«اعتیاد زنانه شده است» این خبری بود که علی ربیعی در حاشیه بازدید خود از مرکز ترک اعتیاد بهبود گستران همگام (ویژه زنان) به مناسبت روز جهانی مبارزه با موادمخدر در جمع خبرنگاران اعلام کرده و گفت که امروز خط شیوع اعتیاد زنان از 4 درصد به 10 درصد نسبت به مردان رسیده است. اعتیاد یکی از مخربترین آسیبهای اجتماعی است که امروزه کشورها زیادی درگیر آن هستند و کشور ما هم با توجه به موقعیت جغرافیایی و هممرزی با کشورهایی که تولیدکننده و صادرکننده عمده مخدرها محسوب میشوند، همواره در معرض آسیب این معضل جهانی بوده است اما آنچه امروز زنگخطر را بلندتر از قبل برای مسئولان به صدا درآورده همان پدیدهای است که وزیر کار به آن اشاره کرد، یعنی: «افزایش اعتیاد زنان» زنان جزو نخستین قربانیان بسیاری از آسیبها و انحرافات اجتماعیاند و در این میان اعتیاد اگر نه نخستین و عمدهترین، بلکه یکی از مهمترین آنان است.
تصور اکثر افراد جامعه در مورد اعتیاد این است که موادمخدر و سوءمصرف مواد عمدتا پدیدهای مردانه است. به عبارتی اعتقاد بر این است که زنها بسیار کمتر از مردها به اعتیاد روی میآورند، بهخصوص در ایران حتی سیگار کشیدن زنان و دختران، تعجب اطرافیان را برمیانگیزد، شاید بدان علت که اعتیاد با نقش آشنای همسر و مادری مهربان و دلسوز در جامعه ایرانی همخوانی ندارد و این ناهمخوانی زن معتاد با الگوی جامعه ایرانی تا جایی پیش رفت و این قضیه به قدری تابو محسوب میشد که تا سالها حرفی از زنان معتاد زده نمیشد و اعلام میشد اگر همچنین پدیدهای در میان زنان باشد به اندازهای محدود و انگشتشمار است که نیازی به اعلام رسمی و آمارهای سازمانی برای آن نیست. درست مانند قصه زنان کارتنخواب در کشور که تا سالها نهتنها آماری از آنان اعلام نمیشد، بلکه حتی وجود آنان تکذیب هم میشد.
اعتیاد زنان علل مختلفی دارد، علتهایی که تا قبل از آن بسیاری آنها را فشارها و دلایل خانوادگی و عاطفی بیان میکردند اما به نظر میرسد امروز علتهای اعتیاد زنان دیگر محدود به فشارهای عاطفی نیست، همانطور که شهیندخت مولاوردی یک ماه پیش درخصوص علت اعتیاد زنان اعلام کرد: «در جمعیت زنان شاهد هستیم که اگر تا چند سال قبل زنان تنها با انگیزه همراهی با همسران یا با فشار یکی از مردان خانواده و با هدف همسوشدن با انگیزههای منفعتجویانه مردان معتاد درگیر اعتیاد میشدند، امروز پژوهشها نشان میدهد تنها عامل درگیری زنان در اعتیاد این گونه عوامل نیست و انگیزههای دیگری چون کاهش وزن، رهایی از استرس، تفریح و اصرار دوستان جزو عوامل اصلی اعتیاد زنان به شمار میآید.».
فشار خانوادگی و عاطفی باشد یا همراهی دوستانه و خوشگذرانی آنچه مسلم است جمعیت زنان معتاد درحال افزایش است و علاوه بر آن سن مبتلای آنان به اعتیاد هم درحال کاهش است. مطالعات نشان میدهد که 50 درصد از زنان معتاد در 15 تا 19 سالگی مصرف مواد را آغازکردهاند. علی ربیعی هم در تیرماه امسال جمعیت زنان معتاد کشور را نزدیک به 42 هزار نفر اعلام کرد و گفت: «درحال حاضر بیش از 2 هزار و 691 مرکز و تیم درمان برای درمان اعتیاد در سازمان بهزیستی کشور فعال داریم و متاسفانه در این مراکز 602 هزار و 127 نفر نیز تحت پوشش درمان داوطلبانه و نیمهاجباری این مراکز قرار دارند. این آمار منهای افرادی است که اصلا مراجعه نمیکنند یا تمایلی به این کار ندارند. علاوه بر این یکهزار و 142 مرکز ترک اعتیاد مشابه این مرکز داریم که 93 مرکز آن ویژه زنان است. از این تعداد 41 هزارو 685 تفر معتاد زن در کشور وجود دارد.»
عوارض اعتیاد زنان
براساس آمار جهانی، اعتیاد در زنان عوارض خطرناکتری نسبتبه مردان ایجاد میکند. برای مثال فاصله زمانی نخستین تجربه مصرف مواد تا تزریق در زنان بهطور متوسط 2 سال طول میکشد، درحالیکه این زمان در مردان حدود 8 سال است. با این حساب زنان 6 سال زودتر از مردان به ورطه وابستگی شدید که درمان آن طبعا سختتر و عوارض جسمی، روانی و اجتماعی آن نیز به مراتب بیشتر است، کشیده میشوند. مرگ در اثر مصرف مواد نیز در زنان و دختران سریعتر رخ میدهد. بهخصوص مصرف بیشازحد، خودکشی و تصادفات ناشی از آثار مصرف برخی مواد علت اصلی مرگومیر در زنان معتاد است.
موانع متعدد برای کمک به زنان معتاد
اعتیاد برای چه زنان و چه مردان زیانبار است و اثرات جبرانناپذیری برای آنان به همراه دارد اما شاید آنچه را که بتوان از آن بهعنوان خوششانسی مردان معتاد نام برد، این مسأله است که جامعه از سالها قبل پدیده اعتیاد مردان را پذیرفته و درصدد کمک به آنها برآمده است، گواه آن هم کمپهای متعدد بازیابی و ترک است که برای مردان راهاندازی شده. اما زنان معتاد به اندازه مردان خوشاقبال نبودند، بهطوری که تنها کمپ مخصوص زنان تنها بعد از ٦ ماه تعطیل شد. نهم آذرماه سال گذشته بیش از 380 معتاد متجاهر زن که بیشتر آنها معتادان ساکن محله هرندی بودند به دستور استاندار و با موافقت دادستانی تهران به مرکز شفق منتقل شدند تا در یک دوره یک تا سه ماهه سمزدایی و بازپروری شوند.
این افراد قرار بود پس از پاکی به مرکز بهاران که تحت حمایت شهرداری است، بازگردند تا تحت حمایتهای بازپروری قرار گیرند. مرکز شفق که یک ماه قبل از این اقدام توسط شهرداری تهران بهعنوان نخستین مرکز ماده 16 زنان کشور افتتاح شده بود اما اردیبهشت ماه به دلیل جنجالها و حاشیههایی که از اتفاقات درون آن به بیرون درز کرد، تعطیل شد. آنگونه که رسانهها در آن زمان اعلام کردند از 380 زنی که در کمپ شفق بودند تنها 27 نفر به مرکز بهاران منتقل شدند، 150 نفر به خانوادههایشان تحویل داده و باقی دوباره به سطح شهر بازگشتند. داستان شفق و سرنوشت تنها مرکز ترک اعتیاد زنان میان تأیید و تکذیب مسئولان مربوطه در هالهای از ابهام ماند. آنگونه که فعالان این حوزه میگویند در بسیاری از شهرها حتی یک کمپ ترک اعتیاد برای زنان وجود ندارد و تقریبا هیچکدام از شهرها مرکز ترک اعتیاد زنان باردار و مادر و کودک همراه نیز ندارند.
شاید مهمترین مانع در این بین، باورها و نگرشهای موجود در جامعه در مورد زنان معتاد باشد. اگرچه افراد جامعه میتوانند اعتیاد را در مردان یک نوع بیماری فرض کنند اما در مورد زنان معتاد شرایط متفاوت است. متاسفانه اغلب افراد اعتیاد را در زنان یک موضوع غیراخلاقی میدانند تا یک بیماری. درواقع نگرشهای اجتماعی منفی موجود درباره رفتار غیراخلاقی زنان معتاد، مانعی بزرگ در راه درمان اعتیاد در زنان است، چراکه زنان با درونی کردن نگرش موجود در جامعه مبتنی بر اینکه اعتیاد درواقع نوعی تزلزل اصول اخلاقی در آنهاست، از درمان خود اجتناب میکنند یا از معرفی خود بهعنوان معتاد در انظار و مجامع عمومی شرمسار میشوند.
شهیندخت مولاوردی هم این موضوع را یکی از بزرگترین مشکلات زنان معتاد دانسته و اعلام کرده است: «مسأله طرد زنان آسیبدیده از کانون خانواده یکی از موضوعاتی است که میباید با فرهنگسازی و انگزدایی و با انجام اقدامات فرهنگی و طولانیمدت، فضای اجتماعی را برای تغییر نگاه به این گروه فراهم کرد. امروز در عرصه عمومی جامعه نسبت به تغییر رویکرد جرمانگارانه نسبت به اعتیاد مردان اقدامات موثر و خوبی انجام شده است و چهبسا اگر این تغییر نگاه در طول سالیان متمادی صورت نمیگرفت، امروز هیچ مردی در کمپهای ترک اعتیاد حضور نداشت و همدلی و همراهی تمامی اعضای خانواده برای نجات یک مرد معتاد اتفاق نمیافتاد. اما در مورد زنان هنوز مهمترین استراتژی خانوادهها در جامعه در مقابله با لغزشهای زنان، استراتژی طرد و دوریگزینی از این افراد است. چهبسا زنانی که با لغزشهایی کم تعداد در زمینه سوءمصرف مواد و با انگیزههایی کوتاهمدت و ناپایدار، از خانواده طرد شده و لاجرم در دامان آسیبهایی بس عمیقتر و جبرانناپذیرتر افتادهاند.»
مادران معتاد آتشی به جان خانوادهها
کمترین عارضه اجتماعی اعتیاد در زنان متلاشیشدن خانواده است.
بیتردید اعتیاد مادر موجب میشود که دایما به فکر رفع نیازها و وابستگیهای جسمانی و روانی خود باشد و نتواند وظایف مادری خود را به خوبی انجام دهد. فرزندان این خانواده از ابراز احساسات و عواطف مادری محروم میشوند. همچنین به جهت ارتباط مستمر مادر با فرزندان، میزان اثرگذاری او بر افکار، اخلاق و رفتار فرزندان بیش از پدر است، بنابراین تأثیرات منفی اعتیاد مادر بر دختران، مضاعف است. یکی از آرزوهای هر خانواده، داشتن فرزندان سالم و تندرست است، از اینرو والدین تمام توان خود را برای دسترسی به این مطلوب به کار میگیرند. مادر معتاد در دوران بارداری، فرزندش را معتاد و ناقص میکند و با دست خود از داشتن فرزند سالم محروم میشود و فرزندانی معتاد و بیمار تحویل جامعه میدهد.
اعتیاد مادر در اغلب موارد نیز موجب اعتیاد و مسمومیت نوزاد میشود. در خانوادهای که مادر، معتاد است فرزندان براساس ارزشها و هنجارهای موجود در جامعه پرورش نمییابند، زیرا الگوهای مناسب رفتاری ندارند، همچنین روابط عاطفی و روانی مادر با فرزندان، به دلیل اعتیاد آسیب میبیند و احتمال آسیبهای روانی فرزندان خانوادهای که مادر آنها معتاد است، بسیار بالاست. در حقیقت اگر در بحث اعتیاد مردان آسیبدیده یک فرد از جامعه مورد بحث است، در بحث اعتیاد زنان این آسیبدیدگی به چندین نفر کشانده شده و موجب تباهی خانوادهها میشود. در خصوص اعتیاد زنان و اثرات جبرانناپذیر آن همچنین راهکارهای درمان و بهبود این معضل با کارشناسان به گفتوگو نشستهایم.