اسم دخترم را روی بازوبند کاپیتانی نوشته‌ام

به گزارش افکارنیوز، بختیار رحمانی در سال ۱۳۶۸ در شهرتان سرپل ذهاب متولد شد. فوتبال را از کودکی و در زمین خاکی آغاز کرد و در نوجوانی به عضویت تیم زاگرس جوانرود در آمد. در سال ۱۳۸۵ در بازی بین تیم های زاگرس و فولاد در لیگ برتر نوجوانان، نظر مسئولان آکادمی فولاد به او جلب شد و فصل بعد در تیم جوانان فولاد خوزستان بازی کرد. او یک سال بعد توسط آگوستوایناسیو به تیم بزرگسالان باشگاه اضافه شد و در حالی که فقط ۱۷ سال داشت، در رقابت های لیگ آزادگان، ۱۹ بار به میدان رفت و سه گل به ثمر رساند. در پایان آن فصل، فولاد به دسته بالاتر صعود کرد و بختیار رحمانی حضورد در لیگ برتر را نیز تجربه کرد. مجید جلالی به رحمانی علاقه زیادی داشت و او در فصل های بعدی تحت هدایت جلالی، همواره در ترکیب اول فولاد حضور داشت. در لیگ یازدهم با صلاحدید جلالی، پست بازی بختیار رحمانی کمی به جلو متمایل شد و از آن زمان، بیشتر وظیفه یک بازی ساز را به عهده دارد تا یک هافبک مرکزی. در لیگ دوازدهم و با جدایی جلالی کاملی فرد، بختیار رحمانی کاپیتان فولاد شد. حالا از یک تیم آلمانی پیشنهاد دارد.

از کجا شروع کردی؟


از بازی های لیگ جوانان در مرحله کشوری. در خدمت زاگرس جوانرود بودم. رفتیم اصفهان. با فولاد خوزستان بازی داشتیم، بعد از بازی مسئولان فولاد خوزستان اعلام کردند بازی مرا پسندیده اند.

اصالتاً کجایی هستی؟


سرپل ذهاب، از شهرستان های استان کرمانشاه.

اولین مربی ات؟


مرحوم صدیق قنبری؛ خیلی به من لطف داشت. مربی من در سر پل ذهاب بود که مرا برای بازی به زمین خاکی می برد. او بر پیشرفت فوتبالم تاثیر زیادی داشت.

از بچگی ات تعریف کن.


کودکی ام. از هر نظر که فکر کنید سخت گذشت. با همه اینها از فوتبال دست نمی کشیدم، هم کار می کردم هم درس می خواندم و هم اینکه هر روز دنبال فوتبال می رفتم.

بیشتر توضیح بده.


دستفروشی می کردم. در مغازه برادرم که یک دکه داشت کار می کردم. بیشتر ساعات روز دنبال کار بودم و بعضی وقت ها کارم تا ساعت پنج و شش طول می کشید و بعد می رفتم دنبال بازی فوتبال در زمین خاکی. جالب اینکه به هیچ وجه هم احساس خستگی نمی کردم و الان، وقتی گذشته را به یاد می آورم نه فقط ناراحت نمی شوم، بلکه فکر می کنم اگر آن سختی ها را نمی کشیدم، شاید قدر این روزها را نمی دانستم.

چند تا خواهر برادرید؟


شش تا برادر و سه خواهریم و من یکی مانده به آخر هستم. متاسفانه یکی از برادرانم در یک حادثه فوت کرد. اغلب برادرهایم فوتبالم بازی می کردند و اگر تعریف از خود نباشد، فوتبال همه شان خیلی خوب بود، اما انگار در این زمینه من شانس آوردم.

از فوتبال در زمین خاکی بگو.


آنجا سکوی پرتاب من بود. از اول هم دوست داشتم فوروارد باشم و خیلی هم خوب بازی می کردم، مدام سر من دعوا می شد که در کدام تیم باشم. یادم می آید در زمینی که بازی می کردیم بازیکنان خوب زیاد بودند.

اگر فوتبالیست نمی شدی چه کار می کردی؟


چون علاقه زیادی به سفر دارم، شاید تاجر می شدم.

الگوی فنی ات چه کسی بود؟


خیلی به این موضوع فکر نکرده ام، اما بازی محرم نویدکیا را دوست دارم. قبلاً هم از میان فوتبالیست های خارجی به بازی کاکا علاقه داشتم، اما الان به مسعود اوزیل علاقمندم.

این قدر به دخترت علاقه داری که اسم او را روی بازوبند کاپیتانی ات هم زده ای؟


من فکر می کنم تمام پدرها و مادرها بچه هایشان را عاشقانه دوست دارند. دختر من هم خدا را شکر بزرگ شده و شیطنت هم می کند، عشق باباست دیگر!

موضوع آن تیم خارجی که شما را می خواست چه بود؟


با باشگاه حرف زده اند و یک ماه دیگر قرار است با من حرف بزنند. امیدوارم جور بشود و بروم، چون تجربه خیلی خوبی است. فولاد حق زیادی به گردن من دارد و من باشگاه را واقعاً دوست دارم. شاید باور نکنید، اما من سه چهار سال پیش هم پیشنهاد خوبی از اروپا داشتم که به خاطر فولاد رد کردم. الان هم در مورد این پیشنهاد همه چیز را دست باشگاه سپرده و به آقای دهکردی گفتم هر چه را شما صلاح بدانید، انجام می دهم. در ظاهر مسئولان آن باشگاه اروپایی با باشگاه فولاد در ارتباط هستند.

اسم تیم را نمی گویی؟


اجازه بدهید تا نهایی نشده اسم نیاورم. این طوری بهتر است.

اینتراخت فرانکفورت نیست؟


(می خندد) اجازه بدهید نهایی شود بعد!

حضور در اروپا شاید موجب شود به تیم ملی هم نزدیکتر شوی؟


خودم همه این طور فکر می کنم، اما اگر هم نروم تمام تلاشم را می کنم تا به تیم ملی برسم. چون می خواهم حضور در جام جهانی برزیل را تجربه کنم. من با کی روش کار کرده ام و می دانم هر بازیکنی بهتر تمرین کند و بازی های خوبی انجام دهد به تیم ملی دعوت می شود. به همین دلیل تمام تلاشم را می کنم تا به تیم ملی دعوت شوم. می دانم که تلاشم بدون پاسخ نمی ماند.

تیم خیلی خوبی دارید و خیلی با کیفیت بازی می کنید؟


تیم ما از پارسال هم بهتر است. ما بازی با سپاهان را هم اتفاقی باختیم. وگرنه تیم ما در بهترین شرایط آرمانی است. من خودم انتظار نداشتم به این زودی به این هماهنگی برسیم. نقطه قوت فولاد این است که بچه ها همدل و یکپارچه هستند. ما همگی دوست داریم ببریم و این هم به حرف نیست، بلکه در زمین هم انجام می دهیم. البته جا دارد تشکر کنم از مدیریت تیم که واقعاً به فکر تیم هستند.

نقش حسین فرکی را چگونه می بینی؟


فرکی مربی بزرگ و با دانشی است و بی حاشیه بودن او، هم به خودش و هم به فولاد کمک کرده است. هر روز نکات زیادی را از فرکی یاد می گیریم و تمام بازیکنان از کار کردن با او راضی هستند.

قهرمان می شوید؟


از الان که خیلی زود است در مورد قهرمانی حرف بزنیم، اما همه تلاش ما همین است و نباید فراموش کرد بقیه تیم ها هم بیکار نیستند و همان طور که تا الان مشخص شده رقابت نزدیکی میان تیم های بالای جدول وجود دارد. البته حمایت و حضور بیشتر هواداران در ورزشگاه می تواند ما را در راه رسیدن به قهرمانی کمک کند.

چند وقت پیش از سوی یکی از سایت های خارجی به عنوان بازیکن ماه آسیا انتخاب شدی، اما این خبر انعکاس زیادی نداشت.


نمی دانم چه بگویم، اما هیچ خبری از این موضوع در جایی دیده نمی شود. در حالی که در سایت انگلیسی زبان فوتبال این موضوع بازتاب داشت. دلیل این موضوع را نمی دانم، اما متاسفانه با تمام احترامی که برای همه مطبوعات قائلم، فکر می کنم تقسیم بندی شهرستانی و تهرانی وجود دارد. البته شاید در سایت های ایرانی موضوع رقابت بوده، اما در روزنامه ها چی؟ یا در رادیو و تلویزیون؟ اگر یک بازیکن پرسپولیس عضو تیم ماه آسیا می شد، خبر همه جا را بر می داشت و ما زیر سیل خبر غرق می شدیم!

و کلام پایانی؟


از خانواده ام، همسرم و همین طور تمام مربیانی که برایم زحمت کشیدند تشکر می کنم.

مجله خانواده/ شماره ۴۹۴/ نيمه دوم مهر ماه ۹۲/ صفحه ۲۲