی هستند که بعد از گذراندن زمانی با آنها، احساس میکنید انرژیتان تحلیل رفته و کسل شدهاید یا در کنارشان دچار اضطراب میشوید، پس به صدای درونتان گوش دهید و این افراد را کنار بگذارید. افراد زیادی هستند که با شما «جور» اند، به شما
انرژی میدهد و تشویقتان میکنند تا خود حقیقیتان باشید. ماندن در کنار کسانی که تناسبی با شما ندارند، منطقی نیست.
۸. این وظیفهی دیگران نیست که عاشق شما باشند؛ بلکه وظیفهی خودتان است
خیلی مهم است که با دیگران مهربان باشید، اما مهمتر از آن این است که با خودتان مهربان باشید. سعی نکنید خودتان را از نگاه کسانی ببینید که ارزشی برای شما قائل نیستند. شما قدر و ارزش خودتان را بدانید، حتی اگر دیگران نمیدانند. یک نفر هست که باید شما را همانطوری که هستید دوست داشته باشد، حتی وقتهایی که احساس میکنید جذاب نیستید، آشفتهاید و ناکامل. این یک نفر باید با وجود همهی اینها همچنان دوستتان داشته باشد و این یک نفر، خود ِ شما هستید.
۹. تعلقات و چیزهایی که در اختیار دارید، شخصیت شما را نمیسازند
ملک و دارایی و تعلقات، واقعا چیزهایی نیستند که شخصیت و وجود شما را تعریف کنند. در دنیای مادیگرای امروز، بیشتر افراد به مادیات توجه دارند تا به ارتباطها و تجربیات با معنی و ارزشمند.
وقتتان را با سرگرمیهای باارزش پُر کنید، چیزهایی که لحظات خود را با آنها میگذرانید، همان «زندگی» هستند و اگر بخواهید مدام به دنبال مُد و رقابت و اصطلاحا عقب نیفتاد از قافله باشید، زیباییهای واقعی زندگی و وقت گرانبهایتان را از دست خواهید داد. شاید به نظرتان شعاری تکراری باشد، اما واقعیتهایی است که دیگران تجربه کردهاند و در اختیار ما گذاشتهاند.
خیلی وقتها چیزهایی را میخریم و کارهایی را میکنیم که واقعا برای خود ما ارزش و اهمیتی ندارد بلکه فقط بابت نشان دادن آنها به دیگران و تاثیر گذاشتن روی قضاوتهای آنها، به دنبالشان میرویم.
۱۰. هیچ چیزی ثابت نیست، هر چیزی مدام در حال تغییر است
تغییر را بپذیرید و درک کنید که هر تغییری دلیلی دارد. چیزی که امروز دارید، ممکن است فردا نداشته باشید. همه چیز تغییر میکند و معمولا هم بیچون و چراست. افراد و موقعیتها میآیند و میروند. زندگی منتظر هیچکس نمیماند، حرکتی سریع دارد و از آرامش به بینظمی و از آشوب به آرامش متحول میشود. گاهی اوقات، ثانیهای میتواند مسیر زندگیتان را دگرگون کند، حوادث غیرقابل پیش بینی، همیشه در حال روی دادن هستند، امروز برای کسی که او را میشناسید یا نمیشناسید و فردا برای شما.
خوشی یا ناخوشی که الان دارید، تغییر خواهد کرد، پس وقتی زندگی خوب پیش میرود، از آن لذت ببرید. شادی و رضایت هرگز نصیب آنهایی نمیشود که قدر چیزهایی که الان دارند را نمیدانند و تحسینشان نمیکنند.