اشکهایش جواب داده بود؛ مردم به او رای داده بودند. نه مربیاش خوشحال بود و نه مربی رقیبش. حتی بدون اعلام آرا هم همه میدانستند برنده جنجالیترین شب «خنداننده شو»، وحید رحیمیان است. رامبد جوان منتظر بود تا برنامه شروع شود و به انتقادات پاسخ بدهد. انتقاداتی که او را سیبل کرده بودند و به او میتاختند که چرا آنچنان از شاگردش تمجید کرده که روحیه حریف تخریب شده است. اما این یک روند همیشگی بود؛ روندی که در نهایت به نفع شرکت کننده نازک دل «خنداننده شو» به پایان رسید. در روزی که همه این اتفاقات رخ داد، برای روایت اتفاقات پشت صحنه پربیننده ترین برنامه سرگرمی تلویزیون که حالا تعداد پیامکهای هر قسمتش به تعداد پیامکهای «نود» نزدیک شده است، با خندوانهای ها همراه شدیم.
برای رسیدن به لوکیشن فصل پنجم «خندوانه» باید یک سربالایی با شیب تند را آنقدر بروی تا تمام شود و روبه رویت یک در ورودی قرار بگیرد. به نگهبان میگویم برای «خندوانه» آمدم! با خنده میگوید: «خندوانه که تموم شد، لابد شما دور بعدی هستید!»
این دور بعدی را بعدا از لابهلای حرفهای یکی از عوامل میفهمم که یعنی چی؛ وقتی میگوید که این روزها به خاطر نزدیکی به محرم و پایان این فصل از برنامه، بعضی روزها تادو برنامه ضبط میکنند.
از در نگهبانی، یک خیابان را به سمت چپ میرویم تا به محوطه وسیعی میرسیم که یک ساختمان گرد با نمای آجری درست وسط آن قرار دارد. در دو سمت ساختمان، ماشین پارک شده است. یک طرف، ماشینهای مهمانها و سمت دیگر ماشین عوامل برنامه و مربیهای «خنداننده شو».
فرق دل آیت و دل وحید
رسیدنم همزمان میشود با پانتهآ بهرام که این روزها حسابی با «خندانندهشو» سرش گرم و گرفتار شده است. با هم وارد آسانسور میشویم. یکی از عوامل میپرسد: «خوبید خانم بهرام؟» با لبخند میگوید: «چه شود امروز!» از آسانسور که پیاده میشود میپرسم: «استرس دارید خانم بهرام؟» میگوید: «استرس برای 5دقیقهاش است!»
و این استرس را تقریبا در چشم تمام کسانی که نقشی در «خنداننده شو»، دارند میشود دید. شرکت کنندهها، مربیها و حتی عوامل پشت صحنه. امروز روز اعلام نتایج مرحله نیمهنهایی «خنداننده شو» است. زمانی که از 8 شرکت کننده، 4 نفرشان حذف میشوند و 4 نفر به مرحله بالاتر میروند. مرحلهای که اینبار هم بدون حرف و حدیث نبوده و شرکت کنندههای شب چهارمش طوفانی به پا کردهاند از دودلی؛ دوراهی انتخاب؛ آن یکی انتخاب شود که کارش را درست و کامل و حرفهای انجام داد یا آن دیگری که آنقدر زلال است که اگر یک شوخیاش خنده نگیرد، میشکند و دیگر نمیتواند اجرا کند؟
امروز، روز اعلام نتایج است و در پشت صحنه «خندوانه» شاید از همه مشوشتر، وحید رحیمیان باشد. راه میرود و دستانش را به هم میکوبد و سعی میکند آرامش خود را بازیابد. آیت بیغم هم دست کمی از او ندارد، گرچه سعی میکند این استرس را نشان ندهد اما غمی در چشمش هست که در هیچ کدام از مراحل قبلی اقلا برای ما که از قاب تلویزیون او را میدیدیم، دیده نمیشد. شاید رامبد جوان هم همین غم را دیده بود که میگفت: «وحید دل دارد و آیت دل ندارد که نگران شکستنش باشیم؟»
سرگرمی در میان 12 ساعت ضبط برنامه
حالا تقریبا تمام شرکت کنندهها رسیدهاند و در سالن پشت استودیو مشغول بگو بخند هستند. داخل استودیو، یکی یکی تماشاچیها، آنها که از فیلتر تایید لباس گذشتهاند، صف ایستاده اند و وارد سالن میشوند تا یکی از خانمهای عوامل برنامه آنها را به ترتیب و با فاکتورهایی که درنظر دارد، در ردیفهای صندلی جای دهد. از میانشان رد میشوم و به سالن سمت چپ استودیو میروم. جایی که تعدادی از عوامل فرصت را غنیمت شمردهاند و با توپی مشغول بازی سپک تاکرا هستند. یکیشان برایم توضیح میدهد که «وقتی تقریبا از 11 صبح تا 11 شب یک سره ضبط داریم و هر روز دو برنامه ضبط میکنیم، شاید این تنها راهمان برای رفرش شدن باشد.»
با آمدن همه کمدینها و مربیهایشان و البته احسان کرمی، کم کم زنگ آغاز ضبط خورده میشود. اول بچههای «خنداننده شو» یکی یکی وارد استودیو میشوند و بعد مربیها، و با ورود هر کدام صدای تشویق حاضرین در سالن بلند میشود. پانتهآ بهرام آخرین نفر است که قبل از مجری به داخل استودیو میرود و از همه هم بیشتر تشویق میشود. حالا همه داخل سالن هستند غیر از احسان کرمی که با خونسردی چای و شیرینیاش را میخورد و قبل از خوردن زنگ استارت برنامه، کتش را میپوشد و به سالن میرود و برنامه را شروع میکند.
واکشن بازندگان و برندگان
حالا وقت اعلام آرای مردمی است. با عوامل پشت صحنه در اتاقی نشستهایم و برنامه را میبینیم. به نظر میرسد همه استرس دارند، نتایج اما چندان غیرقابل حدس نیست. احسان کرمی به شیوه همیشگیاش، از شب اول اعلام نتایج را شروع میکند؛ شیوهای که بعد از برنامه دربارهاش میگوید: «قرارمان از همان دور اول «خنداننده شو» همین شیوه بوده است. به هر حال رامبد جوان کارگردان است و من هم بازیگر. تا به حال هم انتقادی در این زمینه نشنیدم و بیشتر مردم با من درباره این کارم شوخی میکنند.»
شب اول؛ ناصر محبی حذف میشود. از سالن بیرون میآید، به سوالات فیلمبردار پشت صحنه پاسخ میدهد و بعد به همان اتاقی میآید که عوامل تنگاتنگ نشستهاند و برنامه را میبینند.او مغموم اما امیدوار به آینده است؛ «خنداننده شو» دریچهای به رویشان گشوده است که به این زودیها قرار نیست بسته شود. هر کدام از شهر و روستاهایشان، در حالی که حتی تصورش را هم نمیکردند، یک ویدئو فرستادند و همان ویدئو برگ برندهشان شد تا حالا که بین 8 نفر نهایی تنها مسابقه استعدادیابی ایران هستند و یک دنیا میشناسندشان.
محمدجواد رضایی، دومین شرکت کنندهای است که حذف میشود و به پشت صحنه میآید. او اما امیدوارتر است. سبکش آنقدر خاص بوده که حالا در خیابان و تاکسی همه او را بشناسند و از او بخواهند بگوید نِه یا با لرزش دستانش شوخی کنند.
متین نصیری، جوانترین شرکت کننده «خنداننده شو» که به تازگی وارد 18 سالگی شده، تا همین جا هم از همه خوشحالتر است. او آنقدر جوان است که آینده روشنی پیش رویش باشد و مربیاش با سرافرازی بگوید در یکی دو سال آینده به یک ستاره تبدیل میشود. شاید برای همین هم متین وقتی حذف میشود و به پشت صحنه میآید، هیچ غمگین نیست. برخلاف آیت. او پیش از اعلام نتایج هم گفته بود که با رصدی که در فضای مجازی انجام داده است، میداند که احتمالا حذف میشود.
شوخیهای بحث برانگیز
از ابتدای اجرایی شدن ایدهای به نام «خنداننده شو»، یک موضوع همیشه حساسیت برانگیز بوده و آن هم خط قرمزهای تلویزیون است. در این دوره از مسابقه هم این اتفاق بسیار دیده شد. بعضی از رسانهها بارها و بارها برای اجرای چنین مسابقهای به رامبد جوان و گروهش تاختند و برخی آن را خلاف همه اصول دانستند. از همه بیشتر هم شاید شوخیهای محمدمتین نصیری بود که یکی دوباری حسابی بحث برانگیز شدند.
اشکان خطیبی، مربی متین اما اعتقاد دارد اگر این شوخیها به نظرمان مناسب سن این بچه نمیآید و در حالی که خانوادهاش در سالن نشستهاند میخواهیم بگوییم صلاح او را بیشتر از خانوادهاش میدانیم برای این است که هنوز دنیای بچههای همسن او را نمیشناسیم. او توضیح میدهد: «شوخی نوشتن کار سختی است. شوخی نوشتن برای تلویزیون کار سختتری است و به این سختی این نکته را اضافه کنید که وقتی تنور مسابقه داغ میشود تازه خط قرمزهای جدیدی براساس آنچه اتفاق افتاده به وجود میآیند که کار را سختتر میکنند. اما این جوی که برای متین پیش آمد، بیش از هر چیز به خاطر فضای رقابتی مسابقه بود. اینکه ما برای اینکه از شرکت کننده مورد علاقهمان حمایت کنیم اول سعی میکنیم شرکت کننده رقیب را تخریب کنیم. این حواشی همیشه و همه جای جهان بوده، اینجا به خاطر عرف اجتماعی شدیدتر است. اما یادمان باشد هر چه مخالفتها بیشتر باشد، نشان میدهند که برنامه مخاطب دارد. تا این مرحله چیزی حدود سه برابر دور قبل «خنداننده شو» مردم رای دادند و این نشان میدهد که برنامه دیده شده است و قطعا کسانی که دیدهاند بر حسب سلیقه و عقایدشان درباره آن نظر میدهند.»
دلیل موفقیت محمد بحرانی
در میانه برنامه، جناب خان آماده میشود برای اجرای برنامه. محمد بحرانی و تیم همراهش اقلا ده دقیقهای با حاضران در سالن موزیک بندری را که میخواهد بخواند و از آنها پاسخ بگیرد، تمرین میکنند و بعد برنامه شروع میشود.
او ده دقیقه ای با زمین و زمان شوخی میکند و از استندآپ یک وزیر در مجلس میگوید و به مربیهای «خنداننده شو» تیکه میاندازد. طعنههایی به وضعیت اقتصادی میزند و بعد از پایان آیتم هم کیفش را روی کولش میاندازد و با گروهش میروند. فرصتی برای هم صحبتی با محمد بحرانی، مغز متفکر این شخصیت عروسکی نیست. از یکی از نویسندهها درباره متنهایی که او اجرا میکند میپرسم. او میگوید: «محمد بحرانی معمولا متنهای خودش را دارد و البته که بخش اعظم حرفهایش بداهه است.» و این نشان دهنده هوش بالای محمد بحرانی است که سالهاست یک عروسک بنفش را به محبوبترین شخصیت تلویزیونِ بی رمقِ این روزها تبدیل کرده است و در کنار آن وقتی برای جام جهانی کلیپ میخواند هم کلیپش دلچسبترین میشود و یا وقتی تئاتری روی صحنه میبرد پرمخاطبترین میشود.
آینده آنان که با «خنداننده شو» ستاره شدند؟
ساعت 11 شب است؛ حالا دیگر تمام آیتمهای برنامه ضبط شده است، تکلیف مرحله بعد هم با تنگی که شاه حسینی پرتلاش به درون استودیو برد و قرعهای که احسان کرمی کشید روشن شده و با شاد باشید همه حاضران در سالن رو به دوربین برنامه به پایان میرسد.
بار دیگر همه استندآپ کمدینها در سالن پشتی دور هم جمع میشوند و با دوربین صحبت میکنند و جلوی عکاس برنامه ژست میگیرند. برنده و بازنده خوشحال هستند از راهی که آمدند و مراحلی که پشت سر گذاشتهاند؛ اتفاقی که شاید در تلویزیون بی سابقه باشد. بچههایی از روستاها و شهرهای مختلف که فکرش را هم نمیکردند، حالا ستاره شدهاند و مردم میشناسندشان. حالا آنها به آینده فکر میکنند. یکیشان از این میگوید که باید صفحه مجازیاش را به روز نگه دارد و دیگری به دنبال کلاس فیلمنامهنویسی است برای اینکه بتواند سطح خودش را بالاتر ببرد.
راهیافتگان به مرحله بعد هم به استندآپ روز بعدشان فکر میکنند. یکی از مربیها با استرس به طبقه بالا میرود تا ببیند بالاخره تکلیف تایید متن شاگردش چه شد و آیا فیلترهای نظارتی به اجرای آن رضایت دادهاند یا باید در کمتر از 15 ساعت باقیمانده تا ضبط قسمت بعدی، متن جدیدی بنویسد و تمرین کند تا از مرحله حساس نیمه نهایی هم با موفقیت بگذرد.