یک فیلمنامهنویس بخش اعظم انتقادها به سریال « پایتخت 6 » را متوجه متن دانست و گفت: در این سریال ۵۰ قصه مختلف و متضاد کنار هم باز شده بود و فقط یک معجزه میتوانست کنار هم جمع و جورشان کند.
اخبار فرهنگ و هنر - علی خودسیانی ـ فیلمنامهنویس و کارگردان ـ در ادامه صحبتهای بالا افزود: اگر بخواهند سریال را سَمبَل کنند، در یک سکانس هم میشود جمعش کرد، اما اگر بخواهند منطقی درستش کنند، قطعا با یکی و دو قسمت کامل نمیشود.
من تصورم این بود که میخواهند ماه رمضان را هم برای این داستان بگیرند و ادامهاش بدهند. اگر در یک یا دو قسمت قرار است تمام شود، قطعا سمبل کردن است.
او جای خالی خشایار الوند ـ نویسنده پنجگانه پایتخت ـ را در روند داستان بسیار تاثیرگذار عنوان کرد و گفت: با «پایتخت ۶» ما متوجه شدیم که نقش نویسندهای به اسم الوند چقدر در درست بودن این کار تاثیر داشت. در فصل ششم کمبود خشایار الوند به شدت حس میشد؛ الوند اصول اولیه برای فیلمنامهنویسی سریال تلویزیونی را کاملا رعایت میکرد و آن وحدت داستان و موضوع است که اساس هنر دراماتیک است. در «پایتخت ۶» این اصول رعایت نشده بود. هر موضوعی از اعتیاد گرفته تا مثلث عشقی و مهاجرت را آورده بودند تا آیتمهای جذابی ایجاد کنند و این به خاطر نداشتن قصهی واحد بود.
این نویسنده افزود: اگر چه من با دیدگاه خشایار الوند در قصه قبلی موافق نبودم و ربط دادن داعش به مجموعه «پایتخت» را درست نمیدانستم اما برای همان موضوع هم از لحاظ داستانی توانسته بود دلایل منطقی بیاورد و روابط علت و معلولی را درست کند و در جزئیات موضوع خوب عمل کند. اما اینبار از اساس داستان ویرانه شده بود.
وقتی داستان نباشد به هر چیزی چنگ میزنند
خودسیانی دربارهی تغییرات شخصیتهای «پایتخت» و ناهنجاریهای اخلاقی جدیدشان در سری جدید، گفت: این هم به نویسنده برمیگردد؛ زمانی که نویسنده متکی بر داستان باشد، جذابیت داستان کفایت میکند برای اینکه مخاطب را جذب کند اما وقتی داستان نباشد متکی میشوند به لودهبازی شخصیتها.
معمولا شخصیتهای مثبت و ساده جذابیت ندارند و مجبور میشوند تا شخصیتها را تغییر دهند. همه شخصیتها در پایتختهای قبلی به شکلی مثبت بودند و اگر خطا و اشتباهی هم داشتند جزئی بود و ایراد به شخصیت نبود بلکه به موقعیت بود اما وقتی قصه درست نباشد شخصیتها اینطور میشوند. در «پایتخت ۶» ما یک شخصیت درست نمیدیدیم و شخصیت و خانوادهای که تراز تلویزیون است و نویسندهها و تهیهکنندهها مجبور به متعهد بودن به آن هستند، در سریال وجود نداشت؛ در صورتی که شخصیتهای قسمت های قبل همگی قابل احترام بودند. وقتی داستان نباشد به هر چیزی چنگ میزنند تا تماشاگر را حفظ کنند.
شخصیت بهتاش بیگناهترین است
او درباره نقدهایی که به بدآموزیهای «پایتخت» وارد شده است، گفت: به نظر من بهتاش در این قصه از همه مثبتتر و بیگناهتر است. وقتی داییاش رد مهر به پیشانیاش میکوبد و پسرخاله مادرش برای بدهکاری خودش کل خانواده را قربانی میکند چه توقعی از یک جوان میتوان داشت؟ بیشترین ایراد اخلاقی را میتوان به قهرمانهای قصه و شخصیتهای اصلی گرفت.
او نقد اوضاع سیاسی و اجتماعی در پایتخت را هم اینگونه توصیف کرد: نقد شرایط اجتماعی و سیاسی در پایتخت به این صورت است که مدام تکرار میکنند کاش برگردیم به چند سال قبل که مثلا دوران احمدینژاد است. قطعا الان مردم از اوضاع اقتصادی شاکی هستند اما تکرار اینکه چند سال قبل بهتر بود ناخودآگاه مردم را به این موضوع تحریک میکند.
صرف نظر از سختگیریها؟!
خودسیانی در پایان صحبتهایش به نسبت خانوادگی کارگردان و تهیهکننده «پایتخت» اشاره کرد و گفت: در تلویزیون قاعدهای است که به نظرم درست هم هست. اینکه کارگردان و تهیهکننده نباید یک نفر باشد چون ممکن است تداخل منافع به وجود بیاید و کارگردان از بخشهایی به خاطر منافع مالیاش صرف نظر کند.
بنابراین اینکه همسر کارگردان،تهیهکننده باشد، به نظرم یک راه فرار قانونی است و مدیران ما با اینکه میدانند، اهمیتی نمیدهند. شاید این تجمیع منافع باعث میشود کارگردان از برخی سختگیریها صرف نظر کند.