نیم نگاهی به "عشقولانس" سینمای ایران

عشقولانس را سیدمحسن ماهینی ساخته و بازیگرانی چون اکبر عبدی، سحر قریشی، علی صادقی، لعیا زنگنه، بهاره افشاری، فریبا کوثری، محمود پاک‌نیت، محمدعلی محمدی، سیدمحسن ماهینی و چنگیز وثوقی در آن بازی می‌کنند. این فیلم باوجود وضعیت نامناسب اکران، تا اینجا حدود 800 میلیون تومان فروخته است.

تهیه‌کنندگی فیلم را عبدا... باکیده به عهده دارد که او را با کارگردانی فیلم‌هایی چون «پوتین» و «صلیب طلایی» می‌شناسیم.

تحصیلات شما در زمینه فلسفه و فلسفه دین است. چطور شد سر از سینما درآوردید؟

رفیق بد! (می‌خندد) دوستان گمراهمان کردند و ما وارد این فضا شدیم! اما جدا از شوخی، اتفاقات و مسیر زندگی مرا به این سمت سوق داد.

یعنی الان از فعالیت در این حرفه ناراضی هستید؟

نه، برای چه ناراضی باشم؟ خیلی هم خوب است.

کماکان آن شاخه تحصیلیتان را هم ادامه میدهید؟

بله، من معلم عربی هستم و سال‌ها تدریس کنکور می‌کنم. یک‌سری کتاب‌های عربی گاج را در این سال‌ها نوشته‌ام که تقریبا جزو پرفروش‌ترین کتاب‌های عربی کشور در سال‌های اخیر بود.

پس این که قصه فیلم عشقولانس در دانشگاه رخ میدهد هم بی ارتباط با حرفه اصلی شما نیست.

بله، همین‌طور است.

مصداقهای نگاه و مفاهیم فلسفی در تاریخ سینما کم نیست، مثل کارهای اینگمار برگمان، آندری تارکوفسکی و فیلمسازان دیگر. اما در سینمای بدنه و تجاری ایران آن هم در یک فضای کمدی، میتوان نگاهی فلسفی را متصور بود؟

ما در فیلم عشقولانس کاری کردیم که عملا ساختارشکنی است. الان من مواجهه زیادی با مخاطبان دارم و با برخی از آنها درباره فیلم صحبت می‌کنم. ما با دو رویکرد از سوی تماشاگران روبه‌رو هستیم. برخی از آنها خیلی از دست ما شاکی هستند، به خاطر این که به سینما می‌روند و توقع دارند طنزهایی را که الان در سینما ساخته می‌شود، ببینند. چند سالی است در سینمای ایران طنزهایی ساخته می‌شود که فروش بالایی هم دارد. اما در یک فضای کمدی، حرف‌هایی عرفانی و به قول شما فلسفی زدیم. عده دیگری از تماشاگران هم به شکل متفاوت با این دسته از مخاطبان، کاملا خاطرخواه فیلم ما هستند. یعنی ما چندان تماشاگر حدوسط درباره این فیلم نداریم. عده‌ای از مخاطبان، خیلی از فیلم ما خوششان می‌آید و عده‌ای هم خیلی بدشان می‌آید. این البته به خودم نشان می‌دهد مسیر درست را در این فیلم رفته‌ایم. معتقدم در عشقولانس ساختارشکنی کرده‌ایم، هرچند نظرم این است ساختارشکنی در کوتاه‌مدت جواب نمی‌دهد و نیاز به زمان دارد و باید ببینیم در بلندمدت چه اتفاقی برای این دسته از فیلم‌ها و این نوع نگاه می‌افتد. من خودم دغدغه‌هایی فرهنگی دارم و می‌خواستم در این فیلم هم آن را دنبال کنم. سال‌هاست معلم هستم و بارها با دانش‌آموزان سروکله زده‌ام. مجموع کتاب‌ها، فیلم‌های آموزشی و کلاس‌هایی را که داشتم، با موفقیت روبرو شده است. خدا لطف کرده و مجموع این آثار را پرمخاطب قرار داده است. این دغدغه فرهنگی در این آثار به شکل دیگری بروز کرده و حالا در فیلم هم در ادامه همان نگاه به شکل دیگری خود را نشان داده است. یادم هست برخی ساختارشکنی‌هایی که اوایل زمینه آموزشی در این آثار انجام دادم، شاید بلافاصله جواب مثبتی هم در برنداشت، اما در ادامه و با گذشت زمان مخاطبان خود را پیدا کرد و اتفاقات خوبی برای آنها افتاد. حالا همان ساختارشکنی را به شکلی دیگر در سینما و در این فیلم انجام داده‌ام. فیلم ما دو سال قبل تولید شد و مدت‌ها آماده نمایش بود. یکی از دلایلی که بدترین موقع اکران را به ما دادند و خیلی از فرصت‌های خوب را از ما گرفتند، موضع‌گیری و مقاومت درباره همین نگاه ساختارشکنانه فیلم بود. به نظرم برای گرفتن بازخوردها و محک‌زدن مخاطبان درباره چنین فیلم‌هایی نباید عجله کرد، ما هم همه این نقدها را به جان می‌خریم و ان‌شاءا... فکر می‌کنیم جلوتر اتفاقات بهتری می‌افتد.

در فیلم بر عشق الهی تاکید میشود و به نوعی میگویید راه عشق آسمانی از عشق زمینی میگذرد. این یک پیشنهاد است؟ آیا هر عشقی لزوما باید از این مسیر بگذرد؟

نه. هیچ وقت در این فیلم نگفتم عشق مجازی به عشق الهی می‌رسد، بلکه می‌گویم این عشق الهی و آسمانی در وجود همه ما هست. اما از این هم هیچ حذری ندارم که می‌شود از عشق مجازی به عشق الهی رسید، این هم یک بازخورد و برداشت از سوی مخاطب است. به هرحال من حرفی زدم و هرکس یک برداشتی از آن دارد. اما برداشت خودم همان وجود عشق آسمانی در وجود تک تک آدم‌هاست. همه ما در وجود خود می‌خواهیم به اعلا برسیم؛ یکی می‌خواهد خبرنگار خوبی باشد، یکی می‌خواهد بهترین بازیگر باشد، دیگری می‌خواهد در فضای کاری خودش به اوج برسد، همه دنبال

بالا رفتن و بی‌نهایت هستند. هیچ کس حد یقفی ندارد که اگر من به موفقیت برسم، دیگر رها می‌کنم. با این وصف معلوم است آدم، عشقی به بی‌نهایت دارد.

خودتان هم در فیلم نقش فردی را بازی میکنید که از خدا و عشق الهی و آسمانی حرف میزند. بویژه با این دیالوگ که «پدر من به من یاد داد که اول ناموس آدم، ا... است.» این حضور را باید به نوعی امضای تصویری شما و تاکیدی بر جهان بینیتان دانست؟

به نوعی بله، البته من در بحث عشق دخالتی ندارم. ولی آن حرفی که درباره ا... می‌گویم، دغدغه شخصی‌ام درباره این اسم شریف است. متاسفانه حرمت این اسم شریف بشدت موردغفلت واقع شده، بخصوص در پرچم جمهوری اسلامی که ما 23 ا... داریم. زیباترین اسمی که ما در دنیا داریم، اسم پروردگار است و هیچ اسمی زیباتر از آن وجود ندارد. این را همه می‌دانند، چه به لحاظ دینی، چه به لحاظ عقلی و چه به لحاظ عرفی. با وجود این در نمونه‌هایی مثل انتخابات، راهپیمایی‌ها که باید پرچم ایران ـ که منقش به واژه شریف ا... است ـ به اهتزاز دربیاید و همه حرمت آن را نگاه دارند، رفتار شایسته‌ای با آن نمی‌شود، روی چیزهای سطحی و با کمترین کیفیت چاپ می‌شود و ناخواسته روی زمین می‌افتد.

شاگردانتان هم فیلم را دیدهاند؟

بله. خیلی از آنها فیلم را دیده‌اند.

احتمالا از ترس نمره تعریف کردهاند؟!

(می‌خندد) نه، چون اصلا درس من نمره ندارد و بیشتر کنکور درس می‌دهم. کنکور هم در مقطع پیش دانشگاهی عربی ندارد و فقط مرور سال‌های قبل و تست‌زنی است. بچه‌هایی هم که از سال‌های قبل یا سال‌های جدید برای دیدن فیلم به سینما می‌روند، نگران نمره نیستند، بیشتر دوست دارند بیایند فیلم استادشان را ببینند. حالا بعضی‌ها از فیلم خوششان می‌آید و برخی هم نه.