موضوع آب در ایران، با توجه به خشکسالی های بی سابقه 10 سال اخیر، اینک به صدر اخبار رسانه ها کشیده شده است. در این بین، آنچه بیش از هر چیز ضروری است نگاهی به سیاست گذاری های مربوط به آب و تبعات و اثرات آن است. موضوعی که ابعاد و وجوه متعددی دارد و گزاره های مختلف نشان میدهد یکی از علل اصلی خشکسالی و بحران آب ناشی از همین سیاست گذاری های غیرعلمی و اشتباه بوده است.علاوه بر این ها نقش مسئولین نفوذی یا ناکارآمد در بحران مصنوعی خشکسالی در ایران را نباید نادیده گرفت. مسئولان مرتبط با مسئله آب در کشور، با سیاست های غلط چندین خیانت زیستی به کشور را باعث شده اند:
1. سدسازی های گسترده و بی رویه به بهانه تامین آب شرب، باعث خشک شدن دریاچه ها و رودخانه های بزرگ ایران مثل دریاچه ارومیه و زاینده رود و کارون شده وکل اکوسیستم ایران را به هم زده است. از دوره مرحوم هاشمی رفسنجانی به بعد بیش از 800 سد در ایران ساخته شد و پس از آن بیش از 600 سد نیز در حال ساخت است! سدسازی بهعنوان نماد توسعه مطرح می شود! علاوه بر فواید سدها، اما نیمی از این سدها برای مهار آبهای سطحی و سیلاب نیستند. بلکه برای ذخیره آب شهرها و بر مسیر رودخانه ها و تالابها و... ساخته می شوند! پس از دوره سازندگی با وجود کم آبی و خالی بودن اغلب سدها، احداث 130 سد در دولت احمدی نژاد هم کلید خورد. خشکی تالابها و دریاچههایی چون گاوخونی، بختگان، هامون، پریشان و ارومیه در نتیجه مستقیم سدسازی بی رویه رخ داد. مثلا ساخت بیش از 100 سد بر گلوگاه های دریاچه ارومیه باعث مرگ این دریاچه حیاتی کشور شد.
دقت کنیم که سالها پیش آمریکا و آلمان، سدهای زائد خود را تخریب کردند و ایران با وجود خشکسالی و کم آبی همچنان درحال ساخت سد است! سدسازی علاوه بر بودجه هنگفتی که پیمانکار به جیب میزند، آلترناتیوی کاذب برای روشهای دیگر تولید و تامین آب مثل «تاسیسات آب شیرین کن از دریا» است.
2. بی توجهی به خودخواهی های زیستی و آبی ترکیه و افغانستان و برعکس تصمیم به خرید آب از ترکیه! به جای مطالبه حقابه ایران مسئله بسیار مهم و موثر بعدی در بحران آب کشور تلقی می شود.گزاره ها و اسناد زیادی وجود دارد که نشان می دهد برنامه ریزی جدی با سردمداری ترکیه برای کاهش آب ورودی به ایران و نابودی منابع و ثبات غذایی ایران در جریان است.
ترکیه در 25 سال گذشته، در پروژه گاپ، اقدام به سدسازی های گسترده روی دو رود دجله و فرات کرده که بزرگ ترین آنها سد آتاتورک بوده است. سدی که 650 برابر سد های ایران ظرفیت ذخیره آب دارد. این سدسازی ها سبب شد مساحت زیادی از زمین های کشاورزی عراق و ایران خشک شود و برای اولین بار از دهه 80 پدیده ریزگردها و خشکی دریاچه ها و رودخانه ها در منطقه به وجود آمد. اما سدسازی ترکیه همچنان در حال گسترش است. در خرداد 97 با وجود اعتراضات عراقی ها و احزاب سبز، سد هولناک ایلیسو نیز مخفیانه افتتاح شد. سدی که حجم مخزن آن 3 برابر بزرگ ترین سد ایران (یعنی کرخه) است! نکته کلیدی آن که سرمایه گذار اصلی پروژه گاپ، اسرائیلی ها هستندو از میان۸۰ پیمانکار این پروژه، بین ۵۰ تا ۶۰ پیمانکار صهیونیست به چشم می خورند.
خودخواهی های زیستی ترکیه باعث شده دو کشور شیعی عراق و ایران، با خشکسالی بدون انتها و الی الابد روبه رو شوند. وزارت نیرو، سازمان محیط زیست، وزارت خارجه و مجلس مسئول مقابله با این جنگ آشکار هستند. علی رغم ادعاهای گول زننده مسئولان محیط زیست و... خشکسالی در دیگر کشورها دوره ای و فصلی است و بهانه هایی
چون گرم شدن زمین و.. صرفا برای سرپوشی بر ناکارآمدی و بی عملی مسئولان مرتبط است.نکته مهم و مغفول دیگر این که تنها عراق و ایران این دو کشور پرجمعیت شیعی هستند که در حال خشکسالی الی الابد هستند.
این سیاست دولت ترکیه، علاوه بر خشکسالی، عامل اصلی پدیده ریزگردها در کشور خصوصا در خطه خوزستان است. از سال 1992 به بعد ترکیه با ساخت 22 سد بر سرشاخههای دجله و فرات از ورود 75% آب به عراق و سوریه جلوگیری می کند. در ایران به تدریج هورالعظیم می خشکد و اولین بار خوزستان در سال 88 با پدیده ریزگرد آشنا می شود.اسفناک تر آن که ساخت سد ایلیسو ترکیه حتی اروندرود را هم از بین خواهد برد. و در این شرایط دستگاه دیپلماسی کشور هیچ رایزنی با عراق و ترکیه برای تامین حقابه ایران صورت نمی دهد. درحالی که طبق کنوانسیون 1997 سازمان ملل می تواند از ترکیه شکایت کند.
از آن سو افغانستان با بستن آب هیرمند، خشکسالی در شرق ایران را تشدید کرده است. سرچشمه هیرمند در دوره رضاشاه از ایران گرفته شد و از آن زمان تاکنون جنگ خاموش آب بین ایران و افغانستان ادامه دارد. با انفعال دولت، افغانستان از ورود آب هیرمند به ایران، خودداری می کند و باز هم دستگاه دیپلماسی کشور خواب است! نابودی زیستی سیستان و مرگ خاموش این منطقه حاصلخیز ایران، طوفان های سهمگین و پدیده بیابان زایی اثرات این غفلت استراتژیک است که می تواند باعث بحران های سیاسی بزرگی با توجه به فعالیت های گروهک های تجزیه طلب و تروریستی در این منطقه شود.
3. سیاست اشتباه دیگر در حوزه آب، نابودی کشاورزی ایران به بهانه کم آبی است. بارها این جمله را شنیده ایم که «90 درصد مصرف و هدر رفت آب در بخش کشاورزی است!» ادعایی که پشت آن این نتیجه گرفته می شود پس کشاورزی را رها کنیم و محصولات غذایی خود را وارد کنیم! درحالی که اگر مشکل هدر رفت آب در سیستم سنتی کشاورزی است، سیستم کشاورزی باید اصلاح و نوسازی شود، نه اینکه کشور چهار فصل ایران، وابسته غذایی شود. طبیعی است با وارداتی شدن کشاورزی که نسخه نفوذی های زیستی است، پس از چند سال با یک شوک ناگهانی و تحریم غذایی یا باید به بردگی غذایی برسیم و به خواسته های دشمنان خود تن دهیم یا قحطی گسترده و مرگ میلیون ها ایرانی همچون عراق دوره صدام را شاهد باشیم. ضمن اینکه کشاورزی خود نوعی پوشش گیاهی و عامل نگهداری آب بر زمین و جلوگیری از تبخیر آن است. جالب آنکه درست وقتی عده ای از کشاورزی وارداتی سخن می گویند همچنان کشت و حتی صادرات محصولات کشاورزی آب بر مثل هندوانه و کاهو و برنج و صنایع آب خور مثل فولاد را حتی در مناطق کویری کلید می زنند.
4. پروژه مرگ درختان و کاشت درختان استعماریاست که از عصر پهلوی با جنبش درختکاری غیربومی و سمی ( کاج، چمن، کهور، مورت، اوکالیپتوس و...) در ایران آغاز شد. گیاهانی همگی وارداتی که هیچ تاثیری در پاکی هوا ندارند و بدتر آنکه باعث نابودی و ناباروری خاک می شوند.پس از انقلاب و از دوره سازندگی، تمامی پوشش گیاهی خیابان ها و پارک های ایران با این گیاهان جایگزینِ درختان میوه و بومی هر منطقه می شود. در این دوره روند تخریب جنگل به شدت ادامه می یابد. نهایتا ظرف 5سال گذشته 58میلیون درخت را در ایران از دست داده ایم که 18میلیون آنها بلوط های زاگرس بوده اند.
به علاوه به بهانه مبارزه با کم آبی، کمربندها برای نابودی کشاورزی ایران و استراتژی «کشت فراسرزمینی» و واردات محصولات کشاورزی خصوصا محصولات تراریخته محکم تر می شود. اقدامی که نابودی پوشش گیاهی، تبخیر بیشتر آب و برهم خوردن سیکل بارندگی در کشور را به دنبال می آورد.
5. پروژه مرگ جانوران: به تبع نابودی پوشش گیاهی، درصد قابل توجهی از گونه های جانوری ایران از بین می روند. به علاوه طی سال های
اخیر با ورود بیماری ها خصوصا بیماری های واگیردار به حوزه دام و طیور و حتی پرندگان وحشی کشورمواجه بوده ایم. موضوعی که در کنار نابودی کشاورزی ایران، تنها با هدف وابستگی کامل غذایی کشور، بردگی غذایی ایران و کلید زدن قحطی در سال های
آینده صورت می گیرد. برای کشوری مهارناپذیر و به قول غربی ها "سرکش” reckless state که برخلاف عراق صدام، برگ برنده ای چون آب و هوای 4 فصل امکان مرگ میلیونی ملتش را در قدم اول ناممکن می کند. موضوع وقتی جدی تر می شود که بدانیم از دو سال گذشته، نه تنها دولت اقدام به واردات گسترده لبنیات و گوشت منجمد از خارج کرده، که حتی گوشت گرم گوسفندی نیز وارد
می شود. این به معنی نابودی تدریجی دامداری و تولید غذای داخلی است و در میان مدت و درازمدت، می تواند بحران های غذایی بزرگی برای کشور ایجاد کند.
6. انکار جنگ آب: جنگ آب و تغییرات اقلیمی ایران از دهه هشتاد ضربان و شتاب ویژه ای گرفته است. با این حال مسئولان با دروغ بزرگ «گرم شدن زمین و تغییر اقلیم جهانی» افکار عمومی را از سوءمدیریت خود و جنگ آب منحرف می کنند. جنگ ژئومتریک، مهندسی ذرات و متان، جاسوسی زیستی و اثرات پسدمه، انکار و تئوری توطئه خوانده می شود، هیچ تحقیقات علمی خودی برای ریشه یابی تغییرات آب و هوایی ایران صورت نمی گیرد. هیچ اراده ای برای تغییر روند نابودی زیستی ایران شکل نمی گیرد! به راستی در این پروسه هولناک چه کسانی مقصر هستند؟! محیط زیست؟!وزارت کشاورزی؟ منابع طبیعی؟ وزارت نیرو؟ پیمانکاران سدسازی؟! دستگاه دیپلماسی؟! دستگاه های اطلاعاتی؟! رسانه ها؟! چه کسی پاسخگوست؟!
7. غفلت از روش های مدرن تکنولوژیک برای تامین و صرفه جویی در مصرف آب: درست وقتی عربستان در ساحل خلیج فارس، بزرگترین تاسیسات آب شیرین کن جهان (تاسیسات آب شیرین کنی «راس الخالد» را دارد، شیخ نشین کوچک امارات، با تاسیسات آب شیرین کن «شویحات»، آب شرب خود را تامین و میلیون ها گالن ذخیره دارد، قطر و کویت و حتی بحرین! همگی دارای زیرساختهای آبی پیشرفته و آب شیرینکنهای صنعتی در خلیج فارس هستند، ایران با دوری از فناوری های روز، با بی خبری مدیران شصت هفتاد ساله توسط «دزد آب» و «شمر زمان» تحقیر می شود. از سوی دیگر، برجام راه تامین برق ایران و صرفه جویی در مصرف آب را سد کرده است. این در حالی است که آمریکا، فرانسه، روسیه، کره جنوبی، چین، کانادا، آلمان، اوکراین، انگلستان، سوئد، اسپانیا، بلژیک، هند، چک، سوئیس، فنلاند، ژاپن، مجارستان، برزیل و 29 کشور پیشرفته جهان، بخش زیادی از برق خود را از طریق نیروگاه های هسته ای تامین می کنند. تامین برق از طریق پنل های خورشیدی نیز آن هم در آب و هوای خشک و آفتابی ایران، هرگز یک سیاست جدی نبوده است.
همه اینها در کنار هم باعث شده، اینک موضوع آب به یک چالش برای ایران تبدیل شود که اگر جلوی سیاست های غلط گرفته نشود، در 5 تا 10 سال آینده باعث بحران های بزرگ سیاسی و اجتماعی در ایران خواهد شد.
ایران به تغییر سیاست های کهنه و قدیمی و به یک روح تازه، به یک نیروی پیشرفت ساز و تحول آفرین در راس مدیریت اجرایی کشور و دستگاه ها نیاز دارد.
1. سدسازی های گسترده و بی رویه به بهانه تامین آب شرب، باعث خشک شدن دریاچه ها و رودخانه های بزرگ ایران مثل دریاچه ارومیه و زاینده رود و کارون شده وکل اکوسیستم ایران را به هم زده است. از دوره مرحوم هاشمی رفسنجانی به بعد بیش از 800 سد در ایران ساخته شد و پس از آن بیش از 600 سد نیز در حال ساخت است! سدسازی بهعنوان نماد توسعه مطرح می شود! علاوه بر فواید سدها، اما نیمی از این سدها برای مهار آبهای سطحی و سیلاب نیستند. بلکه برای ذخیره آب شهرها و بر مسیر رودخانه ها و تالابها و... ساخته می شوند! پس از دوره سازندگی با وجود کم آبی و خالی بودن اغلب سدها، احداث 130 سد در دولت احمدی نژاد هم کلید خورد. خشکی تالابها و دریاچههایی چون گاوخونی، بختگان، هامون، پریشان و ارومیه در نتیجه مستقیم سدسازی بی رویه رخ داد. مثلا ساخت بیش از 100 سد بر گلوگاه های دریاچه ارومیه باعث مرگ این دریاچه حیاتی کشور شد.
دقت کنیم که سالها پیش آمریکا و آلمان، سدهای زائد خود را تخریب کردند و ایران با وجود خشکسالی و کم آبی همچنان درحال ساخت سد است! سدسازی علاوه بر بودجه هنگفتی که پیمانکار به جیب میزند، آلترناتیوی کاذب برای روشهای دیگر تولید و تامین آب مثل «تاسیسات آب شیرین کن از دریا» است.
2. بی توجهی به خودخواهی های زیستی و آبی ترکیه و افغانستان و برعکس تصمیم به خرید آب از ترکیه! به جای مطالبه حقابه ایران مسئله بسیار مهم و موثر بعدی در بحران آب کشور تلقی می شود.گزاره ها و اسناد زیادی وجود دارد که نشان می دهد برنامه ریزی جدی با سردمداری ترکیه برای کاهش آب ورودی به ایران و نابودی منابع و ثبات غذایی ایران در جریان است.
ترکیه در 25 سال گذشته، در پروژه گاپ، اقدام به سدسازی های گسترده روی دو رود دجله و فرات کرده که بزرگ ترین آنها سد آتاتورک بوده است. سدی که 650 برابر سد های ایران ظرفیت ذخیره آب دارد. این سدسازی ها سبب شد مساحت زیادی از زمین های کشاورزی عراق و ایران خشک شود و برای اولین بار از دهه 80 پدیده ریزگردها و خشکی دریاچه ها و رودخانه ها در منطقه به وجود آمد. اما سدسازی ترکیه همچنان در حال گسترش است. در خرداد 97 با وجود اعتراضات عراقی ها و احزاب سبز، سد هولناک ایلیسو نیز مخفیانه افتتاح شد. سدی که حجم مخزن آن 3 برابر بزرگ ترین سد ایران (یعنی کرخه) است! نکته کلیدی آن که سرمایه گذار اصلی پروژه گاپ، اسرائیلی ها هستندو از میان۸۰ پیمانکار این پروژه، بین ۵۰ تا ۶۰ پیمانکار صهیونیست به چشم می خورند.
خودخواهی های زیستی ترکیه باعث شده دو کشور شیعی عراق و ایران، با خشکسالی بدون انتها و الی الابد روبه رو شوند. وزارت نیرو، سازمان محیط زیست، وزارت خارجه و مجلس مسئول مقابله با این جنگ آشکار هستند. علی رغم ادعاهای گول زننده مسئولان محیط زیست و... خشکسالی در دیگر کشورها دوره ای و فصلی است و بهانه هایی
چون گرم شدن زمین و.. صرفا برای سرپوشی بر ناکارآمدی و بی عملی مسئولان مرتبط است.نکته مهم و مغفول دیگر این که تنها عراق و ایران این دو کشور پرجمعیت شیعی هستند که در حال خشکسالی الی الابد هستند.
این سیاست دولت ترکیه، علاوه بر خشکسالی، عامل اصلی پدیده ریزگردها در کشور خصوصا در خطه خوزستان است. از سال 1992 به بعد ترکیه با ساخت 22 سد بر سرشاخههای دجله و فرات از ورود 75% آب به عراق و سوریه جلوگیری می کند. در ایران به تدریج هورالعظیم می خشکد و اولین بار خوزستان در سال 88 با پدیده ریزگرد آشنا می شود.اسفناک تر آن که ساخت سد ایلیسو ترکیه حتی اروندرود را هم از بین خواهد برد. و در این شرایط دستگاه دیپلماسی کشور هیچ رایزنی با عراق و ترکیه برای تامین حقابه ایران صورت نمی دهد. درحالی که طبق کنوانسیون 1997 سازمان ملل می تواند از ترکیه شکایت کند.
از آن سو افغانستان با بستن آب هیرمند، خشکسالی در شرق ایران را تشدید کرده است. سرچشمه هیرمند در دوره رضاشاه از ایران گرفته شد و از آن زمان تاکنون جنگ خاموش آب بین ایران و افغانستان ادامه دارد. با انفعال دولت، افغانستان از ورود آب هیرمند به ایران، خودداری می کند و باز هم دستگاه دیپلماسی کشور خواب است! نابودی زیستی سیستان و مرگ خاموش این منطقه حاصلخیز ایران، طوفان های سهمگین و پدیده بیابان زایی اثرات این غفلت استراتژیک است که می تواند باعث بحران های سیاسی بزرگی با توجه به فعالیت های گروهک های تجزیه طلب و تروریستی در این منطقه شود.
3. سیاست اشتباه دیگر در حوزه آب، نابودی کشاورزی ایران به بهانه کم آبی است. بارها این جمله را شنیده ایم که «90 درصد مصرف و هدر رفت آب در بخش کشاورزی است!» ادعایی که پشت آن این نتیجه گرفته می شود پس کشاورزی را رها کنیم و محصولات غذایی خود را وارد کنیم! درحالی که اگر مشکل هدر رفت آب در سیستم سنتی کشاورزی است، سیستم کشاورزی باید اصلاح و نوسازی شود، نه اینکه کشور چهار فصل ایران، وابسته غذایی شود. طبیعی است با وارداتی شدن کشاورزی که نسخه نفوذی های زیستی است، پس از چند سال با یک شوک ناگهانی و تحریم غذایی یا باید به بردگی غذایی برسیم و به خواسته های دشمنان خود تن دهیم یا قحطی گسترده و مرگ میلیون ها ایرانی همچون عراق دوره صدام را شاهد باشیم. ضمن اینکه کشاورزی خود نوعی پوشش گیاهی و عامل نگهداری آب بر زمین و جلوگیری از تبخیر آن است. جالب آنکه درست وقتی عده ای از کشاورزی وارداتی سخن می گویند همچنان کشت و حتی صادرات محصولات کشاورزی آب بر مثل هندوانه و کاهو و برنج و صنایع آب خور مثل فولاد را حتی در مناطق کویری کلید می زنند.
4. پروژه مرگ درختان و کاشت درختان استعماریاست که از عصر پهلوی با جنبش درختکاری غیربومی و سمی ( کاج، چمن، کهور، مورت، اوکالیپتوس و...) در ایران آغاز شد. گیاهانی همگی وارداتی که هیچ تاثیری در پاکی هوا ندارند و بدتر آنکه باعث نابودی و ناباروری خاک می شوند.پس از انقلاب و از دوره سازندگی، تمامی پوشش گیاهی خیابان ها و پارک های ایران با این گیاهان جایگزینِ درختان میوه و بومی هر منطقه می شود. در این دوره روند تخریب جنگل به شدت ادامه می یابد. نهایتا ظرف 5سال گذشته 58میلیون درخت را در ایران از دست داده ایم که 18میلیون آنها بلوط های زاگرس بوده اند.
به علاوه به بهانه مبارزه با کم آبی، کمربندها برای نابودی کشاورزی ایران و استراتژی «کشت فراسرزمینی» و واردات محصولات کشاورزی خصوصا محصولات تراریخته محکم تر می شود. اقدامی که نابودی پوشش گیاهی، تبخیر بیشتر آب و برهم خوردن سیکل بارندگی در کشور را به دنبال می آورد.
5. پروژه مرگ جانوران: به تبع نابودی پوشش گیاهی، درصد قابل توجهی از گونه های جانوری ایران از بین می روند. به علاوه طی سال های
اخیر با ورود بیماری ها خصوصا بیماری های واگیردار به حوزه دام و طیور و حتی پرندگان وحشی کشورمواجه بوده ایم. موضوعی که در کنار نابودی کشاورزی ایران، تنها با هدف وابستگی کامل غذایی کشور، بردگی غذایی ایران و کلید زدن قحطی در سال های
آینده صورت می گیرد. برای کشوری مهارناپذیر و به قول غربی ها "سرکش” reckless state که برخلاف عراق صدام، برگ برنده ای چون آب و هوای 4 فصل امکان مرگ میلیونی ملتش را در قدم اول ناممکن می کند. موضوع وقتی جدی تر می شود که بدانیم از دو سال گذشته، نه تنها دولت اقدام به واردات گسترده لبنیات و گوشت منجمد از خارج کرده، که حتی گوشت گرم گوسفندی نیز وارد
می شود. این به معنی نابودی تدریجی دامداری و تولید غذای داخلی است و در میان مدت و درازمدت، می تواند بحران های غذایی بزرگی برای کشور ایجاد کند.
6. انکار جنگ آب: جنگ آب و تغییرات اقلیمی ایران از دهه هشتاد ضربان و شتاب ویژه ای گرفته است. با این حال مسئولان با دروغ بزرگ «گرم شدن زمین و تغییر اقلیم جهانی» افکار عمومی را از سوءمدیریت خود و جنگ آب منحرف می کنند. جنگ ژئومتریک، مهندسی ذرات و متان، جاسوسی زیستی و اثرات پسدمه، انکار و تئوری توطئه خوانده می شود، هیچ تحقیقات علمی خودی برای ریشه یابی تغییرات آب و هوایی ایران صورت نمی گیرد. هیچ اراده ای برای تغییر روند نابودی زیستی ایران شکل نمی گیرد! به راستی در این پروسه هولناک چه کسانی مقصر هستند؟! محیط زیست؟!وزارت کشاورزی؟ منابع طبیعی؟ وزارت نیرو؟ پیمانکاران سدسازی؟! دستگاه دیپلماسی؟! دستگاه های اطلاعاتی؟! رسانه ها؟! چه کسی پاسخگوست؟!
7. غفلت از روش های مدرن تکنولوژیک برای تامین و صرفه جویی در مصرف آب: درست وقتی عربستان در ساحل خلیج فارس، بزرگترین تاسیسات آب شیرین کن جهان (تاسیسات آب شیرین کنی «راس الخالد» را دارد، شیخ نشین کوچک امارات، با تاسیسات آب شیرین کن «شویحات»، آب شرب خود را تامین و میلیون ها گالن ذخیره دارد، قطر و کویت و حتی بحرین! همگی دارای زیرساختهای آبی پیشرفته و آب شیرینکنهای صنعتی در خلیج فارس هستند، ایران با دوری از فناوری های روز، با بی خبری مدیران شصت هفتاد ساله توسط «دزد آب» و «شمر زمان» تحقیر می شود. از سوی دیگر، برجام راه تامین برق ایران و صرفه جویی در مصرف آب را سد کرده است. این در حالی است که آمریکا، فرانسه، روسیه، کره جنوبی، چین، کانادا، آلمان، اوکراین، انگلستان، سوئد، اسپانیا، بلژیک، هند، چک، سوئیس، فنلاند، ژاپن، مجارستان، برزیل و 29 کشور پیشرفته جهان، بخش زیادی از برق خود را از طریق نیروگاه های هسته ای تامین می کنند. تامین برق از طریق پنل های خورشیدی نیز آن هم در آب و هوای خشک و آفتابی ایران، هرگز یک سیاست جدی نبوده است.
همه اینها در کنار هم باعث شده، اینک موضوع آب به یک چالش برای ایران تبدیل شود که اگر جلوی سیاست های غلط گرفته نشود، در 5 تا 10 سال آینده باعث بحران های بزرگ سیاسی و اجتماعی در ایران خواهد شد.
ایران به تغییر سیاست های کهنه و قدیمی و به یک روح تازه، به یک نیروی پیشرفت ساز و تحول آفرین در راس مدیریت اجرایی کشور و دستگاه ها نیاز دارد.
محمد عبداللهی