کبدتان را چند می‌فروشید؟!

به گزارش افکارنیوز، یک کبد سالم چقدر می‌ارزد؟ ۱۰میلیون، ۵۰ میلیون یا ۱۰۰میلیون تومان؟! اصلاً می‌شود قیمت رویش گذاشت؟! زندگی سیری چند؟ راستی مگر آدم چند تا کبد دارد؟! کلیه نیست که طرف بگوید یکی‌اش را می‌فروشم و با آن یکی دیگرش هم می‌توانم زندگی کنم. کبد، همین یکی است. پس این آگهی‌ها چه می‌گویند؟!

صبح اول وقت، زیر پل سیدخندان، روی صندوق صدقات، نوشته تایپ شده روی کاغذ A۴، می‌خورد توی چشم؛ نه می‌خورد توی سر آدم. کسی به خاطر نیاز مالی شدید، می‌خواهد کبدش را بفروشد. احتمالاً وقتی داشته عبارت «نیاز مالی شدید» را تایپ می‌کرده، اگر می‌توانسته، رویش تشدید می‌گذاشته. درد و فقر، وقتی تشدید می‌گیرد، چه‌ها که نمی‌کند با آدم. آنقدر که چوب حراج بزند به اعضای بدنش.


«کبدتان را چند می‌فروشید؟» صدای آن ور خط، با بی‌حوصلگی جواب می‌دهد: «توی آگهی هست. ۴۰میلیون یک کلام!» «آنوقت خودتان چه کار می‌کنید؟ مشکلی برایتان پیش نمی‌آید؟!»
«همه کبدم را که قرار نیست دربیاورند. یک تکه‌اش بس است. بعد از یک مدت هم ترمیم می‌شود. ضرری ندارد. پرسیده‌ام.» گروه خونی‌اش A‌مثبت است. ۳۳ ساله.


او فقط یکی از فروشندگان کبد است. یکی از همان‌هایی که قرار است یک تکه از کبدشان را بدهند به بیماری که درد امانش را بریده و لابد برای زندگی‌اش حاضر است هرچه می‌تواند هزینه کند. تعدادشان کم نیست. عبارت «فروش کبد» را در وب جست‌و‌جو می‌کنم. نخستین گزینه، یک وبلاگ است با همین نام با توضیح «فروش اینترنتی کبد». فروشندگان، مشخصاتی مثل سن و گروه خونی‌شان را گذاشته‌اند به همراه قیمت پیشنهادی و شماره تلفن. قیمت‌ها تقریباً در یک رنج هستند. متوسط ۵۰ میلیون تومان. البته قیمت‌های بالاتری هم به چشم می‌خورد. اینجا نمی‌بینم اما شنیده‌ام تا ۴۰۰ میلیون تومان هم قیمت برای فروش کبد داده شده. بعضی‌ها هم قیمت را توافقی اعلام کرده‌اند. پسر مجرد، ۲۵ ساله، فوق لیسانس و سالم، تأکید کرده که همه آزمایش‌های لازم را هم انجام داده. سر قیمت هم حتماً کنار می‌آید. از همان توافقی‌هاست.

یکی دیگرشان شماره تلفن نداده. نوشته برای حفظ آبرو، اول ایمیل بزنید. حتماً قرار است مخفیانه و دور از چشم خانواده این کار را بکند. توی یکی از پست‌ها هم نوشته شده: «یک مرد باشرف کلیه و کبد خودش را به خاطر معالجه دخترش به حراج گذاشته، اگر هنوز یک مرد تو این دنیا هست، اگر می‌خواهد کمکش کند به ایمیل زیر، ایمیل بزند.» و زیرش هم نوشته: «باید خاک پای همچین آدمایی رو بوسید.» آنکه این پست‌ها را گذاشته، گرداننده وبلاگ است. همان کسی که آدم می‌تواند روی نوار آبی بالای صفحه، قسمت تماس با من، کلیک کند و برایش پیغام بگذارد. پیغام‌هایی که بیشترشان لابد آگهی فروش کبد است. حتماً یک جوری با فروشنده‌ها به توافق می‌رسد. چند درصد برمی‌دارد؟ خدا می‌داند!

روی عبارت «تماس با من» کلیک می‌کنم. تلاش می‌کنم پیغام بگذارم اما موفق نمی‌شوم. مراحل کار به نظرم پیچیده می‌رسد. اطلاعات مربوط به سرور و این جور چیزها. فکر نمی‌کنم کار راحتی باشد. پس بقیه چطور با گرداننده وبلاگ ارتباط برقرار کرده‌اند؟! فهمیدنش زیاد سخت نیست. با یکی از شماره‌ها تماس می‌گیرم. جدیدترین‌شان. می‌گویم: «توی یک وبلاگ آگهی داده‌اید برای فروش کبد.» با تعجب می‌پرسد: «وبلاگ؟!!» با رد و بدل شدن یکی دو جمله، ماجرا را می‌فهمم. صاحب شماره، آگهی داده ولی نه در وبلاگ. آگهی را روی دیوار چسبانده بوده. با همان عبارت‌ها. یکی حتماً آگهی‌ها را جمع کرده و گذاشته توی وبلاگ. هدفش هرچه باشد، خیرخواهانه نیست. بوی دلالی به مشام می‌رسد. آن هم دلالی کبد! حال آدم را بد می‌کند.

در همین جست‌و‌جوهاست که به یک آدرس ایمیل برمی‌خورم که با Sell liver شروع می‌شود. توجهم جلب می‌شود. شاید یکی از همان دلال‌ها باشد. سعی می‌کنم با صاحب ایمیل ارتباط برقرار کنم. ارتباط برقرار می‌شود. حدسم درست است. مشتری‌ها را خودش پیدا می‌کند. بروز نمی‌دهد که چند درصد برمی‌دارد. ارتباط ناگهان قطع می‌شود. انگار بو برده باشد.

سؤال دوباره در ذهنم شکل می‌گیرد. با یک تکه کبد چطور می‌شود زندگی کرد؟ اصلاً پیوند کبد را چطور انجام می‌دهند؟ مگر به این سادگی‌هاست؟!


چه کسی بهتر از دکتر سیدعلی ملک‌حسینی پدر پیوند کبد ایران برای پاسخ دادن به این سؤال و اوست که می‌گوید: «مسأله اصلاً به این آسانی که می‌گویند نیست. کبد چیزی نیست که قابل فروش باشد، عمل کبد به قدری سخت و مشکل است که چنین چیزی امکانپذیر نیست.»
دکتر ملک حسینی نخستین پیوند کبد در ایران از فرد زنده به زنده را انجام داد به همین خاطر وی را پدر علم پیوند کبد در ایران می‌دانند.

پیوند کبد از فرد زنده، فقط از والدین به فرزند امکانپذیر است

همین چند وقت پیش بود که رضا داوود‌نژاد، هنرپیشه، تحت عمل جراحی پیوند کبد قرار گرفت و خبرش از طریق رسانه‌ها منتشر شد. البته پیوند عضو از شخصی که دچار مرگ مغزی شده، عملی متداول و مرسوم در حیطه پزشکی است و پیوند کبد این بازیگر جوان نیز به همین شیوه صورت گرفت اما پیوند از شخص زنده، حکایت دیگری دارد که شاید خیلی‌ها از آن بی‌اطلاع باشند؛ خصوصاً کسانی که به دلیل مشکلات مالی، امید دارند تا با فروش تکه‌ای از کبد خود، بار سنگین زندگی را بر شانه‌شان سبک‌تر کنند.


شیراز، همان شهری است که آن را قطب پیوند کبد ایران می‌دانند. بیمارستان نمازی شیراز، برای بیماران کبدی، خصوصاً آنها که در صف پیوند کبد هستند، نامی آشناست. البته در این بیمارستان حدود ۸۵ درصد پیوندهای کبد از افراد مرگ مغزی است اما پیوند از فرد زنده هم انجام می‌شود.
دکتر ملک حسینی که ریاست بخش پیوند دانشگاه علوم پزشکی شیراز را نیز بر عهده دارد معتقد است زمانی که پیوند از افراد زنده به زنده انجام شود، به تبع آن خرید و فروش هم ایجاد می‌شود که این امر مشکلات اخلاقی و اجتماعی زیادی به همراه دارد.


به گفته او، پیوند کبد از فرد زنده فقط از بستگان درجه یک امکانپذیر است. حتی دریافت کبد از بستگان درجه دو نیز امکانپذیر نیست، اما اینکه برخی افراد دست به تبلیغ فروش کبد خود با قیمت‌های کلان زده‌ باشند، بیشتر از روی نادانی یا به قصد سودجویی است که واقعیت هم ندارد.
بیشتر افرادی که برای فروش کبد آگهی می‌دهند، اطلاع درستی از چند و چون این عمل حساس ندارند. به آنها گفته می‌شود که می‌توانند بخشی از کبدشان را اهدا کنند و بعد از مدتی، کبد دوباره ترمیم خواهد شد و هیچ مشکلی برایشان به وجود نمی‌آید. اما واقعیت ماجرا چیز دیگری است.


دکتر حمید امیریان متخصص گوارش و کبد در گفت‌و‌گو با «ایران» می‌گوید: «اهدای کبد از فرد زنده، قابل انجام است اما شرایطی دارد. این عمل معمولاً در صورتی انجام می‌شود که بیمار، کودک باشد که در آن صورت هم از پدر یا مادرش می‌تواند کبد بگیرد و آنها می‌توانند بخشی از کبدشان را به کودک خود اهدا کنند. به ازای هر کیلو وزن هر فرد، ۱۰گرم کبد کافی است. مثلاً کسی که ۶۶ کیلوگرم وزن دارد، ۶۶۰ گرم کبد برای فعالیت بدنش کفایت می‌کند اما کبد هر فرد بزرگتر از این ارقام است و زمانی که بخشی از آن برداشته می‌شود، کبد قادر است دوباره خودش را بازسازی کند که این عمل هم در بدن گیرنده و هم در بدن اهدا‌کننده صورت می‌گیرد. دقیقاً به همین دلیل هم هست که گیرنده کبد باید سن و وزن کمتری نسبت به اهدا‌کننده داشته باشد چرا که در غیر این صورت پزشکان مجبورند بخش زیادی از کبد اهدا‌کننده را بردارند که قطعاً اهدا‌کننده دچار مشکل می‌شود و ممکن است این کار حتی به مرگ او منجر شود.» با خودم فکر می‌کنم آیا افرادی که با درج آگهی، به فروش کبدشان اقدام می‌کنند، چیزی در مورد اینکه چه خطراتی ممکن است تهدیدشان کند، می‌دانند یا خیر؟


دوباره با یکی از شماره‌ها تماس می‌گیرم. آن سوی خط مردی ۳۰ ساله است با گروه خونی O مثبت. تاریخ آگهی مال ۲ ماه پیش است. می‌پرسم: «کبدتان هنوز موجود است؟» و همان لحظه فکر می‌کنم، چه سؤال عجیبی! می‌گوید: «بله. چه بودجه‌ای را در نظر گرفته‌اید؟» می‌مانم چه بگویم. چک و چانه سر چنین معامله‌ای سخت‌تر از آن چیزی است که فکر می‌کردم. به جای دادن قیمت، می‌گویم: «من شنیده‌ام نمی‌شود کبد را از آدم زنده به بزرگسال پیوند زد. شما در این مورد تحقیق کرده‌اید؟» جواب می‌دهد: «نه! تحقیق خاصی نکرده‌ام. اما شنیده‌ام می‌شود. چند نفر را سراغ دارم که این کار را کرده‌اند، منتها در خارج کشور. اینجا هم همین بیمارستان امام خمینی تهران و یک بیمارستان در شیراز این کار را می‌کنند. فکر نمی‌کنم مشکلی وجود داشته باشد.» دوباره می‌پرسد: «چه مبلغی در نظر دارید هزینه کنید؟» دستم یخ می‌کند. زبانم نمی‌چرخد چیزی بگویم. خداحافظی می‌کنم و می‌گویم بعداً تماس می‌گیرم.


تلفن می‌کنم به بیمارستان امام خمینی. بخش پیوند کبد. سؤالم این است که آیا پیوند کبد از فرد زنده در این بیمارستان انجام می‌شود؟ پاسخم، خیر است. می‌گویند در این بیمارستان فقط پیوند از افراد مرگ مغزی انجام می‌شود و پیوند از فرد زنده فقط در بیمارستان نمازی شیراز صورت می‌گیرد که فقط از والدین به فرزند امکانپذیر است.


انجمن خیریه حمایت از بیماران کبدی ایران هم این مسأله را تأیید می‌کند و تأکید دارد که آگهی‌های فروش کبد، بی‌معناست و چنین عملی اصلاً انجام نمی‌شود.


صدای مرد ۳۰ ساله با گروه خونی oمثبت، در گوشم زنگ میزند. ۲ ماه است آگهی داده و خبری از مشتری نیست. چیزی هم در مورد عمل پیوند نمیداند. حواسش بیشتر به مبلغی است که در قبال اهدای بخشی از کبدش قرار است بگیرد. این وسط حتماً هستند کسانی که از این ناآگاهی استفاده میکنند و دنبال استفاده مالی خودشان هستند. کار سختی نیست که با وعده و وعید، دل کسی را خوش کنی که یک تکه از کبدت را میفروشم و بعدش کبد دوباره ترمیم میشود و میروی دنبال زندگیات و چندین میلیون تومان هم گیرت میآید و احتمالاً این وسط یک حق دلالی هم از اهداکننده بیچاره میگیرد. خدا میداند!